ahmad59.blogfa.com

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - شام عریبان

http://mofidikia.blogfa.com/post-23.aspx

اشعار مزین به نام بابا. از راه میرسند پدرها غروبها. دنیای خانه روشن و زیبا غروبها. از راه میرسند پدرها و خانهها. آغوش میشوند سراپا غروبها. از راه میرسند و هیاهوی بچهها. زیباترین ترانهی دنیا غروبها. اما به چشم دخترکان شوق دیگریست. شوق دوباره دیدن بابا غروبها. بعد از هزار سال من و کودکان شام. تنها نشستهایم همینجا غروبها. اینجا پدر خرابهی شام است، کوفه نیست. اینجا بیا به دیدن ما با غروبها. بابا بیا که بر دلمان زخمها زدهاست. دیروز تازیانه و حالا غروبها. دست تو را بهانه گرفتهست بغض من. میم ب . مهاجر.

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - ترانه غم

http://mofidikia.blogfa.com/post-14.aspx

اشعار مزین به نام بابا. بابا چرا ترانه غم ساز كردو رفت؟ بر روي دل دريچه غم باز كرد و رفت؟ بابا كه ميسرود غزل هاي آرزو. پرواز در غروب گل ناز كرد رفت. هرچند دام دانه نهادم به راه او. آخر دو بال خسته خود باز كرد و رفت. ديدم به خاب آمده يك شب كنار ما. بر بام دل نشسته و پرواز كرد و رفت. پرواز او در عالم انديشه ديدني است. او معني نگفته بسي راز كرد و رفت. حالي خوش از ترانه حافظ هميشه داشت. تصوير شعر خواجه شيراز كرد و رفت. اي كاش تا هميشه پدر بود پيش ما. چون در سخن براي من اعجاز كرد و رفت. میم ب . مهاجر.

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه -

http://mofidikia.blogfa.com/post-10.aspx

اشعار مزین به نام بابا. نوشته شده در جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴ساعت ۱۰:۱۴ ب.ظ توسط میم . ب . مهاجر. برای ریشه یابی اشعار بابا نامه رجوع شود به کتب فارسی دوران ابتدایی! میم ب . مهاجر. لبریز ( غلام علی شکوهیان ). غزل پست مدرن (سید مهدی موسوی). ساراشعر ( محمد حسین بهرامیان ). کاشکی شعر مرا می خواندی ( می نو ). ساحره ( جواد شبانی ). مسیر سبز ( احمد رمضانی ). دلنوشته ها ( مصطفی موسوی ).

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - ٍِ

http://mofidikia.blogfa.com/post-18.aspx

اشعار مزین به نام بابا. آب ، بابا ، انار ، سارا ، در. بچگی ، سادگی ، صداقت ، پر. خنده های بدون دندان و. گریه های جدایی از مادر! آب ، بابا ، انار . می خوردیم. شب چله ، که ریخت بر دفتر! تب دلشوره های اول صبح. درس های نخوانده تا آخر! آب ، بابا ، انار ، سارا.رفت. مثل من توی عالمی دیگر. توی دنیای بی سر انجامی. توی دنیای بد و یا بدتر؟ آب ، بابا . دو سال من را برد. خاک کنکور را بریزم سر. تا نپرسند دائما از او :. دخترت را نمی دهی شوهر؟ آب شد شور و شوق کودکیم. توی تزریق ایده و باور. توی ترفند های بی پایان.

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - فرشته

http://mofidikia.blogfa.com/post-7.aspx

اشعار مزین به نام بابا. مادر گفت: پدر مي آيد. بار اول پدرم پايش جا ماند. مادر گفت: فرشته آن را برده است. بار ديگر پدر يك چشم نداشت. مادرم گفت: بال فرشته بر آن ساييده است. بار آخر به جز يك تكه پوتين پدر. اثري از او بر خاك نماند. مادر در پاسخ چشمان به در دوخته گفت:. فرشته اين بار خسته شد از بس كه پدر را تكه تكه برده. نوشته شده در یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ساعت ۱۰:۵۴ ب.ظ توسط میم . ب . مهاجر. برای ریشه یابی اشعار بابا نامه رجوع شود به کتب فارسی دوران ابتدایی! میم ب . مهاجر. لبریز ( غلام علی شکوهیان ).

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - چند رباعی

http://mofidikia.blogfa.com/post-25.aspx

اشعار مزین به نام بابا. با بال شکسته اش پر آورد پدر. عمري ز خودش پدر درآورد پدر. از کورهي آجر پزي سنگدلان. نان از دل هر سنگ درآورد پدر. پيک نيکي ما چه آه سردي دارد. بيچاره پدر چه روي زردي دارد. امروز خدا خانهي ما مهمان بود. فهميد گرسنگي چه دردي دارد. یک کارگر ساده منش را گم کرد. تا سوخت تمام خرمنش را گم کرد. آن کارگر ساده پدر بود که رفت. هفتاد و دو درصد تنش را گم کرد. از معدن و از کوه پدر برمیگشت. با زحمت بسیار سحر برمیگشت. یک کوه غم و درد به روی دوشش. با مورچه های کارگر برمیگشت. سرکارگر لعنتي اش با خرما.

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - درد مشترک

http://mofidikia.blogfa.com/post-20.aspx

اشعار مزین به نام بابا. آسمان حیاطمان ابریست، شیشههامان همیشه لک دارد. مادرم در سکوت میسوزد، قصهای مثل شاپرک دارد. خسته در خانههای بالاشهر پشتهم رخت چرک میشوید. در میان شکستههای دلش غمی اندازهی فلک دارد. زخمها مثل روز یادش هست، درد سیلی هنوز یادش هست. پدرم گفته برنمیگردد، مادر اما هنوز شک دارد. خواهرم هی مدام میپرسد: دستمان خالی است یعنی چه؟ طفلک کوچکم نمیداند دست مادر فقط ترک دارد. بغض مادر شکستنی، آنیست، جانمازش همیشه بارانیست. به خدا حاضرم قسم بخورم با خدا درد مشترک دارد. میم ب . مهاجر.

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - بابا اجازه!

http://mofidikia.blogfa.com/post-17.aspx

اشعار مزین به نام بابا. توي دانشکده بودم که خبر دادند روز انتصاب آقا به مقام ولايت قراره يه شب شعر با حضور شعراي بنامي مثل استاد سبزواري. استاد قزوه و استاد کاکايي برگزار بشه و براي من هم جايي توي ليست شعرخوناي مجلس نگه داشتن. ولي من شعري نداشتم. سعي کردم کوششي هم که شده يه کاري بکنم به همين خاطر يه شب تا صبخ بيدار موندم . اومد و لب بوم نزديکم نشست. آب، نان، آباد، بابا. غصه، غم، فرياد، بابا. سارا سارا يكي از هفت سين آزاد، بابا. دست، پا، سر، بي سر و پا. دارا و خاك و خون او در باد، بابا. كودك همسايه مي گفت.

mofidikia.blogfa.com

بابا نامه - بابای مفقود الاثر

http://mofidikia.blogfa.com/post-12.aspx

اشعار مزین به نام بابا. اي پيش پرواز كبوتر هاي زخمي. دور از تو سهم دختر از اين هفته هم پر. كي از هال و هواي خانه غم پر؟ تا ياد دارم برگي از تاريخ بودي. يك قاب چوبي روي دست ميخ بودي. توي كتابم هر چه بابا آب مي داد. مادر نشانم عكس توي قاب مي داد. اينجا كنار قاب عكست جان سپردم. از بس كه از اين هفته ها سر كوفت خوردم. من بيست سالم شد هنوزم توي قابي. خوب يك تكاني لا اقل مرد حسابي! يك بار هم از گير و دار قاب رد شو. از سيم هاي خاردار قاب رد شو. برگرد تنها يك بغل باباي من باش. يك بغل برگرد، تنها جاي من باش.