ali-z.blogfa.com

hejrat87.blogfa.com

هجرتت بی خطر باد ...

http://www.hejrat87.blogfa.com/8703.aspx

هجرتت بی خطر باد . پانتومیم را فریاد کن نه تکرار. معجزه ی نه شاید خاموش! عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم. همان یک لحظه اول . که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان. جهانرا با همه زیبایی و زشتی بروی یکدگر ویرانه می کردم. عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم. برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان. هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو . آواره ودیوانه میکردم. عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم. بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان. سرا پای وجود بی وفا معشوق را پروانه میکردم. عجب صبری خدا دارد. زود دیر ...

hejrat87.blogfa.com

هجرتت بی خطر باد ... - ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

http://www.hejrat87.blogfa.com/post-7.aspx

هجرتت بی خطر باد . پانتومیم را فریاد کن نه تکرار. درود درودی چند بار ه بر گرمای حضورتان .از تولد این باغ دیر زمانی عبور نمی کند . در کنار همه ی الطاف و مهربانی های بی وصفتان اکثرتان به نکته ای مشابه اشاره داشتید که مرا به تعمل وا داشت . اینکه چرا از غم می نویسم . چرا من؟ چرا به این شکل؟ اصلا عشق و غم هیچ رابطه ای جز عکس هم ندارند .پس غم چیست؟ و مثل همیشه . شاد . سبز . و بهروز باشید ! نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۸۷ساعت 18:42 توسط دختر زیتون. من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی.

hejrat87.blogfa.com

هجرتت بی خطر باد ... - می روم کوچکتر شوم !!!

http://www.hejrat87.blogfa.com/post-8.aspx

هجرتت بی خطر باد . پانتومیم را فریاد کن نه تکرار. می روم کوچکتر شوم! تا اطلاع ثانوی برای شوریده تر نشدن خاطر پرنده ام . دلنوشتن بزر پاشی کردن تعطیل دیگه. کمی بیشتر بزرگ شدم می روم کوچک تر شدنم را باز به انتظار بنشینم! پ ن : من به این مهر سکوت. من به این تاریکی من به ما . من به فرسودگی ذهن خودم معترضم . که چرا . شوق آغاز مرا . و منی چون مرا ز خودم دزدیدند؟ حق بر گشتن را ز تنم دزدیدند! سفر آینه هم رنگی نیست . خواب رنگین مرا دزدیدند! به کجا بر گردم؟ حق برگشتن را ز تنم دزدیدند . سفر آینه هم رنگی نیست.

hejrat87.blogfa.com

هجرتت بی خطر باد ... - غرق شدنم دیدنی نیست !!

http://www.hejrat87.blogfa.com/post-6.aspx

هجرتت بی خطر باد . پانتومیم را فریاد کن نه تکرار. غرق شدنم دیدنی نیست! در پستوی کدامین غفلت به خواب رفته ای؟ خسته ام بس در فراسوی زمان به دنبالت گشته ام . هر چه بیشتر می کاومت بیشتر از پیش پنهان می شوی .بیشتر به این پندار مذابی میرسم که تو همیشه همه چیز بودی و من هیچ هم نبودم! بودن در نبودن "} . امشب پی بردم که جمع من و تو و حضورمان در این جمله خلاصه می شود . حیرت انگیز است نه؟ به یاد داری که من هیچ گاه دوست داشتن را دربالهای اسیر و نا آشنا با پرواز معنی نمی کردم؟ چرا از پرواز می هراسند؟ تو آن را هم به د...

rira20.blogfa.com

فکر میکردم میدونی نباشی دیوونه میشم - پائیز

http://www.rira20.blogfa.com/post-48.aspx

فکر میکردم میدونی نباشی دیوونه میشم. ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ"ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﯿﺰ است، ﻓﺼﻞ. ﮐﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺩه.ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﺗﺮ ﻣﯽ. ﺷﻮﺩﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ، ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻭ. ﺭﻭﺍﻧﺶ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ، ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺍﺵ. ﺣﺘﯽﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻤﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ، ﻫﯽ ﺳﺮ ﺧﻮﺩﺵ. ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﺪ.ﻓﺼﻞ ﮐﻪ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ. ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ. ﮐﻨﺪ ، ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ ،. ﺑﺎﻏﺒﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ، ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪﺵ. ﺭﺍﺳﺒﮏ ﮐﻨﺪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﺯﺍﺭﺵ. ﻣﯿﺪﻫﺪﺗﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻭ. نوشته شده در پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 9:23 توسط aida. Design By : Mihantheme.

hejrat87.blogfa.com

هجرتت بی خطر باد ... - ...

http://www.hejrat87.blogfa.com/post-10.aspx

هجرتت بی خطر باد . پانتومیم را فریاد کن نه تکرار. بعد نوشت : معبودم ! از تو می خواهم :. هرگاه از یادت می برم. بیماریم را شفا بخشی! نوشته شده در شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۷ساعت 8:39 توسط دختر زیتون. من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی. ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم. بلاگردان آن رندم که با زخم دو صد خنجر. به پیش هر کس و نا کس پی مرحم نمی گردم. در این دنیای تنهایی که لبریز است ز دیوانه. عجین سایه ی خویشم پی آدم نمی گردم. PerSiAn music and news. بچه های قرن 23. وضعیت من در یاهو* *.

hejrat87.blogfa.com

هجرتت بی خطر باد ... - پنجره ها نمی خندند !!

http://www.hejrat87.blogfa.com/post-9.aspx

هجرتت بی خطر باد . پانتومیم را فریاد کن نه تکرار. پنجره ها نمی خندند! سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت. سرها در گریبان است. کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. نگه جز پیش پا را دید نتواند. که ره تاریک و لغزان ست. وگر دست محبت سوی کس یازی. به اکراه آورد دست از بغل بیرون. که سرما سخت سوزان ست. نفس کز گرمگاه سینه می آید بیرون ابری شود تاریک. چو دیوار ایستد در پیش چشمانت. نفس کاینست پس دیگر چه داری چشم. زچشم دوستان دور یا نزدیک؟ ای ترسای پیر پیرهن چرکین. هوا بس ناجوانمردانه سرد است .آی. چون انديشه های ...

ghazalakkk.blogfa.com

غزلک - چقدر جالبه!

http://www.ghazalakkk.blogfa.com/post-34.aspx

دختری از تبار آریایی. تا وقتی که مریض نشی کسی برات گل نمی یاره! تا فریاد نزنی کسی به طرفت بر نمی گرده! تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه! تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد! و تا وقتی نمیری کسی تو رو نمی بخشه! نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۵ساعت 21:47 توسط غزال. طوفان(خاطرات یه پسر هفده ساله عاشق). از نگاه تا گناه. بوسه های بی صدا. سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست. حرف های یک دل(beny). یه گونی خرت و پرت.

ghazalakkk.blogfa.com

غزلک - سایه ها

http://www.ghazalakkk.blogfa.com/post-45.aspx

دختری از تبار آریایی. در سکوت دلنشین نیمه شب. می گذشتیم از میان کوچه ها. هردو بودیم از همه عالم جدا. تکیه بر بازوی من می داد گرم. شعله ور از سوز خواهش ها تنش. لرزشی بر جان من می ریخت نرم. ناز آن بازو به بازو رفتنش! با همه پرهیز و شرم. برق می زد آرزویی دلنشین. موج می زد اشتیاقی آتشین. زیر نور ماه - دور از چشم غیر-. چشم ها بر یکدگر می دوختیم. هر نفس صد راز می گفتیم. در تب ناگفته ها می سوختیم. سر کشیدند از صدای پای ما. می پاییدمان از روی بام. می جوشید در رگ های ما. یکدگر را تنگ در بر داشتند. از نگاه تا گناه.

ghazalakkk.blogfa.com

غزلک - هر دو در یک شب

http://www.ghazalakkk.blogfa.com/post-37.aspx

دختری از تبار آریایی. هر دو در یک شب. می رسید آن شب به گوش. از سرای مرد مسکینی صدای شیونی. ناله ها بر می کشید از دل زن آبستنی. دم به دم آن شب چراغ. کشته می شد تا که بادی می وزید از روزنی. نیست دکتر تا زند از پی تسکین سوز درد او را سوزنی. با چنین رنج و عذاب. آن شب آنجا یک پسر زایید و یک دختر زنی. آن دو کودک در جمال. این یکی شیرین لبی بود آن یکی شیرین تنی. لیک زن آخر ز درد. جان سپرد و یافت زیر خاک جای ایمنی. مرد بعد از مرگ زن. دید نتوان کودکان را بی کس و تنها گذاشت. یک زن دیگر گرفت. تا که سود تربیت.