cafilog.blogfa.com

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/9006.aspx

نسيم سرد پاييزي ز روي دشت شاليزي. گذشت و خشك برگ زرد تاكم را به رقص آورد. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم شهریور 1390ساعت 11:11 توسط ماتيلا. Design By : Mihantheme. نگاه عاشقان را صد زبان است. بود پوشیده از چشم من و تو. هر آن رازی که بر عاشق عیان است. تو مو می بینی و او پیچش مو. تو ابرو او اشارتهای ابرو. جوانک زلف دختر را به نرمی. به انگشت نوازش تاب می داد. پری رو گریه می کرد از سر شوق. به نرگس های چشمش آب می داد. میان گریه گاهی خنده می کرد. لبش کار مه تابنده می کرد. جوان در زیر لب با خویش می گفت:. صدای ...

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار - رمز عاشقي (كيوان شاهبداغي)

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/post-134.aspx

رمز عاشقي (كيوان شاهبداغي). نوشته شده در جمعه بیست و پنجم فروردین 1391ساعت 10:50 توسط ماتيلا. Design By : Mihantheme. نگاه عاشقان را صد زبان است. بود پوشیده از چشم من و تو. هر آن رازی که بر عاشق عیان است. تو مو می بینی و او پیچش مو. تو ابرو او اشارتهای ابرو. جوانک زلف دختر را به نرمی. به انگشت نوازش تاب می داد. پری رو گریه می کرد از سر شوق. به نرگس های چشمش آب می داد. میان گریه گاهی خنده می کرد. لبش کار مه تابنده می کرد. جوان در زیر لب با خویش می گفت:. مه من دلربا شیرین دهانست. میان ماه من تا ماه گردون.

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار - My Self

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/post-130.aspx

مست معشوقی که دنیا دست اوست. نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 9:7 توسط ماتيلا. Design By : Mihantheme. نگاه عاشقان را صد زبان است. بود پوشیده از چشم من و تو. هر آن رازی که بر عاشق عیان است. تو مو می بینی و او پیچش مو. تو ابرو او اشارتهای ابرو. جوانک زلف دختر را به نرمی. به انگشت نوازش تاب می داد. پری رو گریه می کرد از سر شوق. به نرگس های چشمش آب می داد. میان گریه گاهی خنده می کرد. لبش کار مه تابنده می کرد. جوان در زیر لب با خویش می گفت:. مه من دلربا شیرین دهانست. میان ماه من تا ماه گردون.

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/8812.aspx

بر بالهای پروانه ای که روزی نشست. دم رفتن که دست میکشی به موهایت. تصویرت را در آینه جا بگذاری. که باور کنم دنیا. که دستهای تو سنگین ترین گوشواره های جهان را. به گوشهای من آویخته اند، بگذار. لب بزنند تمام مردم شهر. چشم آینه در انتظار توست. نوشته شده در شنبه بیست و دوم اسفند 1388ساعت 12:53 توسط ماتيلا. همسرم نواز با صداي بلند گفت، تا کي مي خواي سرتو توي اون روزنامه فرو کني؟ ميشه بياي و به دختر جونت بگي غذاشو بخوره؟ شوهر روزنامه رو به کناري انداخت و بسوي آنها رفت. ظرفي پر از شيربرنج در مقابلش قرار داشت.

ela-t.blogfa.com

آفرودیت - باور

http://www.ela-t.blogfa.com/post-52.aspx

الهه عشق و زیبایی. هنوز مثل بچگی ها گاه و بی گاه گم می شوم، در شلوغی پر همهمه آدم ها، جایی که صدا به صدایی. نمی رسد با هر سایه ای بی اختیار پر از تردید می شوم. تردید از دیواری که نمی دانم خواهد ماند یا بی سبب خواهد ریخت! در روشنی این روزها هر آنچه می یابم مثال نقضی است بر پوچی فرضیه های آن روزها. روزهایی که شب بود و سرشار از حکم های دیکته شده از آدمهایی که افکار رنگ باخته آنها مرا از باور کردن می ترساند، باور آدمهایی که تنها برای باور کردن آفریده شده اند. الهه تیموری- مرداد ۹۱. انجمن فیزیکدانان جوان ایران.

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/8904.aspx

اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم. چند وقت است که هر شب به تو مي انديشم. به تو آري ، به تو يعني به همان منظر دور. به همان سبز صميمي ، به همبن باغ بلور. به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري. که سراغش ز غزلهاي خودم مي گيري. به همان زل زدن از فاصله دور به هم. يعني آن شيوه فهماندن منظور به هم. به تبسم ، به تکلم ، به دلارايي تو. به خموشي ، به تماشا ، به شکيبايي تو. به نفس هاي تو در سايه سنگين سکوت. به سخنهاي تو با لهجه شيرين سکوت. شبحی چند شب است آفت جانم شده است. اول اسم کسی ورد زبانم شده است. هر آن رازی که ...

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار - بار الها

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/post-127.aspx

چونان پهنه ي وسيع اين آبي. در آستانه ي گريستن. به واسطه ي كدامين گناه. چنين تاوان مي دهم؟ نگاهت را از من برنگير كه ميميرم! نوشته شده در شنبه هشتم آبان ۱۳۸۹ساعت 15:40 توسط ماتيلا. Design By : Mihantheme. نگاه عاشقان را صد زبان است. بود پوشیده از چشم من و تو. هر آن رازی که بر عاشق عیان است. تو مو می بینی و او پیچش مو. تو ابرو او اشارتهای ابرو. جوانک زلف دختر را به نرمی. به انگشت نوازش تاب می داد. پری رو گریه می کرد از سر شوق. به نرگس های چشمش آب می داد. میان گریه گاهی خنده می کرد. لبش کار مه تابنده می کرد.

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار -

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/post-133.aspx

نسيم سرد پاييزي ز روي دشت شاليزي. گذشت و خشك برگ زرد تاكم را به رقص آورد. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۰ساعت 11:11 توسط ماتيلا. Design By : Mihantheme. نگاه عاشقان را صد زبان است. بود پوشیده از چشم من و تو. هر آن رازی که بر عاشق عیان است. تو مو می بینی و او پیچش مو. تو ابرو او اشارتهای ابرو. جوانک زلف دختر را به نرمی. به انگشت نوازش تاب می داد. پری رو گریه می کرد از سر شوق. به نرگس های چشمش آب می داد. میان گریه گاهی خنده می کرد. لبش کار مه تابنده می کرد. جوان در زیر لب با خویش می گفت:. صدای ...

zamin-khordegan.blogfa.com

شوق دیدار

http://www.zamin-khordegan.blogfa.com/8902.aspx

روز اول با خود گفتم. ديگرش هرگز نخواهم ديد. روز دوم باز مي گفتم. ليک با اندوه و با ترديد. روز سوم هم گذشت اما. بر سر پيمان خود بودم. ظلمت زندان مرا مي کشت. باز زندانبان خود بودم. آن من ديوانه ي عاصي. در درونم هاي و هوي مي کرد. مشت بر ديوارها مي کوفت. روزني را جستجو مي کرد. ميشنيدم نيمه شب در خواب. هاي هاي گريه هايش را. در صدايم گوش مي کردم. درد سيال صدايش را. شرمگين ميخواندمش بر خويش. از چه بيهوده گرياني؟ در ميان گريه مي ناليد. روزها رفتند و من ديگر. آن من سرسخت مغرورم. يا من مغلوب ديرينم؟ هزاران راز دل ...

ela-t.blogfa.com

آفرودیت - پنجره

http://www.ela-t.blogfa.com/post-54.aspx

الهه عشق و زیبایی. از میان هزاران پنجره در شهری خاکستری. پنجره ای کوچک، مرا از خلوتی دلنشین. به فراسوی دنیایی پر هیاهو می برد. دنیایی پر از آدمهای ساده. که هر روز روزمرگی را. بی هیچ واهمه ای تکرار می کنند. و باورهای هر کدام. فرضیه هایی است بر خلاف باورهای نیوتن. همان قوانین ساده و واقعی. که گویا هیچ کس در هیچ کلاس درسی. برای آنها نخوانده است. پنجره ای که گاه بوی بهار را. به خلوت بی رنگ این سوی می آورد. و قدمهای خسته مادر را بلند بلند. در امتداد کوچه می شمارد. و گاه ترانه ای می خواند. که ویلن کهنه اش، مدام.