vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست - داستان غم انگيز كپي رايت...
http://vizicool.blogfa.com/post-56.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. داستان غم انگيز كپي رايت. شايد با حرفايي كه مهران مديري اول قهوه تلخ زد و به خاطر كلي دليل ديگه، اين فيلم از موفق. ترين فيلما بود كه تونست ماهارو تا حدوده زيادي قانع كنه تا كپي رايت رو رعايت كنيم. خيلي با خودم فك كردم كه چرا؟ چرا مديري انقد تو انجام اين كار موفق بود در حالي كه روزانه كلي. اثر هنري وارد بازار ميشن كه زودتر از خودشون، لينك دانلودشون تو اينترنت قرار ميگيره و به سرعت.
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست -
http://vizicool.blogfa.com/post-68.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. چرا هيچكس چشماش باز نيست؟ حتی خود من. آره! حتی خود من كه. الان دارم از اين اوضاع شكايت ميكنم. هر كاري از دستت بر بياد ميكنی.تو سخت ترين شرايط كنارشونی. اگه ازت كاری بخوان انجام. ميدی اگه به وجودن،به حضورت احتياج داشتن، با جون و دل هستی.اما. يه وقت هايی دوست داری كنارت باشن.حتی اگه شده واسه چند لحظه. مسئله اونقدر ها هم پيچيده نيست.خيلي سادست. به سادگي يه خنده.يه خنده از ته ته دل!
kolbeeshghe22.blogfa.com
کلبه عشق - نغمه روسپی
http://www.kolbeeshghe22.blogfa.com/post-71.aspx
زندگی عشق است افسانه نیست آنکه عشق را آفرید دیوانه نیست. بده آن قوطی سرخاب مرا. تا زنم رنگ به بی رنگی خویش. بده آن روغن ، تا تازه کنم. چهره پژمرده ز دلتنگی خویش. بده آن عطر که مشکین سازم. گیسوان را و بریزم بر دوش. بده آن جامه تنگم که کسان. تنگ گیرند مرا در آغوش. بده آن تور که عریانی را. در خ م ش جلوه دو چندان بخشم. هوس انگیزی و آشوبگری. به سر و سینه و پستان بخشم. بده آن جام که سرمست شوم. به سیه بختی خود خنده زنم :. روی این چهره ناشاد غمین. چهره یی شاد و فریبنده زنم. وای از آن همنفس دیشب من-. حوای اردی به...
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست - سرود ملي 89
http://vizicool.blogfa.com/post-65.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. امروز كارگاه هنري بود. سومای بيچاره كلي استرس داشتن. دير برنامه شروع شد و دير هم تموم! ولي در كل من كه دوسش داشتم. يه خسته نباشيد گنده به همشون. سرود مليتون هم كه. عااااااااااااااااااااااااااااااااالي! او را راهی/ روبهرو پلکانی/ پیشرو آرام به آن سوووو. قدمهایش/ پیماید رهنمایش/ برآید راااهی بیابد. نگاهش پژمان/ پاهایش لرزان/ گامش هراسان اما لبهایش خندان. اما باید/ گامی بردارد/ تا خنده نشاند. دبیرست...
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست
http://vizicool.blogfa.com/9102.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. دیروز من و دوستان علاقه مند به کتاب رفتیم نمایشگاه کتاب و بسی لذت بردیم از دیدن اون همه کتاب خوندنی کنار هم! ولی به علت ۸ ساعت راه رفتن و گز کردن نمایشگاه وقتی برگشتیم خونه نه پایی مونده بود برامون نه رمقی! در کنار اون همه چیزای هیچان انگیز یه چیز خیلی ناراحتم کرد اونم نبودن نشر چشمه بود که حای خالیش خیلی حس شد! نوشته شده در جمعه 1391/02/22. ساعت 14:14 توسط من. دست نوشته های آريايی.
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست -
http://vizicool.blogfa.com/post-67.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. دارم از خوش حالی بال در میارم1آخه فقط 12 روز تا کارگاه 90 مونده! کارگاهی گه مال ماس و همه ی کارهاش به عهده ی خودمونه از اون مهم تر خوب بودنش خیلی برامون مهمه! خیلی وقته که بچه ها بعد از ظهر ها میمونن تا کارهاشو انجام بدن و هی کلاسا رو می پیچونن! امبد وارم کارگاه خوبی داشته باشیمD:. راستی یه روز بازدید عمومی هم داره که اعلام میکنیم تا اگه دوست داشتید به گارگاه 90 بیاین! دست نوشته های آريايی.
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست - تنهايي
http://vizicool.blogfa.com/post-60.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. چند ماهي هست كه تنهايي رو با تك تك سلول هاي بدنم حس مي كنم تنهايي كه با وجود هيچ. مي دونيد حرفايي روي دلم تلامبار شده كه به هيچ كس نمي تونم بگم! يعني دنبال آدمايي كه حرف. هامو بشنون گشتم ولي هيچ كسي رو پيدا نكردم كه بخوام باش حرف بزنم! انگار همه ي اطرافيانم. اينقدر توي زندگي روزانشون غرق شدن كه به اطرافشون نگاه نميكنن! شايد براي شما هم پيش اومده. كسي هست كه به. دست نوشته های آريايی.
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست -
http://vizicool.blogfa.com/post-71.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. دیروز من و دوستان علاقه مند به کتاب رفتیم نمایشگاه کتاب و بسی لذت بردیم از دیدن اون همه کتاب خوندنی کنار هم! ولی به علت ۸ ساعت راه رفتن و گز کردن نمایشگاه وقتی برگشتیم خونه نه پایی مونده بود برامون نه رمقی! در کنار اون همه چیزای هیچان انگیز یه چیز خیلی ناراحتم کرد اونم نبودن نشر چشمه بود که حای خالیش خیلی حس شد! نوشته شده در جمعه 1391/02/22. ساعت 14:14 توسط من. دست نوشته های آريايی.
vizicool.blogfa.com
...پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست - زمين يك سال پير تر شد...
http://vizicool.blogfa.com/post-66.aspx
پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست. بياييد تا در اين خاك،در اين مزرعه پاك،به جز عشق،به جز مهر،دگر هيچ نكاريم. زمين يك سال پير تر شد. كمتر از يه هفته به تولد زمين مونده. خيلي جالبه. همه واسه تولد زمين آماده ميشن. لباس. نو ميخرن،كيك و شيرينی،آجيل،. خونشونو مرتب ميكنن. خوش به حالش! فقط اونه كه همه به. خاطر تولدش به تكاپو و هيجان ميفتن. واسه تولد ما هم يه سری از آدما به تكاپو ميفتنا! اما من نميخوام امسال تموم شه. كلی كار ناتموم دارم كه نميخوام انجام دادنشون بيفته به سال بعد. چرا آدما هميشه وقت كم ميارن؟