saintmana.blogfa.com
Cafe Mana
http://www.saintmana.blogfa.com/8903.aspx
اول: امروز انرژی مثبت دارم. دوم:می خوام برم یوگا. سوم: (این گزینه خیلی بی ربطه) من از کامران/هومن بدم میاد ولی خدایی چرا خورشید می تابه چرا می چرخه زمین؟ ششم: یه سوال: اتوپیای شما کجاست؟ خواهش می کنم اگه می خواین جواب بدین واقعا روش فکر کنین. نوشته شده در 20 Jun 2010. از اینکه بخوام همش با بقیه بخندم و خوش باشم و به کافه مایا که میرسم ااینجا رو بکنم فیلم هندی بدم میاد. اما امروز واقعا حس کردم خیلی تنهام. موزیک کلاسیکه که گفتم بدتر منو یاد بدهکاریام انداخت (شوخی کردم). آیا آنچه که حس میکنم، میبینم و میسنج...
lithium-overdose.persianblog.ir
lithium-overdose - Lithium Overdose
http://lithium-overdose.persianblog.ir/pages/1
From the Shadows, into the Black Light. ه ی دلت پاستیل بخواهد هی تنبلی کنی نخری،. خواهرت چند روز بعد: "بیا، برات پاستیل خریدم" :). سنجاق شد به: چیزهای ریز. 1634;٥ آذر ۱۳٩٢، ساعت ۱:۱٢ ق.ظ نوشتم. یادگاریها. حالا آرومم آرامش بعد از طوفان. داشتم میرفتم که ناخونکهای عصبی به شکلات سنگی و نخود و کشمش و توت خشک بزنم که دیدمش. تو آینه قدی جاکفشی بود شبیه کسی بود که همیشه قبل بیرون رفتن توش میبینم. برگشتم از پشت عینکهامان زل زده بودیم به هم. تمام وجودش لبخند میزد اما، من دیدم. من دوستش دارم میفهمید؟ موج&zwn...
lithium-overdose.persianblog.ir
p a i n - Lithium Overdose
http://lithium-overdose.persianblog.ir/tag/p_a_i_n
From the Shadows, into the Black Light. Bloodied, but Unbowed. یک خواب سریالی طولانی دیدم شاید بیشتر از 12 ساعت! رویای دلپذیری بود که کابوسی کشنده شد. مثل یک dementor ذره ذره انرژی شادی خوشی ام را بلعید. هی بیدار میشدم، اما انگار طلسم شده بودم راه فراری نبود انگار خواب مجبورم میکرد ببینم آخرش چه میشود! یکی باید میبود که دستم را بگیرد، بک ش دم بیرون. کسی نبود. یکی باید میبود که سرم را بگذارد روی شانههایش، تا دردهام چیلیک چیلیک از چشمهام بریزند بیرون. کسی نبود. تو که ظالم نیستی، پس این کارها چیست؟
lithium-overdose.persianblog.ir
die musik - Lithium Overdose
http://lithium-overdose.persianblog.ir/tag/die_musik
From the Shadows, into the Black Light. Lost and Bleeding, reaching out for an escape. As the Night falls, I roam through these Distant Lands. Lost and Bleeding, reaching out for an escape. Sleepwalking past the fields across the tree lines. Where Life flourished I was stunned and Left for Dead. As the Night goes on. I roam these Distant Shores. Oceans hold me Close. Beyond These Faded Tracks. There Can Still be Hope. From these Narrow roads I was searching for a place to rest. سنجاق شد به: die musik.
jojekhoshgele.blogfa.com
من حرفی برای گفتن ندارم! -
http://www.jojekhoshgele.blogfa.com/post-62.aspx
من حرفی برای گفتن ندارم! تموم شد،رفت و دیگه بر نمیگرده. پن:بهار ۸۹ رو میگم. یه بهار با کلی خاطره ی خوب. نوشته شده در ساعت توسط parnia. Design By : Night Melody. ریاضیات و عشق حقیقی. بیمار خنده های توام بیشتر بخند. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. موسیقی لایت در وبلاگ.
bimarguneha.blogfa.com
بیمارگونه های یک روشنفکرنما - آینه در آینه
http://www.bimarguneha.blogfa.com/post-53.aspx
بیمارگونه های یک روشنفکرنما. مرا چه کار با فاوست من میخ کفشم از هر تراژدی گوته دردناکتر است. من حق نوشتن ندارم. چیزی از نیلوفر وحشی. توی هوا موج میزد. دو دستی توی چشم هایم. راه های من ادامه دارد. هی کامل می شود. دیدی این ماه هم کامل شد. ماه هی کامل می شود. میان آن دو آینه. هی نفس می کشد. نوشته شده در شنبه ۶ شهریور۱۳۸۹ساعت 1:42 توسط روشنفکرنما. It's better to burn out than to fade away. From Kurt Cobain's suside note. یک فرد از عوام. دست نوشته های یک پزشک سیاوش کاویان. باران زده ی پاک.
lithium-overdose.persianblog.ir
Bloodied, but Unbowed - Lithium Overdose
http://lithium-overdose.persianblog.ir/post/100
From the Shadows, into the Black Light. Bloodied, but Unbowed. یک خواب سریالی طولانی دیدم شاید بیشتر از 12 ساعت! رویای دلپذیری بود که کابوسی کشنده شد. مثل یک dementor ذره ذره انرژی شادی خوشی ام را بلعید. هی بیدار میشدم، اما انگار طلسم شده بودم راه فراری نبود انگار خواب مجبورم میکرد ببینم آخرش چه میشود! یکی باید میبود که دستم را بگیرد، بک ش دم بیرون. کسی نبود. یکی باید میبود که سرم را بگذارد روی شانههایش، تا دردهام چیلیک چیلیک از چشمهام بریزند بیرون. کسی نبود. تو که ظالم نیستی، پس این کارها چیست؟
netgah.blogfa.com
هرچندگاهی یک فنجان
http://www.netgah.blogfa.com/9309.aspx
هر روز که می گذرد بهانه های اضطراب برای آدم ها بیشتر می شود و آرامش متلعق به سالهای دوری است که هیچ کس یادش نیست . من خیلی از اضطراب می دانم . می همه ی دارو های ضد اضطراب را می شناسم . من همه ی درمان شناختی رفتاری و فرامدرن اختلالات اضطرابی را می شناسم . من خیلی از اضطراب می ترسم. پی نوشت . شعر نبود شعر گونه نخوانید . نوشته شده در پنجشنبه بیستم آذر ۱۳۹۳ساعت 9:1 توسط Masoud. هوم فعلا چیزی یادم نیست . اینها مجموعه ی خستگی های این روزهای من است . پی نوشت : از سر خستگی از سر بیماری از سر کسالت.
chapkhoone.blogfa.com
اینجا جهان ارام است
http://www.chapkhoone.blogfa.com/9012.aspx
اینجا جهان ارام است. پارادوکسی به وسعت تاریکی خورشید. این جا رویا آرمیده است. اینجا جهان من است. دانشجوی موسیقی عزیز کلیک. دو واحد فلسفه پاس کردم. نوشته های زرتشت را فوت اب شدم. زبان المانی یاد گرفتم. اسمم را گذاشتم فریدریش. سبیل هایم را کلفت کردم. تو فقط باش من همان الی کله شق میشوم! مرجان . حذف نکن اون لامصب! می خواه د . اصلن می خواهی اسمت را بگذار" گوژپشت دو س ر دریایی صورتی راه راه با کروات و دامن سیاه و گل به سر" چه فرقی می کند؟ برف می بارد بروی خرو خارا سنگ. را ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ.
SOCIAL ENGAGEMENT