divane.blogsky.com
دیوانه
http://www.divane.blogsky.com/1389/04
جمعه 25 تیرماه سال 1389. من باز ، باز می گردم . همه چیز از فوتبال شروع شد ، و جمله تاریخی الاغ برگرد! بعد ها زیاد با ما می گشت ، بعضی ها می گفتند چرا همش به شما سنجاقه ولی من این حس را نداشتم . بود دیگه . البته منم اوایل خوشم نمی آمد که با ما خونه پیامبر و ماه. می آمد ، می گفتم فوتبالیا نباید انقدر با روزمره و رفیقا قاطی بشه . هرچه گذشت به بودنش عادت کردیم . بعد از خودمان شد . جز آمار بود و توی هر برنامه پایه ، نبودنش جز برای حکم کمبود بود . با اینکه نظرش اصولا مهم نبود . کم و زیاد شدن هامان . چون دلم بر...
divane.blogsky.com
دیوانه
http://www.divane.blogsky.com/1386/10
شنبه 22 دیماه سال 1386. و حال یک سال بعد از روز مباهله ی من! بگذشته نگاه می کنم . و دقیق تر به روایت زندگی می اندیشم. ابهامی در زندگی می بینم که تا بحال خیلی متوجهش نبودم. حالا بیشتر چیزهایی که برایم مهم بوده داره. اهمیتش را از دست میده. از اصول و چهار چوبهام که تو این سالها برای خودم طراحی کردم و طبقشون جلو رفتم تعدی نکردم. ولی واقعیتش اینه که دیگه برام مهم نیستن! برای منی که مهمترین کارم دوست داشتن آدمها بوده. با خودم عهد کردم دیگه هیچکس راخیلی توی دایره دوست داشتنام وارد نکنم . دیگه برام مهم نیست که.
divane.blogsky.com
دیوانه
http://www.divane.blogsky.com/1384/12
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1384. امسال اسفند علاوه بر دیدن فیلم شبهای روشن. کاری که هر سال سعی می کنم بار دیگر ببینمش . داستانش نوشته فئودر داستایوسکی. را هم خواندم . این سالگرد ادای دینی است به این داستان و احساسم نصبت به آن و حس شخصی خودم در قبال دوست داشتن. دوست داشتن فقط برای دوست داشتن ). و البته دوست عزیزم که در دوم اسفندی در همین سالهای گذشته با هم این فیلم را در سینما دیدیم . لازم به ذکر است که بگویم فیلم و داستان هر دو جایگاه قوی و مجزایی برای خودشان دارند . حس کتاب را غالب می دانند .
divane.blogsky.com
دیوانه
http://www.divane.blogsky.com/1385/11
جمعه 27 بهمنماه سال 1385. از مرگ گفتم در نوشته قبلی . من همیشه خیلی راحت نسبت به مرگ سخن می گویم و خیلی وقتها خواسته ام که شبانه مرا در بغل بگیرد . و بارها صدایش زدم : برادرم مرگ ، ای آشنا با من. امشب با تمام قدرت قلبم می گویم. و با تمام اطمینانم . چون چیزهایی را بدست آورده ام ، که برایم کافی و وافی است ،. از حکایت این زندگی. و بسیار هم از سرم زیاد . درسته اگر به من و زندگیم نگاه کنین ، به هیچ وجه آدم خوشبختی که نیستم ، بلکه عین بدبختی ام . و صبر را تجربه کردم . دلم دوست داشتن را بلد است. آمریکا ۲ - دالاس.
divane.blogsky.com
دیوانه
http://www.divane.blogsky.com/1385/12
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385. حرفهایی هست برای نگفتن . حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم . و حرفهایی هست برای نگفتن . حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آرند . حرفهای شگفت ، زیبا و اهورایی. و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد . حرفهای بی تا و طاقت فرسا که همچون زبانه های بی قرار آتشند . و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند . کلماتی که پاره های. اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند . اگر یافتند یافته باشند . ودر صمیم وجدان او آرام می گیرند . و حال یک ...
divane.blogsky.com
دیوانه
http://www.divane.blogsky.com/1385/02
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1385. چه خوب که لازم نیست ما بمیریم! یا باید همدیگر را دوست داشته باشیم یا بمیریم . خواهر لبخندی زد و گفت :. چه خوب که لازم نیست ما بمیریم . یک شعر که تصویر سازی زیبایی داره در سایه روشن. آخه حسش سایه روشنی. کوتاه و زیباست حتما بخوانید . برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. تعداد بازدیدکنندگان : 231798. Powered by BlogSky.com. عناوین آخرین یادداشت ها. من باز ، باز می گردم . خرابی از حد گذشته اخوی! و حال یک سال بعد از روز مباهله ی من!
saye-roshan.blogspot.com
saye-roshan
http://saye-roshan.blogspot.com/2003_07_01_archive.html
Tuesday, July 29, 2003. 9679; داره چشم از حدقه در میاد. دیشب از ساعت یک تا پنج پای اینترنت از خدا بی خبر بودم، یه آپدیت 57 دقیقه ای (9 مگ)کردم که دقیقه 55 قطع شدم و همش دود شد. راستی بعد از کلی سعی و تلاش و این در اون در زدن، خودمونو چپوندم تو گوگل، حالا تو گوگل سایه روشنو سرچ کنین ببینین چی میبینین، این حاصل کار دیشبه. 9633; نوشته شده در ساعت 17:06 توسط نخورده مست. Thursday, July 24, 2003. 9679; راستی تلفون روشن میذاری، تو هم مثل خان داداشت قبلا از این کارا نمیکردی. نکنه . Wednesday, July 23, 2003.
saye-roshan.blogspot.com
saye-roshan
http://saye-roshan.blogspot.com/2003_12_01_archive.html
Wednesday, December 31, 2003. 9679; یادمه میگفتی دلم برا آزادیم تنگ شده، حالا منم دارم ذره ذره آزادیم رو محدود میکنم بدون اینکه بدونم چیزی دارم بدست میارم یا نه و این اصلا خوب نیست. در لاادری بودن تو این موقعیت برای من خیلی بده، چون هر لحظش که بگذره کار رو سخت تر میکنه. چشا که به هم میفته قلبش تندتر میزنه و قلبم تندتر نمیزنه و این اصلا خوب نیست. و از اون بدتر اینکه من هنوز تکلیفم رو باخودم، با باورهام،با احساساتم، باعقاید و اعتقاتاتم روشن نکردم. کاشکی میتونسم با یکیتون رو در رو حرف بزنم. وقتی صدای حادثه ...
saye-roshan.blogspot.com
saye-roshan
http://saye-roshan.blogspot.com/2004_03_01_archive.html
Wednesday, March 31, 2004. 9679; اولا که :. برنامز: پلاسیم تو لندن. دانشگاه، آکسفورد ستریت و . Italian job" c'est fini. یغنی واسلام، اما امان از این چینی ژاپنی ها که job شون تمومی نداره.(tit for tat). C'est tres bian ici et je voudrais ce par faire jamais. Keep it secret but I do think about coming here for my post graduate educations. And finally, Sense of the moment is:. Tuesday, March 30, 2004. راستی Italian job هم برا خودش جريانی داره. Sunday, March 28, 2004. تصویری با این تیتر که :. آری آن روز را می...
saye-roshan.blogspot.com
saye-roshan
http://saye-roshan.blogspot.com/2004_07_01_archive.html
Saturday, July 24, 2004. این منم که قرار بود برگردم،. حالا همه پیش هم هستیم و همه چی ظاهرا مرتبه غیر از اینکه دائم روز خداحافظی بارون توی فرودگاه تو مخم پرپر میزنه. بعد از این یه ماه همه چی دوباره عادی عادی شده، خیلی معمولی و عادی، بهش اضافه کنین کار روزانرو که بازم کارارو عادی تر میکنه، داره میشه یه روزمرگی تمام عیار،. شروع بدی نیست :). کارا ی دیگه هم بدتر و بدتر میشه و پیچیده تر. اون قضیه ژوکر و قمار هم هر شب فکر منو مشغول خودش کرده. کسی دیوونه منو ندیده،. من دیوونه خودمو میخوام. Thursday, July 15, 2004.