barmanbetab.persianblog.ir

golmaryam.wordpress.com

وقتشه، وقتشه رفتن؟ | Golmaryam's Weblog

https://golmaryam.wordpress.com/2014/10/21/وقتشه،-وقتشه-رفتن؟

نگاشته شده توسط: golmaryam. اکتبر 21, 2014. صبح ها ماندانا توی هر بحثی حضور فعال دارد. اظهار نظر می کند و معنی کلماتی را که نمی فهمد، می پرسد. دلش می خواهد با پدرش برود دفتر. برود جلسه و نمیداند چرا نمی شود؟ نوشته شده در Uncategorized. Laquo; چگونه روز جهانی کودکتان را گذراندید؟ حالا خوبه من از توی این صفحه میشناسمت. هر جا هم که بری اینجا رو میشه نوشت. ما هم اصولا توی ماشین حرف میزنیم با داشتن تنها یک بچه. On اکتبر 22, 2014. At 9:50 ق.ظ. On اکتبر 22, 2014. At 3:44 ب.ظ. On اکتبر 23, 2014. At 11:54 ب.ظ.

golmaryam.wordpress.com

ای لحظه ی شگفت عظیمت | Golmaryam's Weblog

https://golmaryam.wordpress.com/2015/01/25/ای-لحظه-ی-شگفت-عظیمت

نگاشته شده توسط: golmaryam. ژانویه 25, 2015. ای لحظه ی شگفت عظیمت. صبح روز تولدم رو با چت و صحبت با دوستام شروع کردم. دخترا داشتن میرفتن سر کار. من داشتم با ماندانا باب اسفنجی نگاه می کردم و پیش خودم فکر می کردم روز تولدم رو چه جوری بگذرونم. برم سینما؟ البته باید تا ساعت دوازده و نیم برگردم که برم ماندانارو از کلاس زبان بردارم و سام پشت در نمونه و ناهار هم درست کنم براشون. شب هم تا ساعت هشت کلاس زبان دارم. علی رفته انزلی و احتمالا نصف شب برمی گرده. خیلی وسط هفته است. حتی یه جورایی سر هفته . شما در حال بی...

golmaryam.wordpress.com

چگونه روز جهانی کودکتان را گذراندید؟ | Golmaryam's Weblog

https://golmaryam.wordpress.com/2014/10/15/چگونه-روز-جهانی-کودکتان-را-گذراندید؟

نگاشته شده توسط: golmaryam. اکتبر 15, 2014. چگونه روز جهانی کودکتان را گذراندید؟ گفتیم یعنی قصر. قصر کی؟ فردا ناهار بچه ها چی؟ نوشته شده در Uncategorized. Laquo; توی مغز شما دقیقا چه می گذرد؟ ما جمعه رفتیم این قدر برنامه هاشون مفصل نبود فکر کنم دیگه خسته شده بودن😀 اما به بچه ها خوش گذشت. On اکتبر 15, 2014. At 10:24 ق.ظ. ما هم جمعه رفتیم. ظهر ساعت یک تا چهار و نیم پنج. تازه برنامه اصلی شون عصر. شروع میشد. بیشتر تو بخش سفالگری بودیم ولی. 2014-10-15 9:54 GMT 03:30 Golmaryam’s Weblog :. On اکتبر 16, 2014.

arsamsafaee.wordpress.com

نوامبر | 2013 | آرسام صفایی

https://arsamsafaee.wordpress.com/2013/11

Small gift from daddy and mommy. Archive for نوامبر 2013. آرسام خان 5 ساله شدند! On نوامبر 21, 2013 1 Comment. پسرم عزیزترینم مهربونم 5 ساله شدی و من به خودم می بالم که مادر تو هستم.مطمئنم تو بهترین هدیه زندگی من هستی و لحظه ای غافل از لطف خدا به خاطر حضور تو نیستم. خدایا شکرت به خاطر این 5 سال شیرین.آرسام جونم تولدت مبارک با کلی آرزوهای بزرگ برایت! در آخر هم از همه کسانی که حضور داشتند تشکر می کنم خصوصا پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها که مهمانان وی ژه جشن ما بودند. Read Full Post ». وبنوشت روی وردپرس.کام.

arsamsafaee.wordpress.com

آرسام و آبله مرغون! | آرسام صفایی

https://arsamsafaee.wordpress.com/2014/03/13/آرسام-و-آبله-مرغون

Small gift from daddy and mommy. Laquo; آرسام و جشن نوروز 93 در مهدکودک! حاج آقا آرسام و نوروز 93! آرسام و آبله مرغون! مارس 13, 2014 بدست آرسام صفایی. مدتها ذهن آرسام و البته کمی من درگیر آبله مرغون بود،خوب می تونم بگم اکثر بچه ها توی مهدشون تو این دو سال این بیماری رو گرفتند ،دوست داشتم آرسام هم بگیره گرچه هر بیماری کلا زندگی ما رو متوقف میکنه ولی خوب من ته قضیه رو میدیدم.به قول مادر یکی از بچه ها می گفت اگر به من بود به بچم می گفتم برو بچسب به بچه مریض که بگیره. در آخر هم خدایا شکرت به خاطر حضور آرسام.

arsamsafaee.wordpress.com

6 سال تمام!!! | آرسام صفایی

https://arsamsafaee.wordpress.com/2014/11/20/6-سال-تمام

Small gift from daddy and mommy. Laquo; آرسام خوب من! آقایی به نام آرسام صفایی. نوامبر 20, 2014 بدست آرسام صفایی. 1- آقا آرسام ما 6 ساله شد .چه زیبا گذشت این 6 سال! مطمئنم دلم برای تمام این سالها تنگ میشه حتی واسه اون موقعهایی که همش گریه می کرد و من نمیدونستم باید چکار کنم. بزرگ مرد زندگی ما قطعا و بی تردید فرشته ای است که خدا به ما سپرده،پسری مهربان و دوست داشتنی، با حضور اونه که من هیچ روزی رو بدون شکر خدا نمی گذرونم.گاهی نگاهش که می کنم تو دلم میگم تو چقدر خوبی پسر! 8211; تو بغلم نازش می کردم می گفتم...

shaina1386.blogfa.com

شاهدونه كوچولوي ما - 37 = 7+ 30

http://shaina1386.blogfa.com/post-274.aspx

37 = 7 30. مگه میشه تو اون شرایط یاد. نیفتم که دونه کوچولوم بعد از کلی نق و نوق خوابیده بود و من خیره به صفحه خونه صورتی جدیدمون دنیای جدیدی رو برای خودمون ایجاد کردم و توش یه عالمه دوست پیدا کردیم . امروز رو دوست دارم هم تولدمه هم تولد وبلاگمه هم از اینهمه هیجان دخترکم برای جشن دیروز خونگی و جشن فردا شب که خودش هماهنگ کننده برنامه هاش با خاله اش بوده و من مثلا خبر ندارم! بی نهایت هیجانزده ام. شاهدونه مامان بزرگ شده و قصد سورپرایز کردن منو داره . و باز مگه میشه قربون خدا نرفت؟ شاهدونه ناز من شاينا جان.

shaina1386.blogfa.com

شاهدونه كوچولوي ما - سلام

http://shaina1386.blogfa.com/post-1.aspx

سلام به همه دوستان غريب آشناي خوبم. اين يك سلام ويژه است براي تمام عزيزاني كه منو نمي شناسيد ولي من مدتهاست كه با همه شما زندگي كردم باخاطرات قشنگتون. با خنده هاتون خنديدم و با گريه هاتون بارها اشك ريختم.بگذاريد از اولش تعريف كنم:. هنوز خودمو معرفي نكردم. اسم من شايلي و همسر مهربونم شاهينه. خداي مهربون روز ۲۳ آذر ماه ۱۳۸۶ يه گل قشنگ و خوشبو به زندگيمون هديه داد. اسم دختر نازمونو گذاشتيم شاينا كه تو لهجه لري معنيش ميشه شاهدونه. و اين هم حسن ختام اولين ايستگاه: معرفي چهره به چهره شاهدونه كوچولو به دوستانش:.

shaina1386.blogfa.com

شاهدونه كوچولوي ما

http://shaina1386.blogfa.com/9208.aspx

حسابی مدرسه ای شدیم! نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ساعت 11:36 توسط مامان شایلی. شاهدونه ناز من شاينا جان. رشد و بالندگي تو در زندگي آنقدر جذاب و شيرين است كه ميخواهم هر لحظه از آن را به خاطر بسپارم. آمدم تا از تو بنويسم. از تو كه مرا شايسته مادر بودن كردي. اميد كه لايق اين ناميدن باشم. نی نی فا (کودکان فارسی). زایمان شیرین ترین سختی دنیا. نی نی به به. حوریه و شایان و پرنیا. بهاره و امیر و آوا. فلامک و آمی تیدا. آزاده و محمد علی. عاطفه و محمد مهدی. مهتاب و امیر مهدی. شعله و پیام و پویا. بابا هومن و سپنتا.