ahwaz-kiyanpars.blogfa.com

natanaeel001.persianblog.ir

ناتانائيل! ای کاش عظمت در نگاه تو باشد...

http://natanaeel001.persianblog.ir/1386/2

ای کاش عظمت در نگاه تو باشد. منت خدای را عزوجل. امشب سرانجام نتایج اولیۀ کنکور ارشد سراسری اعلام شد و من، همانطور که پیشاپیش حس می کردم، به لطف خدا از دورۀ شش ماهۀ خانه نشینی ام در سال سختی که گذشت، نتیجۀ نسبتا مطلوبی گرفتم و با رتبۀ 13. در رشتۀ زبانشناسی همگانی. مجاز به انتخاب رشته شدم! ظرفیت روزانۀ دانشگاههای تهران برای این رشته حدود 30 نفر است و بنابراین اگر خدا بخواهد، احتمالا در همین تهران قبول خواهم شد، اما حالا مانده ام که در شرایط فعلی بین دانشگاه شهید بهشتی. کدام یک را انتخاب کنم؟ تگ ها : وبلاگ.

natanaeel001.persianblog.ir

ناتانائيل! ای کاش عظمت در نگاه تو باشد...

http://natanaeel001.persianblog.ir/1385/12

ای کاش عظمت در نگاه تو باشد. می گویند: یاد مرگ دلها را خاشع می کند. همیشه چیزی در مورد مرگ بود که به محض آغاز اندیشیدن به این پدیدۀ مرموز و فکر روبه رویی با آن، مرا از ادامۀ اندیشه هایم باز می داشت، چیزی شبیه نگرانی، دلهره و البته ترس! پس از مدتها کلنجار رفتن با ذهنیاتم، سرانجام به این نتیجه رسیدم که آنچه مرا چنین از مرگ می ترساند، فکر کارهای ناتمامم در این دنیاست! ترسم از آن است که دستم به ناگاه از این دنیا کوتاه شود،. این بود که بالاخره به فکر نوشتن وصیتنامه. از قدیم الایام هم. بنابراین زندگی ساده تر و.

2tiya.parsiblog.com

جوکستان - *سرمه چشم*

http://www.2tiya.parsiblog.com/Archive/جوكستان

جوکستان - *سرمه چشم*. چند نفر داشتند می رقسیدن یک ترکه یه طرف نشسته بوده هی پشت سر هم مگفته سبز قرمز زرد ابی ! میگن داری چیکار میکنی! میگه من رقص نورم. معین : : چهارشنبه 85/9/8: : ساعت 7:29 عصر. منتظر جوک های بعدی باشید. 1-بهمن و علی(اصفهانی) سرباز بودن. بهمن میمیره، علی میره برای خانواده بهمن تلگراف بزنه که بهمن مرده. مسئول تلگرافخونه میگه: هر کلمه هزار تومان، برای تاریخ و امضا هم پول نمیگیریم. علی میگه بنویس: بهمن تیر خرداد مرداد. غضنفر میگه: اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت میکرد. داداش م...

2tiya.parsiblog.com

معین - *سرمه چشم*

http://www.2tiya.parsiblog.com/Author/معين

معین - *سرمه چشم*. عضویت رایگان در گروه اینترنتی 98(ایران). عضویت برای زمان محدودی رایگان می باشد. فرصت را برای عضویت از دست ندهید! با عضویت در گروه 98 شما روزانه جدید ترین عکس ها و جک ها. را در ایمیل خود دریافت می کنید:. با عضویت در گروه اینترنتی 98 میتوانید از خدمات زیربه صورت رایگان بهره مند شوید :. 1 دریافت عکس های خنده دار طبیعت و wallpaper. 2 مطالب جالب و شنیدنی در مورد همه چیز. 3 ارسال اخبار جدید ایران و جهان حوادث و اخبار ورزشی. 4 ارسال جک و SMS های زیبا و شنیدنی. برای عضویت در گروه. کلبه من و تو.

2tiya.parsiblog.com

زمستان 1385 - *سرمه چشم*

http://www.2tiya.parsiblog.com/Archive/زمستان%201385

زمستان 1385 - *سرمه چشم*. این هم همون مطلب که میگفتم. 9786;نظر یادتون نره نظر بدید☺. معین : : دوشنبه 85/12/28: : ساعت 7:8 عصر. من چند ماه بود که نمی تونستم زیاد وبلاگ رو آپ کنم امیدوارم ببخشید سعی میکنم از این به بعد زود به زود بیام این هم یک عکس قشنگ. شما هم من رو خوشحال کنید نظر بدید واقعآ که بعضی ها نمردن که نظر نمی دهند نظر یدتون نره. معین : : چهارشنبه 85/12/23: : ساعت 7:39 عصر. معین : : چهارشنبه 85/12/9: : ساعت 8:12 عصر. معین : : پنج شنبه 85/12/3: : ساعت 4:32 عصر. جای شما در صحنه خالیست؟ Style="widt...

2tiya.parsiblog.com

پاییز 1385 - *سرمه چشم*

http://www.2tiya.parsiblog.com/Archive/پاييز%201385

پاییز 1385 - *سرمه چشم*. پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت. شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت. بسیار بود رود در آن برزخ کبود. اما دریغ، زهره دریا شدن نداشت. در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار. حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت. گم بود در عمیق زمین شانه بهار. بی تو ولی زمینه پیدا شدن نداشت. چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق. این عقده تا همیشه سر واشدن نداشت. معین : : سه شنبه 85/8/2: : ساعت 8:4 عصر. معین : : دوشنبه 85/8/1: : ساعت 4:29 عصر. لیست کل یادداشت های این وبلاگ. کل بازدید : 347371. هر چی بخوای [643].

7hikal.blogfa.com

هفت هیکل

http://7hikal.blogfa.com/post-50.aspx

بغل دستیش به پسرک گفت :نقاشی سیاه بکش! پسرک :یعنی چه جوری؟ بغل دستیش : یعنی توی زنگ نقاشی فقط با مداد سیاه نقاشی کن.یعنی حتی آسمانت رو هم. پسرک سر کلاس نقاشی یه نقاشی سیاه کشید. معلم نقاشی، مادر پسرک رو روز پنچ شنبه دعوت کرد . تا درمورد نقاشی پسرک با او صحبت کند. مادر پسرک آمد و معلم نقاشی در مورد نقاشی او از او توضیح خواست ولی مادر هیچ توضیحی نداشت . پسرک را به دفتر صدا زدند. پسرک تا مادرش رو دید، پرید در آغوش مادرش . حالا چون این کارو کردم دیگه مامان و بابام جدا نمیشوند. چشم ها را باید شست،.

7hikal.blogfa.com

هفت هیکل

http://7hikal.blogfa.com/post-41.aspx

دکتر روانپزشک به مرد میگه:چرا انقدر اضطراب داری؟ مرد :دیشب خواب دیدم وسط یه کوچه تاریک با دیوار های بلندم . دیوارها انقدر بلند بود که انتهاش رو نمیشد دید.متوجه میشید دیگه. بله شما ادامه بده. خیلی هوا گرم بود . شروع به راه رفتن کردم تا به پایان کوچه برسم. یکی از دوستای دبستانم رو دیدم .با همون قد و قیافه. با همون صدای کودکی گفت: من یادمه! یادمه تو پاکنم رو برداشتی. بعد یه لگد محکم زد به ساق پام .پام انگار داشت میشکست. با دست زدمش کنار و شروع به دویدن کردم.صدای گریه اش هنوز توی گوشمه! شروع به فرار کردم.

7hikal.blogfa.com

هفت هیکل

http://7hikal.blogfa.com/post-57.aspx

مرد دیگه تصمیم خودش رو گرفته بود. نه میخواست طلاق بده نه میخواست ادامه بده. همسرش و خودش رو سوار قایق کرد. به وسط دریاچه که رسیدند.میدونست که دیگه آخر خطه . قایق رو برعکس کرد. و چون میدونست زنش نمیتونه شنا کنه. خودش شروع به شنا کرد . صدای زنش هنوز به گوش میرسید :کمک .یکی کمک کنه! چند دقیق بعد پای مرد به یک جسمی برخورد کرد و شروع به خونریزی کرد. مرد با سرعت بیشتر شنا کرد. ولی دیگه دیر بود. فردا صبح جنازه مرد رو از آب گرفتند و چندین متر اونطرف تر. زن که خودش رو به چوب های فایق چسبانده بود نجات دادند.

7hikal.blogfa.com

هفت هیکل

http://7hikal.blogfa.com/post-59.aspx

مرد از گرما کلافه شده بود. پنکه زمان بیشتری روی بیمار کناری میماند. تشک بیمارستانم که طبق معمول گرما رو به خودش میگرفت باعث شده بود مرد توی عرق خوش غرق بشه. مرد شب بلند شد و پنکه رو به سمت خودش چرخوند . بوی بد عرق از بیمار بغل دستی مرد رو اذیت کرد. مرد بلند شد و با کمی غرغر پنکه رو به سمت بیمار چرخوند. کمی بعد مرد با صدای ناله مرد بغل دستی بیدار شد. پس از چند ساعت مرد بغل دستی جان سپرد. دکتر که بالای سر بیمار فوت شده آمده بود گفت :. این که نباید عفونت میکرد! نکنه اینجا خنک نبوده؟ چشم ها را باید شست،.