apame.blogfa.com

star70.blogfa.com

حرف هاي هميشگي

http://www.star70.blogfa.com/8809.aspx

از هر دري سخني. دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد. داستان غم پنهاني من گوش كنيد. قصه ي بي سر و ساماني من گوش كنيد. ماجراي من و حيراني من گوش كنيد. شرح اين آتش جانسوز نگفتن تا كي؟ سوختم ، سوختم اين راز نهفتن تا كي؟ روزگاري من و دل ساكن كويي بوديم. ساكن كوي بت عربده جويي بوديم. عقل و دين باخته ، ديوانه ي رويي بوديم. بسته سلسله ي سلسله مويي بوديم. كس در آن سلسله غير از من و دل بند نبود. يك گرفتار از اين جمله كه هستند نبود. نرگس غمزه زنش اين همه بيمار نداشت. سنبل پر شكنش هيچ گرفتار نداشت. بگذار به احترام تمام م...

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت - - 4 -

http://www.abamdad.blogfa.com/post-23.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. یکی از ساقه های گیاه توی گلدان شکسته است و برگ پهن چسبیده به آن خم شده است توی گلدان. کفشدوزکی از روی برگ خم شده به سمت ساقه ی شکسته می رود و من فورا یاد مورچه های درشتی می افتم که دیروز پشت یخچال دیده بودم. نمی دانم این خانه چرا این قدر حشره دارد؟ باید همین روزها حشره کش بخرم و خانه را سم پاشی کنم. نوشته شده در جمعه بیستم خرداد ۱۳۹۰ساعت 15:40 PM. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. و من آن روز را انتظار می کشم.

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت - تهران در بعد از ظهر

http://www.abamdad.blogfa.com/post-33.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. تهران در بعد از ظهر. امروز دلش گرفته است. گرفته نه. نمی داند نامش را چه بگذارد. تنها دلش می خواهد سکوت کند و نگاه. مات. نگاهی که هیچ معنایی ندارد. گویی وجود هم. دختر، زمانی که احساس حماقت می کند، وقتی حس می کند به اندازه فرسنگ ها از همه فاصله گرفته است، درست وقتی که دیگر کسی برایش مهم نیست . دلش تهران می خواهد. تهران در بعد از ظهر. نوشته شده در دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 15:27 PM. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت - تصمیم

http://www.abamdad.blogfa.com/post-32.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. نوشته شده در پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۱ساعت 16:41 PM. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. و من آن روز را انتظار می کشم. حتی روزی که دیگر نباشد. دلتنگی های شاعر خیابان 154.

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

http://www.abamdad.blogfa.com/9002.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. گل به گل، سنگ به سنگ اين دشت. رفته اي اينك و هر سبزه و سنگ. در تمام در و دشت. در دلم آرزوي آمدنت مي ميرد. رفته اي اينك، اما آيا. باز بر مي گردي؟ چه تمناي محالي دارم. خنده ام مي گيرد! نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 0:18 AM. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. و من آن روز را انتظار می کشم. حتی روزی که دیگر نباشد. دلتنگی های شاعر خیابان 154.

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت - دلم

http://www.abamdad.blogfa.com/post-16.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. نوشته شده در دوشنبه هفتم تیر ۱۳۸۹ساعت 19:40 PM. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. و من آن روز را انتظار می کشم. حتی روزی که دیگر نباشد. دلتنگی های شاعر خیابان 154.

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

http://www.abamdad.blogfa.com/9003.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. دیگر نخند، خواهش میکنم . صدای خنده ات آزارم می دهد. می دانم خنده دار است. ولی من به شدت. به کیف بالای کمد. حتی به کاپلستون که با چرندیاتش در آنجا، جایی دارد. نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 22:6 PM. نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۰ساعت 18:29 PM. آرتوروز . چه کلمه سختی . نمی دانم کار آرتروز گرفتن است یا درد کردن، شاید فرقی هم نکند. فقط آرتروز گردنم . همان گردنم، خیلی درد می کند. نمی دانم اوایل کوچک بود یا نه! و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

abamdad.blogfa.com

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت - - 148 -

http://www.abamdad.blogfa.com/post-27.aspx

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۰ساعت 18:29 PM. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. و من آن روز را انتظار می کشم. حتی روزی که دیگر نباشد. دلتنگی های شاعر خیابان 154.

star70.blogfa.com

حرف هاي هميشگي - به یاد او....

http://www.star70.blogfa.com/post-17.aspx

از هر دري سخني. به نام او که محبت آفرید. سلام به همه ی دوستان گلی که لطف دارند و برای دیدن وبلاگ ناقابل من وقت می ذارند. امروز یه پست خیلی خیلی خاص می خوام بذارم.نمی دونم شایدم از نظر من خاصه. چگونه بوده ام دم آخرت ، نمی دانم. چه سان له شده پیکرت، نمی دانم. چگونه خورده گره با نگاه مأیوست. نگاه بی رمق همسرت ، نمی دانم. هزار زخم شکوفا به باغ پیکر تو. چگونه دیده تو را دخترت، نمی دانم. کجاست آن تن خسته که نیمه جانی داشت. کجاست جامه و انگشترت، نمی دانم. به دست دکتران به جای دوا چه بود؟ بيا تا سحر را تماشا كنيم.

star70.blogfa.com

حرف هاي هميشگي

http://www.star70.blogfa.com/8811.aspx

از هر دري سخني. به امید دنیایی دور از جنگ و ستیز. صدای گریه ی کودکی ، از کوچه پس کوچه های شهر، از میان صدای جیغ و همهمه به گوش می رسید. صدای گریه ی کودکی مظلوم و بی گناه، که پی در پی ، مادرش را صدا می زد و در میان دود و آتش و خاک به دنبال آغوش گرم آشنایی می گشت ، وجود مهربانی که او را پناه دهد و او باور کند که هنوز زندگی جریان دارد. اما کسی نبود. این آن صلحی نیست که تو از بندگانت خواستی . آیا معنای محبت این است؟ به راستی من و امثال من به دنبال چه هستیم؟ و کودک چه آرام در آغوشش به خواب رفته بود. آن روز از...