avvaloakhar.blogfa.com

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود... - قلمت پا درمیانی کرد...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/post-9.aspx

قلمت پا درمیانی کرد. روزگاری پیشتر از اکنون/ بسیار فاصله بود / میان من ودانایی/ که قلمت پادرمیانی کرد./. ونگاشتنم آموخت/ تا بنگارم حق./ بنگارم عشق./ بنگارم خداوند! ومرا/ انسان را/ ونیز نادانیم را/. اما/ هنوز نادان بودم/ آنک که بی نوائی ام/ گمان آن زد/ که نوا یافته است/ وآن چه. که ازآن تو بود/ از خویش دانستم! ودرونم مملواز گمانه استغنا شد/ آنگاه/ سرکشی وغرور/ آسان. براریکه لرزنده من/ تکیه زد! اریکه لرزنده من./ وچه زود خداوند/ چه زود/ روزگاراسترداد/ فرامیرسد/ وچه. راستی هیچ فکر کرده ای؟ هفته او ل آبان ۱۳۸۹.

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89072.aspx

به نام آنکه نامش شایسته هر آغازیست. دوستای خوبم سلام.طبق معمول بی مقدمه بریم سر اصل مطلب. خیلی وقت بود که دوست داشتم یه سری از نوشته های دکتر شریعتی رو بخونم تا اینکه چند روز پیش کتابی از ایشون به نام "هبوط در کویر"رو گیر آوردم لابه لای نوشته هاشون یه چیز جالبی فمیدم(البته من هنوز کتابو تا آخر نخوندم) توی این کتاب بارها اشاره میکنه که ما انسانها از نسل قابیل هستیم(دور از جون ما انسانها)من چند جای دیگه هم از چند نفر دیگه هم شنیدم که اعتقاد داشتن ما از نسل هابیلیم! پس از نسل کیه؟ پن4:به یقین دلتنگی / و سرا...

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89062.aspx

چه شبای عزیزی بود این شبایی که رفت. شبایی که خدا با تمام وجود ما بنده هاشو صدا میزنه ومیگه بیاید. شبایی که همه آدما چه خوب،چه بد،پیروجوون،از طبقه ی بالا وپایین،باسواد دوبی سواد،همه کنارهم. میشینن و قرآن روسر میذارنو. چه شبایی بود اززمینو آسمون صدا میومد که:صدبار اگر توبه شکستی بازآ! بچه که بودیم هرسال این موقه ها دست مامان بابا رو میگرفتیمو میرفتیم مسجد،مصلا.اما حالا که. بزرگ شدیمو به اصطلاح خودمون دغدغه هامون بزرگ شده میگیم شما برویکی دو ساعت دیگه. منم میام،یا من با دوستام میرم اون یکی مسجده. نداشتم موق...

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89054.aspx

به نام آنکه نامش شایسته هر اغازیست. میخوام بی سلام و مقدمه برم سر اصل مطلب مطلبی که اونقدر در طول روز ازش برای اینو اون گفتم که زبونم مو در آورد ولی خسته نشدم هرچقدر دیگه هم پافشاری کنن منم پا فشاری میکنم! میگن که اگه بدی هست اگه فقر هست از دم کار خداست(بازم پناه بر خدا! بعد هم میگن روزای . خدا(البته من کاربرد این لفظ ها رو خیلی بد میدونم به خاطر همین نمیگم که چی میگن )کلی به سرنوشتو روزگار بدی میگن در واقع خودشون همه کاری میکنن بعد میگن کار سرنوشتو خداست حتما خدا اینطور خواسته! خلاصه اون روز اون داستان ...

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89052.aspx

بابت تاخیر یه هفته ای آپ ازتون معذرت میخوام. تابستونه و بهونه برای مسافرت رفتن. جاتون خالی یه سفر یه هفته ای به شمال ایران! توی مسافرت بوی گیاه و خاکی که با آب قاطی شده. منظورم همون گ له (بازم توی پرانتزgel)ها! البته گه گاهی هم بوی نم که من عاشقشم یه بوی. خاصه حتما حسش کردین وقتی که بارون میاد بوی ملایم. نم با گیرنده های بویاییمون بازی میکنه .تا حالا توجه کردین چرا این بو اینقدر برای ما آدما جذابه؟ از وقتی که به شمال اومدیم این بو خیلی به مشامم میرسه و چند روز پیش برای اولین بار فکرم به این. اگه هیچ کسی ...

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89053.aspx

دکان باز کرده ام. در بازار آزار دنیا. هنوز سود وزیانم هیچ نبود. از بستانکاری وطلب خواهی. هر چه خیر فروختم. دخلم پرازآخرت بودو سودم سرشار. هرچه شر معامله کردم. سراسر زیان می شدیم. در سود نافع متوجه خویش بودم. زیانم از چه روست؟ خودکرده ام وتدبیرم نیست. چه ستمکارم من بر من. وچه مظلومم من در من. زبانم لال اگر ستمی از تو دیده باشم. نوشته شده در یکشنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۹ساعت 10:42 توسط عروسک گلی. به نام آن که درهای بازگشت را به سوی بندگانش گشوده است. روی یک نفر هم تاثیربگذاره همان گونه که باعث تحول خودم شد.

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89042.aspx

کسی نبود/روزگار/روبه راه بود/هیچ چیز/نه سفید. بود/باوجود این/مثل اینکه چیزی اشتباه بود/زیرگنبد کبود /بازی. خدا/ نیمه کاره مانده. بود/ واژه ای نبود وهیچ کس / شعری از خدا نخوانده. بود/تا که او مرا برای بازی خودش / انتخاب کرد /توی گوش من یواش. گفت: /تو دعای کوچک منی/ بعدهم مرا مستجاب کرد/ پرده ها کناررفت/. خودبه خود/ باشروع بازی خدا /عشق افتتاح شد/سال هاست/اسم بازی. منو خدا/ زندگی ست/هیچ چیز/ مثل بازی قشنگ ما/عجیب نیست/بازی ای. که ساده است و سخت/مثل بازی بهار و درخت/باخداطرف شدن / کار. راستی هیچ فکر کرده ای؟

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89044.aspx

وآسان ممنوعه ها بسیار چیدم. آنقدرکه انگار دیگر سخت می شد. واز من در گذشت. ولی باز هم به آسانی از من گذشتی. از من گذشتی و. پیوسته انگاشته ام چه سهل است. خویش را رها کردن وپرواز نکردن! سختی پرواز کردن و اوج گرفتن. پس به این اندیشه کج رها کردم خود را . به زمین سقوط کردم. و چه می دانم حالا. چقدر پرواز و اوج نیاز است. بازگست به سمت خداوند. که درعسر دنیا دست های تو یسرند. به سمت دوباره بهشت. نوشته شده در جمعه بیست و پنجم تیر ۱۳۸۹ساعت 13:19 توسط عروسک گلی. به نام آن که درهای بازگشت را به سوی بندگانش گشوده است.

doniaye1khak.blogfa.com

زیر گنبد کبود...

http://www.doniaye1khak.blogfa.com/89071.aspx

قلمت پا درمیانی کرد. روزگاری پیشتر از اکنون/ بسیار فاصله بود / میان من ودانایی/ که قلمت پادرمیانی کرد./. ونگاشتنم آموخت/ تا بنگارم حق./ بنگارم عشق./ بنگارم خداوند! ومرا/ انسان را/ ونیز نادانیم را/. اما/ هنوز نادان بودم/ آنک که بی نوائی ام/ گمان آن زد/ که نوا یافته است/ وآن چه. که ازآن تو بود/ از خویش دانستم! ودرونم مملواز گمانه استغنا شد/ آنگاه/ سرکشی وغرور/ آسان. براریکه لرزنده من/ تکیه زد! اریکه لرزنده من./ وچه زود خداوند/ چه زود/ روزگاراسترداد/ فرامیرسد/ وچه. راستی هیچ فکر کرده ای؟ هفته او ل آبان ۱۳۸۹.