abpic.persianblog.ir

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی - عشق

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/post-7.aspx

شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی. آوای تو می خواندم از لابتناهی. آوای تو می آردم از شوق به پرواز. شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی. امواج نوای تو به من می رسد از دور. دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی. وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان. خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی. دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست. من سرخوشم از لذت این چشم به راهی. ای عشق تو را دارم و دارای جهانم. همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی. نوشته شده در پنجشنبه دوم اسفند ۱۳۸۶ساعت11:12توسط نسرین تواضعی. زندگي را بايد دوست داشت.

gol-e-kashi.persianblog.ir

خاطرات - می خواهم بنویسم

http://gol-e-kashi.persianblog.ir/tag/خاطرات

از آخرین یادداشتم دو سال و دو ماه می گذره . دیشب وقتی با دوتا دوست خوب و قدیمی تو چمنها دراز کشیده بودیم احساس کردم چقدر دنیا می تونه قشنگ باشه و خدارو شکر می گم براش . نمی تونم گم خیلی زود گذشت ، اما می دونم عاااالی گذشت. اتفاقات غیر منتظره و جالب و معجزه واری افتاده . دلم برای دوستام اینجا خیلی تنگ شده . اومدم بگم مسافر کوچولو فکر می کنه بخشهای مهمی از سفرش رو طی کرده و آماده است بخشهای دیگه رو ببینه . دوستی اتون بخش ارزشمندی از زندگیمه . خواستم روزهای خوب زندگی رو باهاتون شریک شم . تگ ها : من. زمزمه آ...

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/8604.aspx

گزارش پشت صحنه فیلم انتهاي جاده. سه شنبه هفته پيش با جابر برای تهیه ی گزارش به پشت صحنه ی فیلمی به نام انتهای جاده. به روستاي طرخان كه نزديك ورامين بود،. رفتيم من خوشحال بودم که می توانم با بازیگرهایی که دوست داشتم آن ها را از نزدیک ببینم دیدار کنم. باورم نمی شد. من هم مثل آن هایی که صد سال است خبرنگارند، یک خودکار با یک دفتر دستم بود. اول سلام كردم. ولي اونا كه منو نمي شناختند! رفتم و از یک مرده ایی پرسیدم: ببخشید آقا، اسم شما چیه؟ و در این جا چه مسئولیتی بر عهده دارید؟ زندگي را بايد دوست داشت. گفته ها ...

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/8610.aspx

پريروز با مامان و بابا و خواهرم براي خريد گلدان به يك گل خانه رفتيم. خيلي با صفا بود. زيبايي موسيقي مرا تو حس برده بود. با خودم مي گفتم مي شه منم بزرگ بشم و يك باغ قشنگ درست كنم؟ براي اون مرده هم ناراحت بودم كه با اين وضع زندگي مي كند. چرا بايد بعضي از آدما با سختي زندگي كنند و بعضي هام در رفاه وآسايش باشند؟ آره، اين جواب رو مي دونم كه خدا بين بنده هاش فرق مي ذاره كه ببينه اونا شكرگزارند يا نه؟ بچه ها اگه مي شه يه كمكي به من بكنين و با نظر هاي قشنگتون منو راهنمايي كنين.). زندگي را بايد دوست داشت.

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی - یک روز خوب

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/post-2.aspx

من خیلی دوست داشتم در روزنامه ی جام جم بمونم. بالاخره بعد از صحبت با پدر و مادرم آن ها راضی شدند که من پیش جابر بمونم تا هم من در خانه حوصله ام سر نرود و هم او یک هفته تنها نباشد. مامان و بابا رفتند و من ظهر با جابر به روزنامه آمدیم و من تا آخر ساعت کار، پشت کامپیوتر بودم و با اینترنت کار می کردم. خیلی به من خوش گذشت. نوشته شده در چهارشنبه سی ام خرداد ۱۳۸۶ساعت18:54توسط نسرین تواضعی. زندگي را بايد دوست داشت. تنها نمي توان شنيد،. آن را كه ديگران گويند. بايد كه گوش فرا داد. نه دوستان و نه بستگان.

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی - داستان پنگوئن كوچولو

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/post-3.aspx

وقتی او بزرگ شد رئیس آن ها او را از این منطقه طرد کرد و گفت که دیگر حق ندارد پایش را آن جا بگذارد. پنگوئن هم که از کودکی یه چیز هایی درمورد آدم ها شنیده بود، می خواست که ثابت کند کم غذایی به دلیل وجود آدم ها دراین جاست. او دریاها را طی کرد تا به کشتی آدم ها رسید و با آن ها حرف زد. ولی فایده ای نداشت. آن ها که صدای او را نمی شنیدند! دیدند و فهمیدند که منظوری دارد. لطفا به سوالم پاسخ دهید. نوشته شده در چهارشنبه سی ام خرداد ۱۳۸۶ساعت18:59توسط نسرین تواضعی. زندگي را بايد دوست داشت. تنها نمي توان شنيد،.

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی - مصاحبه با نگین

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/post-5.aspx

همانطور كه گفته بودم قراربود بيوگرافي كامل نگين عبدالهي را براتون بنويسم. خودتون رو معرفي كنيد:. من نگين عبدالهي هستم 21 ساله از تهران داراي ديپلم كه براي ادامه ي تحصيل به لندن رفتم ولي وقتي به كا ر بازيگري پرداختم نتوانستم به تحصيل ادامه بدم. از كي وارد كار بازيگري شديد و چه جوري تونستيد به اين كار راه پيدا كنيد؟ من از 14 15 سالگي به بازيگري وكارگرداني علاقه مند شدم و تصميم گرفتم در اين سطوح به فعاليت بپردازم و اولين كارم ترش و شيرين بود. مشوق شما كي بود؟ من در اين راه از تشويق زياد پدرم برخوردار بودم.

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/8612.aspx

شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی. آوای تو می خواندم از لابتناهی. آوای تو می آردم از شوق به پرواز. شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی. امواج نوای تو به من می رسد از دور. دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی. وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان. خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی. دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست. من سرخوشم از لذت این چشم به راهی. ای عشق تو را دارم و دارای جهانم. همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی. نوشته شده در پنجشنبه دوم اسفند ۱۳۸۶ساعت11:12توسط نسرین تواضعی. زندگي را بايد دوست داشت.

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی - شروع جدید

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/post-18.aspx

ببخشید كه دوباره مثل همیشه دیرشد. آخه این درسا نمی ذاشت وبعدشم امتحان ها. عجب امتحان هایی بود. جونمون به لبمون اومد تا دادیم. ریا ضی و زبان فارسی از سمپاد اومده بود. ریاضی خیلی سخت والبته زمانش کم بود. ولی خدا رو شکر من خوب دادم. یه خبر خوب به بچه های سمپادی: فکر کنم قراره به امتحان ریاضی یه نمره اضافه بشه. از امتحان ها كه بگذریم من دوباره مثل بچه آدم می خوام براتون خاطره بنویسم. پس اگر گذرتون این ورا افتاد، به منم سری بزنید. نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۸۷ساعت15:1توسط نسرین تواضعی.

nasrintavazoee.blogfa.com

ماه پیشونی - گلخانه

http://www.nasrintavazoee.blogfa.com/post-6.aspx

پريروز با مامان و بابا و خواهرم براي خريد گلدان به يك گل خانه رفتيم. خيلي با صفا بود. زيبايي موسيقي مرا تو حس برده بود. با خودم مي گفتم مي شه منم بزرگ بشم و يك باغ قشنگ درست كنم؟ براي اون مرده هم ناراحت بودم كه با اين وضع زندگي مي كند. چرا بايد بعضي از آدما با سختي زندگي كنند و بعضي هام در رفاه وآسايش باشند؟ آره، اين جواب رو مي دونم كه خدا بين بنده هاش فرق مي ذاره كه ببينه اونا شكرگزارند يا نه؟ بچه ها اگه مي شه يه كمكي به من بكنين و با نظر هاي قشنگتون منو راهنمايي كنين.). زندگي را بايد دوست داشت.