amyar18.blogfa.com

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/8906.aspx

زندگی قافیه ی باران است! دارم خودمو اصلاح میکنم! ساعت ۶ دم در منتظر خاله ژونم بودیم! بعد یه قرن و نصفی اومد! یهو دیدم فری ژونم نیز باهاشه! کم مونده بود از خوشالی بجیغم! خلاصه رسیدیم و بعد از ۵ کیلومتر پیاده روی و یه ساعت عسک گرفتن رفتیم طرف زمین بازی تا بچه. خاله های خوشگلم یه کم بازی کنن! بهدش دیدیم حوصلمون داره میسره! رفتیم بستنی گرفتیم کوفتیدیم! بستنمو که خوردم داشتم از پاهام رو سنگفرش میعکسیدم که ناگهان سه عدد پسمل خوشتیپ برخورد نمودن به من! و همه با هم پکیدیم از خنده! اگه تاره واسه لرزش شدید دستامه!

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/8905.aspx

زندگی قافیه ی باران است! وبلاگ ن گ ی ن. نگین(آجی بنده) وبلاگشو درس کلده. وبش از من باحال تر تر تر شده! اینم لینکش: منم وخودم! برین سر بزنین نظرم بذارین! تاريخ یکشنبه سی و یکم مرداد ۱۳۸۹ساعت 16:22 نويسنده نگار. گاهی دل آدمیزاد میگیره. خو مگه من آدم نیسم؟ دلم گرفته بود گفتم یه گوششو خط خطی کنم. با معرفتا خودشون میان. تاريخ پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۸۹ساعت 15:27 نويسنده نگار. با نهایت تاسف.(سلام)! حال من خیلی گرفتس (چرا؟ چن روز پیش عین بچه ی آدمیزاد نشسته بودم و داشتم. کفوتر ها وبازها میخوندم. آخه من به د...

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار -

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/post-63.aspx

زندگی قافیه ی باران است! اینجا همه هر لحظه می پرسند :. اما کسی یک بار. از من نپرسید :. پن : امروز فیزیک استانی داشتیم. خیلی سخت بود. نامردا. تاريخ چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 12:44 نويسنده نگار. به نظر شما کدام را باید خواند؟ من دلم برای تاریخ می سوزد! برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند! برای خمره های عسلش که در ر ف ها شکسته اند! برای اسب هایش که آخته م رده اند! برای کوه هایش که اکنون محو گشته. و به جایشان پای کرت های توت فرنگی ،. کود شیمیایی می پاشند! موش های بور صحرایی جفت گیری می کنند!

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/8911.aspx

زندگی قافیه ی باران است! و دستهایمان را در نور کاشتیم. گلویمان را سوراخ کردند. آرامش آب را شکست. ما زنده ماندیم و سبز شدیم. تاريخ چهارشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۹ساعت 15:23 نويسنده نگار. به نظر شما کدام را باید خواند؟ من دلم برای تاریخ می سوزد! برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند! برای خمره های عسلش که در ر ف ها شکسته اند! برای اسب هایش که آخته م رده اند! برای کوه هایش که اکنون محو گشته. و به جایشان پای کرت های توت فرنگی ،. کود شیمیایی می پاشند! اکنون که در لوله های توپ های پ ر طمطراق جنگی تاریخ ،.

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار -

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/post-62.aspx

زندگی قافیه ی باران است! اگر تو نبودی عشق نبود. زمین یک زیر سیگاری گلی بود. برای خاموش کردن بی حوصلگی ها. من کاملا بیکار بودم. هیچ کاری در این دنیا ندارم. جز دوست داشتن تو. زبان فارسی کشوری داشتم خوب بود! تاريخ شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۰ساعت 10:47 نويسنده نگار. به نظر شما کدام را باید خواند؟ من دلم برای تاریخ می سوزد! برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند! برای خمره های عسلش که در ر ف ها شکسته اند! برای اسب هایش که آخته م رده اند! برای کوه هایش که اکنون محو گشته. و به جایشان پای کرت های توت فرنگی ،.

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/8902.aspx

زندگی قافیه ی باران است! سلنگعلیکم (اینم یه جورشه! تازگیا من خیلی عجیب غریب شدم همینجوری واسه خودم زبان میسازم! مثلا سر کلاس فیزیک رو صندلی عین مرده ها ولو شده بودم . معلمه گفت درست بشین گفتم نمیتونتوانم! همه پکیده بودن از خنده! دیروز داشتیم با نجیجه (یکی از دوسکامه) از مدرسه برمیگشتیم که یهو تگرگ گرفت. صد رحمت با تگرگ! سقف اتوبوسه وا بود منم دقیقا میشه گفت زیر سقف سوراخ نشسته شده بودم! به هر دری زدیم ببندیمش نشد. عین میمون (دور از جون البته) از سقف آویزوون شده بودم. تقریبا مث موش آب کشیده شده بودم.

negi-joojoo.blogfa.com

درد دلهای نگار

http://www.negi-joojoo.blogfa.com/8910.aspx

زندگی قافیه ی باران است! دیروز امتاحانا تموم شد! نگ ار بس که دیروز راه رفت خسته شد! زیر بارش برف خیس شد! از راه رفتن خسته شد! از اتوبوس پیاده شد! از دست حرافیای دوستاش خسته شد! شر دوستاش کم شد! از تل کش کردن مامیشم خسته شد! محو تماشای آسمون شد! دلش واسه پرنده ها جزغاله شد! کفشاش پر آب شد! دلش واسه دویدن تا خونه تنگ شد! و سرانجام از زر زدن خسته شد! تاريخ یکشنبه بیست و ششم دی ۱۳۸۹ساعت 14:26 نويسنده نگار. نفهمیدم چه جوری، ولی گذشت! دیشب پریشب تو گوشیم فایل آهنگارو باز کردم. تازه فهمیدم چقد دلم تنگ شده!

khorshid-khanooom.blogfa.com

دل نوشته های یک ذهن تنها

http://www.khorshid-khanooom.blogfa.com/8903.aspx

تنها می دانم که بايد نوشت. که نوشتن مرا آرام کند. خدايا ديگر نمی دانم چه درست است! نمی دانم که آيا اين هم باز امتحانی است از سويت؟ نمی خواهم. ديگر نمی توانم. می دانم که تنها خود مقصرم. می دانم. خواهم ايستاد محکم در برابر نا ملايمات. اگر خدايا تو را هم نداشتيم آن وقت چه؟ خدايا تو اين زمونه همه به فکر خويشتن اند. ديگر قلب ها را نمی توان شناخت. محبتها عشق ها همه و همه خريدنی شدند. در آن دورانی که عشق ها واقعی محبت ها وفادار بودند. به دنيا آمده بودم! خدايا تنها می دانم که تو بر همه چيز آگاهی. چه خوب شدکه منو...