chandgadamtamarg65.blogfa.com
چند قدم تا مرگ - درد
http://www.chandgadamtamarg65.blogfa.com/post/549/درد
چند قدم تا مرگ. مرگ عبور از فصل درد است. روزدوشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۱۸ساعت 11:15 توسط افسرده. تابوتم فردا از کوچه ات میگذرد! این مرده همان است که بیمار تو بود! خدایا این بود دنیایی که بخاطرش. به شکم مادرانمان لگد میزدیم. گنجشکی بر جنازه گربه ای می گریست. که اینک با اینهمه زندگی چه کنم؟ آدمها غم هایشان را پک میزنند. تا ریه هایشان زندگی را کم بیاورد. و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند ! گاهی مرگ چقدر برایت شیرین میشود. وقتی میبینی تنها دلخوشی زندگیت. متنفرم از روز هایی که. خودم هم نمیدانم برای درد. آمدنت را دوست دارم.
chandgadamtamarg65.blogfa.com
چند قدم تا مرگ - شمع تولد
http://www.chandgadamtamarg65.blogfa.com/post/540/شمع-تولد
چند قدم تا مرگ. بسلامتی روزی که "مادرم" بیاد. رو قبرم شمع روشن کنه وبگه:. پسرم" تولدته نمیخوای شمعای تولدتو. روزشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۰۱ساعت 23:49 توسط افسرده. تابوتم فردا از کوچه ات میگذرد! این مرده همان است که بیمار تو بود! خدایا این بود دنیایی که بخاطرش. به شکم مادرانمان لگد میزدیم. گنجشکی بر جنازه گربه ای می گریست. که اینک با اینهمه زندگی چه کنم؟ آدمها غم هایشان را پک میزنند. تا ریه هایشان زندگی را کم بیاورد. و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند ! گاهی مرگ چقدر برایت شیرین میشود. وقتی میبینی تنها دلخوشی زندگیت.
chandgadamtamarg65.blogfa.com
چند قدم تا مرگ -
http://www.chandgadamtamarg65.blogfa.com/post/337
چند قدم تا مرگ. ان الله و ا ن ا ا ل یه راج عون. روزشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۱۱ساعت 16:10 توسط افسرده. تابوتم فردا از کوچه ات میگذرد! این مرده همان است که بیمار تو بود! خدایا این بود دنیایی که بخاطرش. به شکم مادرانمان لگد میزدیم. گنجشکی بر جنازه گربه ای می گریست. که اینک با اینهمه زندگی چه کنم؟ آدمها غم هایشان را پک میزنند. تا ریه هایشان زندگی را کم بیاورد. و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند ! گاهی مرگ چقدر برایت شیرین میشود. وقتی میبینی تنها دلخوشی زندگیت. متنفرم از روز هایی که. خودم هم نمیدانم برای درد. ارزوهایم رایک...
chandgadamtamarg65.blogfa.com
چند قدم تا مرگ - طعمه
http://www.chandgadamtamarg65.blogfa.com/post/546/طعمه
چند قدم تا مرگ. طعمه هایش را به دریا ریخت. در میان تور خالی. دست و پا می زد. روزچهارشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۱۷ساعت 17:46 توسط افسرده. تابوتم فردا از کوچه ات میگذرد! این مرده همان است که بیمار تو بود! خدایا این بود دنیایی که بخاطرش. به شکم مادرانمان لگد میزدیم. گنجشکی بر جنازه گربه ای می گریست. که اینک با اینهمه زندگی چه کنم؟ آدمها غم هایشان را پک میزنند. تا ریه هایشان زندگی را کم بیاورد. و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند ! گاهی مرگ چقدر برایت شیرین میشود. وقتی میبینی تنها دلخوشی زندگیت. متنفرم از روز هایی که. ارزوها...
yasesepid14.blogfa.com
چيزي مثل شعر
http://www.yasesepid14.blogfa.com/8905.aspx
وقتي ابد چشم تو را. پيش از ازل مي آفريد. وقتي زمين ناز تو را. در آسمانها مي کشيد. وقتي عطش طعم تو را. با اشکهايش مي چشيد. من عاشق چشمت شدم. نه عقل بود ونه دلي. چيزي نمي دانم از اين. يک آن شد اين عاشق شدن. دنيا همان يک لحظه بود. آندم که چشمانت مرا. از عمق چشمانم ربود. هنر ماحصل تلاقی عشق وعقل است.
yasesepid14.blogfa.com
چيزي مثل شعر
http://www.yasesepid14.blogfa.com/9002.aspx
وقتي ابد چشم تو را. پيش از ازل مي آفريد. وقتي زمين ناز تو را. در آسمانها مي کشيد. وقتي عطش طعم تو را. با اشکهايش مي چشيد. من عاشق چشمت شدم. نه عقل بود ونه دلي. چيزي نمي دانم از اين. يک آن شد اين عاشق شدن. دنيا همان يک لحظه بود. آندم که چشمانت مرا. از عمق چشمانم ربود. هنر ماحصل تلاقی عشق وعقل است.
yasesepid14.blogfa.com
چيزي مثل شعر
http://www.yasesepid14.blogfa.com/8901.aspx
وقتي ابد چشم تو را. پيش از ازل مي آفريد. وقتي زمين ناز تو را. در آسمانها مي کشيد. وقتي عطش طعم تو را. با اشکهايش مي چشيد. من عاشق چشمت شدم. نه عقل بود ونه دلي. چيزي نمي دانم از اين. يک آن شد اين عاشق شدن. دنيا همان يک لحظه بود. آندم که چشمانت مرا. از عمق چشمانم ربود. هنر ماحصل تلاقی عشق وعقل است.
yasesepid14.blogfa.com
چيزي مثل شعر
http://www.yasesepid14.blogfa.com/8810.aspx
وقتي ابد چشم تو را. پيش از ازل مي آفريد. وقتي زمين ناز تو را. در آسمانها مي کشيد. وقتي عطش طعم تو را. با اشکهايش مي چشيد. من عاشق چشمت شدم. نه عقل بود ونه دلي. چيزي نمي دانم از اين. يک آن شد اين عاشق شدن. دنيا همان يک لحظه بود. آندم که چشمانت مرا. از عمق چشمانم ربود. هنر ماحصل تلاقی عشق وعقل است.
yasesepid14.blogfa.com
چيزي مثل شعر
http://www.yasesepid14.blogfa.com/9310.aspx
وقتي ابد چشم تو را. پيش از ازل مي آفريد. وقتي زمين ناز تو را. در آسمانها مي کشيد. وقتي عطش طعم تو را. با اشکهايش مي چشيد. من عاشق چشمت شدم. نه عقل بود ونه دلي. چيزي نمي دانم از اين. يک آن شد اين عاشق شدن. دنيا همان يک لحظه بود. آندم که چشمانت مرا. از عمق چشمانم ربود. هنر ماحصل تلاقی عشق وعقل است.