boghzekhisebaran.blogfa.com
بغض خیس بارانبغض خیس باران - شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست
http://boghzekhisebaran.blogfa.com/
بغض خیس باران - شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست
http://boghzekhisebaran.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
17
SSL
EXTERNAL LINKS
2
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.219 sec
SCORE
6.2
بغض خیس باران | boghzekhisebaran.blogfa.com Reviews
https://boghzekhisebaran.blogfa.com
بغض خیس باران - شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست
بغض خیس باران
http://www.boghzekhisebaran.blogfa.com/8701.aspx
شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست. گر چه دوری ز برم. صبر کن تا عشق زمین گیر شود بعد برو. یا که دل از دیدن تو سیر شود بعد برو. تو اگر گریه کنی بغض خدا می شکند. خنده کن عشق نمک گیر شود بعد برو. خواب دیدی شبی از راه سوارت امد. صبر کن تا خواب تو تعبیر شود بعد برو. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۸۷ساعت 16:0 توسط باران. برای چیدن گل سرخ. برای چیدن گل سرخ نه اره بیاور،نه تبر. سر انگشت ساده همان ستاره بی اسمانم بس. تا هر بهار به بدرقه فروردین. هزارپاییز پریشان راگریه کنم.
بغض خیس باران
http://www.boghzekhisebaran.blogfa.com/8702.aspx
شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست. برای تو می نویسم،اره تو ،تو که در روزهای تند زندگیت خوردی زمین و به جای انکه. سنگای جلو پاتو برداری که مبادا زمین بخوری جلو پات بیشتر سنگ میندازی . چرا تا تقی به توقی می خوره و تو زندگیت بد می یاری همه تقصیرا رو می ندازی گردن. زمونه و میگی خوب قسمتم این بود. اصلا تو قسمت و تو زندگیت چطور معنی میکنی؟ اگر فکر میکنی که سرنوشت ادما. از پیش تایین شده است و هیچ جوری نمیشه تغییرش داد. و زمین خوردنا ،در واقع سرنوشت ما دست خودمونه البته به جز مرگ.
بغض خیس باران -
http://www.boghzekhisebaran.blogfa.com/post-18.aspx
شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست. اولین دروغ راکه گفت؟ کودکی که چشم به جهان گشودوگریه کرد؟ آنکه باتبسمی به آسمان شتافت؟ یاپرنده ای که درقفس سرودخواند؟ شاعری که شعرشادمانه می سرود؟ یا معلمی که جبررابه روی تخته ساده کرد؟ اولین دروغ راکه گفت؟ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۳ساعت 13:25 توسط باران. تو همان عابری هستی که خزان دلم را با گامهایت بهار عشق کردی،تو تکرار بارانی و نگاهت. تابلوی قشنگ شبی زیباست که مرا میخواند. دلم اواره توست.
بغض خیس باران -
http://www.boghzekhisebaran.blogfa.com/post-11.aspx
شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست. بین التماس نگاه من و چشم های اندوهنشین تو هنوز حریر نگاه رویا جاری است. هر چند من معتقدم که می شود اندوه یک شب تلخ را از همان پاورچین امدن صبح فهمید. می شود قبل از طغیان غم و اشک به خاطره شیرین یک لحظه فرار و سریع فکر کرد. مرا ببین ،مرا که مو به مو در ایینه لبخند تو سپید می شوم، پیر می شوم . مرا ببین که فریادم گنگ و بیهوده است. هنوز هم بر این باورم که شب سیاه و. کابوس زده ام را فقط نام تو به سحر میرساند. و ،اهی پر نخواهد کرد .
بغض خیس باران - عجب زمانه است...
http://www.boghzekhisebaran.blogfa.com/post-13.aspx
شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست. عجب زمانه است این روزگاران که کبوترهای دوستی به برج تنهایی گریخته اند و محبت را در بسته بندی. کوچک و بزرگ میفروشند . عجب زمانه ای است که مادر نوازش و مهر را با فرزند سودا میکند و خنده ها طعم گریه دارد . عجب روزگاری است که پسر در عزای پدر شادی را کرایه میکند و لاشه خواران بر سر جسد ها اشک. تمساح می ریزند .برادر از شهرت کاذب خواهر نان می خورد و عفت و عفیف را درباید در کتاب لغت. اهنگشان سنفونی جاودانه بابا کرم .
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
17
شعر
و در یکى از عیدها فرمود : ] این عید کسى است که خدا روزهاش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند روز عید است . [نهج البلاغه]. ارسالکننده : زهرا فراهی در : 90/2/19 2:52 عصر. داشتم با لهجه ی ولگردم به شما فکر میکردم. و ماه ان بالا. کمی سیاهی روی گونه اش نشست. جزیره ای ,که مثل زمین زنی تنهاست. و از مدار این روایت بیرونش کرده اند. تا به من پناه بیاورد. در بستری که بوی عود میدهد. ارسالکننده : زهرا فراهی در : 90/2/19 2:46 عصر. من از اول عاشقی بلد نبودم. ترجمه به فارسی: گرافیکس.
: بغض خانگی :
ساعت ٢:٠٠ ق.ظ روز شنبه ٢۱ بهمن ،۱۳۸٥. چند روزی بود که حال و هوای. نازنین نویسنده محبوبم را داشتم می خواستم از او و رمانهای نابش بنویسم به وبلاگش سر زدم با قسمتی از رمان تازه اش تماما مخصوص برخوردم گیچ شدم گ ر گرفتم تعطیل شدم! احساس می کردم به شکل بدی غمگینم و دلم با هیچ چیز باز نمی شود . احساس می کردم یانوشکا تبعیدگاه من است جزیره ای آرام در انتهای دنیا که همه ی نعمت های خدا در آن هست ولی من به هیچ نعمتی جز فراموشی نیاز ندارم . این تکه پر از عشق را ببلعید! با این دو خطش من را تا آخر دنیا برد!
boghzekhiis.blogspot.com
1582;انه. 1662;ست خونه. Sunday, August 14, 2005. امروز که باز دلم هوای نوشتن در این صفحه سیاه دنیای مجازیم کرد ، امروز که باز اومدم ح ک کنم طرح دلتنگیهایم را در اینجا ، نا خود آگاه به این فکر افتادم که مبادا این دوستان عزیز که من هر لحظه حضور مهربان آنها را در کنار دلتنگیهای مداومم احساس کرده ام خسته از این همه اندوه نوشته های من شده باشند! که دیگر حتی ذره ای از انوار درخشانش در افکارم نمی درخشد! که دیر زمانیست ترکم کرده! در جستجوی چیزی هستم که هنوز نیافته ام ، نمی دانم ، شاید رسم این روزگار! رسم این دنی...
بغض های بارانی دلم
بغض های بارانی دلم. تاريخ : دوشنبه بیستم شهریور 1391 3:18 بعد از ظهر نویسنده : یلدا مهرآذر. چرا بعضی از آدما با وجوده درکه سرگذشته تلخ و عبرت انگیز دیگران. باز هم همون راه و همون سرنوشت رو انتخاب می کنن؟ اون آدم چی فک می کنه؟ فک می کنه می تونه تو این. آیا بررسی دقیقی از این حادثه ی تلخ کرده یا نه؟ تاريخ : دوشنبه بیستم شهریور 1391 1:0 بعد از ظهر نویسنده : یلدا مهرآذر. خداوند در این دنیا. چیزها را به طور مساوی تقسیم نکرده است. اغلب اوقات ، در دنیا به یک نفر همه چیز. و به دیگری چیزی نمی دهد. برنده ای بی نصیب.
بغض خیس باران
شیشه پنجره را باران شست چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست. به نام عشق.ویک سلام پررنگ وچند نقطه چین به علامت جوابهایی که هرگز ندادی و یک دقیقه. سکوت به احترام تمام لحظه هایی که در انتظار پاسخ تومردند. باتوام باتو که نگاهت را در حریر باد پیچیدی،حریری به رنگ عشق وصادقانه پیشکش. باتوام ای غریب آشنا! آن روز که موج رفتن در آسمان چشمت می دوید ولی توماندی ومن باورت کردم با فرسنگ ها فاصله. آن روز باران برسنگ فرش خیابان بوسه می زد از پلکان امید بالا رفتم تا از بغض ترک خورده آسمان. اولین دروغ راکه گفت؟ و زمین...
صدای خیس بارون
زندگی را تو بساز نه بدان ساز که سازند پذیری بی حرف. خاطرات را باید سطل سطل. ازچاه زندگی بیرون کشید . . ! خاطرات نه سر دارند و نه ته . . . بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . . میرسند . . . گاهی وسط یک فکر . . ! گاهی وسط یک خیابان . . ! سردت می کنند . . . داغت میکنند . . ! رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . ! خاطرات تمام نمی شوند . . . نوشته شده در شنبه ۳۱ تیر۱۳۹۱ساعت 16:47 توسط منصوره. میان بادبادک های به پرواز درآمده در بام نگاهت! بادبادک های رها شده از نخ. هر وقت کم می آورم. این روزها همان شیشه ام.
زندگی کویری بی إنتهاست
زندگی کویری بی إنتهاست. او سبز بود و گرم که. خواهرم ،یادته یه روز به هم گفتیم که هرگز بین موندن و رفتن دو دل نباشیم! و حالا.تو رفتی و من. ماندم! حالا م ن مانده ی بی دست و پای این قصه هر لحظه بی تو دست از پا درازتر میان سایه های تنهایی ام گم می شوم! نگو که روزگار، اعتماد به آفتاب و بابونه های خیالی گذشته است، چون هنوزم هر بار که خورشید طلوع میکند ،چشمان منتظر من دنبال دستانی میگردند که صاحب نبض بودند و قرار بود روزی به بهانه آفتاب دوباره جون بگیره و برگرده! فقط کار ک شتي ها نيست! از فرسودگي و تنهايي.
حجاب و عفاف
ای زن به تو از فاطمه (س) اینگونه خطاب است / ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است. چادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب. هر کس او را با شناخت زیارت کند، بهشت پاداش او خواهد بود. امام رضا (ع). حجاب از منظر مقام معظم رهبری. گل عفاف در بوستان حجاب می روید. پیشنهادها و راهکارهای مقابله با بدحجابی. زمینه های روانشناختی و جامعه شناختی بدحجابی. امن یجیب گمشده ام را به من بده. نشریه اینترنتی حجاب املش. امام منجی- - - ). برگ برگ دفتر زندگی من. لبخند خدا و بندگی من. قامت او خم شد برای ایستادن ما". که یادم رفت روح عریانت.
دردهای نگفته
شرح حال زندگی کسی که معجزه عشق را لمس کرده. امروز 7 دیماهه و آخرین نوشته ام 30 آبانماه بوده یعنی بیشتراز یکماه. چقد زود میگذره. آخرین قسمت داستانم مربوط به فوت پدر بزرگم بود.پدربزرگم خیلی مهربون بود و دوست داشتنی برخلاف مادربزرگم که بداخلاق و بددهن بود.واقعا خدا رحمتش کنه. بعد از فوت پدرم دیگه اونم رمقی براش نمونده بود.همش در تنهایی و خلوت خودش اشک میریخت وناراحت بود. و جالب اینجا بود که مادربزرگم بجای اینکه مرهم دردش باشه نمک روی زخمش میپاشید و میگفت حالا مگه چیشده؟ من یه دایی داشتم که نجار بود و یه کمد...
بغض کهنه
اینجا جایی برای خود خودمه .جایی که هیچکسی نمیتونه بهم بگه چیکار باید بکنم مرسی که اومدید .نظر یادتون نره. خیلی وقته نیومدم خسته شدم روزا میگذرن منم میگذرم با هر لحظه امسال همه ی زندگیم بسته به یه امتحان شده خیلی سخته من تلاش میکنم هر چی شد شد دیگه.این چند روز خسته شدم .ولی فردا دوباره روز از نو روزی از نو؟ میام قول میدم بیشتر از قبل ولی اگه نتونستم نظر بذارم از همتون عذر میخوام. 1777;۳٩۱/٦/۱٦ ] [ ٩:۳٤ ب.ظ ] [ اذین ] [ نظرات . بازم از همه معذرت میخوام. این نوا چیست که از پرده ی جانم میشنوم؟ کلی دیر کردم ...