manoeshghooli.blogfa.com
میس مهر
http://www.manoeshghooli.blogfa.com/1391/09
دیروز یکی از لجن ترین روزای زندگیم بود. از شب قبلش کلی دلم گرفته بود و احمد گفت درددل کن تا تخلیه شی! منم شروع کردم از چیزایی که از گذشته باهامه و ناراحتم می کنه. گفتم و گریه کردم. یه نیم ساعتی که حرف زدم دیدم احمد بدجور داره می لرزه و گریه می کنه. و یه جورایی تیک عصبی گرفته.منم کلی ترسیدم و به زور آرومش کردم. باران عشق" ناصرچشم آذر رو play. کردم و نشستم تنهایی زار زدم. فردا صبحشم با چشمای پف کرده و روحیه داغون بیدار شدم و بعدم تا شب کلی انرژی. داداشمو به هم زده و. دیروز تا مرز آشتی رفتیم و من نذاشتم!
manoeshghooli.blogfa.com
میس مهر
http://www.manoeshghooli.blogfa.com/1392/01
یکی از برنا مه ه ای سا ل جدیدم اینه که بیشتر بیام اینجا .حیفه خاطراتمو. نصفه نیمه بنویسم. سال 91 برای م ن سال خیلی خوبی بود. با اینکه یه. جاهایی به مشکل برخوردیم،خیلیا اذیتم کردن، خیلی ک سایی که. دوست شون داشتمو مجبور شدم کنار بذارم. در کل با همه چیز. منطقی رفتار کرد م . بهمن و اسفند ماه رو فقط گذاشتم واسه. کارای عقب افتاده و همه رو انجام دادم و بعد از سالها یه نفس. کشیدم دلم می خواست امسالم یه لحظه موندگار دیگه واسه خودم. ثبت کنم.اولین لحظه ای که ثبت کردم نوروز 72 بود. یه دختر کوچولو با. به خودم قول دادم.
siminn.persianblog.ir
معلمانه - یادداشت های مثلا خصوصی
http://siminn.persianblog.ir/post/459
وبلاگم هنوز دوست دارم. زندگی رو دوباره تجربه می کنم. تجربه های مادری (٦). از گذشته تا . آینده. آشيانه عشق من و آقاي همسر. تنبل خونه شاه عباسي. جهان با تو زیباتر است. خاطرات من و تینای نازم. ذهن نوشت های خانم و آقای اردیبهشتی. زندگی در قاب عشق. طعم شیرین با تو بودن. عاشقانه های همسرانه مادرانه. ما به هم وصليم. ماجراهای ممول و حامی و نخودچی شون. ماجراهای من و زندگی من. مگر روز هفتم چه شد. من و رضا و ني ني. من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم. نی نی به به. یادداشت های مثلا خصوصی. رابطه من با بچه ها مدلش یه ...
zane30sale.blogsky.com
آرشیو مطالب وبلاگ - در آستانه سی سالگی
http://www.zane30sale.blogsky.com/posts
در آستانه سی سالگی. شنبه 23 شهریور 1392 توسط سارای. چهارشنبه 13 شهریور 1392 توسط سارای. سهشنبه 22 مرداد 1392 توسط سارای. یکشنبه 20 مرداد 1392 توسط سارای. پنجشنبه 17 مرداد 1392 توسط سارای. دوشنبه 14 مرداد 1392 توسط سارای. یکشنبه 13 مرداد 1392 توسط سارای. پنجشنبه 10 مرداد 1392 توسط سارای. چهارشنبه 9 مرداد 1392 توسط سارای. سهشنبه 8 مرداد 1392 توسط سارای. دوشنبه 7 مرداد 1392 توسط سارای. دو لقمه خاطره ی سبز! روزهایم را می نویسم. من و رضا و نی نی. خانه فلفل بانو و شوهرخان. افسانه ی ما روزی دنیا رو تکون می ده.
zane30sale.blogsky.com
در آستانه سی سالگی
http://www.zane30sale.blogsky.com/1392/06
در آستانه سی سالگی. شنبه 23 شهریور 1392. در نظر گرفتن شبی 70 هزار تومن! چون ساعت نزدیک 10 بود و ماهم خیلی خسته بودیم چیزی نگفتیم و شب اونجا موندیم که حتی دلمون نیومد رو تختش بخوابیم و رو زمین پتو و ملافه های خودمونو پهن کردیم و خوابیدیم! شکر خدا نه دستشویی داشت نه حمام! فوق العاده لوکس و مجلسی! که دوباره سرو کله پدر جان پیدا شد و فرمودن که خودم دوباره واستون جا پیدا میکنم ( دریغ از یک تعارف خشک و خالی که بیان ویلای دوبلکس ما! که منم به شوخی برداشت کردم و لبخند زدم! برای نهار رفتیم رستوران گیلانه شعبه دو ...
manoaghamon.blogfa.com
من و آقامون
http://www.manoaghamon.blogfa.com/9001.aspx
سلام دوستای گلم خوبین؟ سال نو همگی مبارک. امیدوارم سال خوب و پربرکت و پر از موفقیت براتون باشه . ببخشید که دیر می آپم .می خواستم آخرین پست سال 89 رو تو آخرین روزای سال بذارم ولی از یه طرف تو شرکت سرمون شلوغ بود از طرفی هم خونه تکونیم مونده بود برا آخرین روزا.خلاصه ببخشید دیگه. نمی دونم 89 برا شما چطور گذشت؟ برای من و شوشو که شکر خدا سال خوبی بود مخصوصا 6ماهه دوم. اما شرح آخرین روزهای 89. چهارشنبه 25اسفند مامانم و داداشم اومدن تهران و برا من و شوشو عیدی آورده بودن. یه جایی برای ثبت خاطراتمون تا اگه بعدا خ...
myunlimitedworld.blogspot.com
moonlight: December 2011
http://myunlimitedworld.blogspot.com/2011_12_01_archive.html
من 30 سالمه توی یکی از شهر های جنوب کالیفرنیا با خانوادم زندگی میکنم اینجا از خاطراتم و هر چیز دیگه ای که از مغزم میگذره مینویسم. Sunday, December 25, 2011. کریسمس همه مبارک باشه و امیدوارم که به همه خیلی خیلی خوش بگذره . من که خیلی مریض شدم و انگار خوب بشو هم نیستم! هر دقیقه یک منطقه شروع به آبریزی میکنه! جمعه دماغ جان و چشم راستم بود! امروز چشم چپم بازی دراورده! خوب نوبت رو رعایت میکنن به یکی بیشتر توجه نشه . خلاصه من الان یک بابا قوری تمام عیار هستم! ولی خیلی با مزه هست! مثلا سانتا باید بخوره دیگه!
zane30sale.blogsky.com
در آستانه سی سالگی
http://www.zane30sale.blogsky.com/page/2
در آستانه سی سالگی. دوشنبه 14 مرداد 1392. روزای اولی که اومده بودیم خونمون و زندگیمونو شروع کرده بودیم خیلی این خونه رو دوس داشتم! بهش حس خیلی خوبی داشتم . اما با گذشت زمان و رفتارای آقای صابخونه و پسراش دلزده شدم از اینجا . تو مدتی که شوهری رفته بود آموزشی سربازی خیلی منو اذیت کردن و دیگه نتونستم ساکت بشینم و پاشدم رفتم هر جور بود حقمو گرفتم و حرفمو زدم! از همون موقع یه جور خاصی نگام میکنن از من اصن خوششون نمیاد :) تو این ساختمون که 6 خانواده زندگی میکنن تنها زنی که حجاب چادر نداره منم! هیچ حسی بهش ندارم.
chiko8281.blogfa.com
چیکو
http://www.chiko8281.blogfa.com/8810.aspx
نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۸ساعت 12:49 توسط چیکو. 23 اسفند1386 یادآور انتهای انتظاری دیرینه و طولانی و 20مرداد1388 یک شروع نو . اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور. و یک دیچه که از آن ,به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم. یه دختر 20 ساله. خط خطی های یک مدل اسلامی. دفتر خاطراتی از عاشقانه هام. یادداشت های یک حسابدار تمام وقت.