3sut.blogsky.com

azadeh-goli.blogsky.com

سرزمین غروب

http://www.azadeh-goli.blogsky.com/1385/11

پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1385. من واقعا لذت می برم وقتی همیشه آخرین سری انتخاب واحد به من میوفته و همیشه هر واحدی هم که می خوام فایلش بازه. من واقعا لذت می برم وقتی میبینم دوستام در به در طی ۱۰۰تا پله بالا و پایین می دوند برای ۱امضا که بشند ۱۷ واحد، اونوقت من میشینم و ۲۰ واحدی که به راحتی گرفتم رو نگاه می کنم. من واقعا لذت می برم وقتی کلاس هامو می پیچونم و آخر ترم پشیمون نمی شم. من واقعا لذت میبرم وقتی برگه ی امتحان کامپیوتر رو سفید میدم بعد استاد جون ییهو به طور غیر قابل باوری بهم ۲۰ میده. بگین در گوش خدا.

azadeh-goli.blogsky.com

سرزمین غروب

http://www.azadeh-goli.blogsky.com/1385/08

جمعه 26 آبانماه سال 1385. سهراب: گفتی چشم ها را باید شست! شستم ولی.گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی.گفتی زیر باران باید رفت! رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را، نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: دیوانه ی باران ندیده! آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست.درد میدانی چیست؟ آنچه از عشق تو در سینه ی تنگم باقیست. می ترسم در چشمانم جاودانه شوی و من آسمان را نبینم. خاکستر شوم و تو آتش را نبینی و از من بگذری. هیچ گاه امید کسی رو ناامید نکن ، شاید این تنها دارایی او باشد.

azadeh-goli.blogsky.com

سرزمین غروب

http://www.azadeh-goli.blogsky.com/1389/12

دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389. من صبورم اما . به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم. یا اگر شادی زیبای تو را. به غم غربت چشمان خودم می بندم. من صبورم اما . چه قدر با همه ی عاشقیم محزونم. و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ. مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم. بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم. بی دلیل از همه ی تیرگی تنگ غروب. و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند. من صبورم اما . آه این بغض گران صبر چه میداند چیست؟ اینم از سال 89! سال خوبی بود خدایا شکرت! تعداد بازدیدکنندگان : 91162. Powered by BlogSky.com. گ ل بی خار.

azadeh-goli.blogsky.com

سرزمین غروب

http://www.azadeh-goli.blogsky.com/1386/10

یکشنبه 16 دیماه سال 1386. نیمه شب آواره و بی حس و حال. نیمه شب آواره و بی حس و حال. در سرم سودای جامی بی زوال. پرسه ای آغاز کردیم در خیال. دل بیاد آورد ایام وصال. از جدایی یک دو سالی میگذشت. یک دو سال از عمر رفت و برنگشت. دل بیاد آورد اول بار را. خاطرات اولین دیدار را. آن نظر بازی آن اسرار را. آن دو چشم مست آهو وار را. همچو رازی مبهم و سر بسته بود. چون من از تکرار، او هم خسته بود. آمد و هم آشیان شد با من او. هم نشین و هم زبان شد با من او. خسته جان بودم که جان شد با من او. ناتوان بود و توان شد با من او.

azadeh-goli.blogsky.com

سرزمین غروب

http://www.azadeh-goli.blogsky.com/1386/01

جمعه 24 فروردینماه سال 1386. شیشه پ ر بود از قطره های کوچولوی تنها! قطره کوچولو که حالا دیگه بزرگ شده بود به اون قطره ی بزرگ گفت :ما می تونیم تنهاییمون رو با وجود همدیگه پ ر کنیم مگه نه؟ ولی قطره بزرگه با عصبانیت گفت : نه من می خوام تا آخر زندگیم تنها باشم و جای خالی عشقم رو با وجود کسی پ ر نکنم . قطره کوچولو دلش شکست ، خواست دولا شه و خرده شکسته های دلش رو از زیر پاش جمع کنه که لیز خورد و رفت تا آخر شیشه . از پایین شیشه هم افتاد رو زمین و وجودش مثل دل شکستش 1000 تا تیکه شد . جمعه 17 فروردینماه سال 1386.

maryam-goli.blogsky.com

سرزمین طلوع

http://maryam-goli.blogsky.com/1388/09

پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 ساعت 10:46 ب.ظ. Hamishe zendegi adamo ghafelgir mikone. Ta modatha bad az jodaEmun ehsase pashimuni dashtam va khodamo sarzanesh mikardam ke chera inhame aziatesh kardam va bad az jodaimun ehsas mikardam kheili dusesh daram vali alan be inke in fekro mikardam mikhandam chon hamchin hesi vojud nadashte. Taghriban 2sal man sakhT keshidam ta 2nestam hamechizo faramush konam va alan mifahmam dust dashtan yanichi. نوشته شده توسط مریم. تک و تنها زیر بارون. من تو رو دوست دارم. شنبه 5 آ...

maryam-goli.blogsky.com

سرزمین طلوع

http://maryam-goli.blogsky.com/page/5

شعر کوچه از کتاب ابر و کوچه. یکشنبه 29 آبانماه سال 1384 ساعت 05:55 ب.ظ. به نام او که موسیقی کیهانی را عاشقانه می نوازد. بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم. شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید. باغ صد خاطره خندید. عطر صد خاطره پیچید. یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم. پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم. ساعتی بر لب آن جوی نشستیم. تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت. من همه محو تماشای نگاهت. توی یکی...

maryam-goli.blogsky.com

سرزمین طلوع

http://maryam-goli.blogsky.com/page/2

سلام به همه ی دوستای مهربونم من بر گشتم. دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ. قصه بی پایان دل زخمی من. آری اکنون شروع یک پایان است. پایان با تو بودن وشروع بی سرودن . و چقدر شیرین است و زجر آور،چنین شروعی و چنان پایانی. و حال من مانده ام و انتظار وانتظار . تا شاید شعله هی وصالی دیگر ، قهقهه هی یخ بسته ی مرا عاشقانه به بازی گل و شعر وشکوفه دعوت کند. نمیدانم چرا قانون عادت،درهندسه مجهول روحم،اعتباری ندارد و هر روز التهاب سرد فراق، روزمرگی تشنه ام را در حریص تر میکند. کفش های سرنوشتت را به پا کن.من ...

maryam-goli.blogsky.com

سرزمین طلوع

http://maryam-goli.blogsky.com/1385/04

سلام به همه ی دوستای مهربونم من بر گشتم. دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ. قصه بی پایان دل زخمی من. آری اکنون شروع یک پایان است. پایان با تو بودن وشروع بی سرودن . و چقدر شیرین است و زجر آور،چنین شروعی و چنان پایانی. و حال من مانده ام و انتظار وانتظار . تا شاید شعله هی وصالی دیگر ، قهقهه هی یخ بسته ی مرا عاشقانه به بازی گل و شعر وشکوفه دعوت کند. نمیدانم چرا قانون عادت،درهندسه مجهول روحم،اعتباری ندارد و هر روز التهاب سرد فراق، روزمرگی تشنه ام را در حریص تر میکند. کفش های سرنوشتت را به پا کن.من ...