charlie-chaplin.blogsky.com

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند - روايتي كه نمي شود

http://na-771.blogfa.com/post/8

بيش از اينها می توان خاموش ماند. روايتي كه نمي شود. اواسط داستان يكي حذف مي شود و ضرباهنگ انتظام قصه را به هم مي ريزد. زمان رخدادها اوج قصه را فراموش مي كند . شخصيت هاي باقي مانده نمي دانند كه. چه اتفاقي / از ك ي. داناي كل از ابتداي قصه دروغ گفته است، و "من" نمي داند راوي را چگونه پس بگيرد. از داناي كل و بسپارد به اول شخص مفرد. اول شخص مفرد چيزي از دست نمي دهد/ چيزي به دست نمي آورد. اول شخص مفرد روايت نمي كند. تعادل رواني تمام قصه به هم مي ريزد و "من" بريده بريده هاي شخصيت ها را كنار هم.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند - .....

http://na-771.blogfa.com/post/9

بيش از اينها می توان خاموش ماند. پيراهن خاليات كافي نيست. تا مطمئن شوم گرگها. كورم من از روزي كه رفتهاي. برادرانت قبلن لبريز كرده اند. و پيراهنت را بپوش. به پاي ليوان كشانده ام. و پستان هاي شيرده را. و روي صندلي بنشين. براي تو صبحانهي مفصلي آماده كرده ام. نوشته شده در جمعه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۰ساعت 15:57 توسط احمد. فیلم های کمدی کلاسیک. فیلم های چارلی چاپلین. فیلم های هارولد لوید.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند

http://na-771.blogfa.com/1390/02

بيش از اينها می توان خاموش ماند. بالای سرم زنگ می زند دستم را دراز می کنم و می گردم دنبال دهان اش: الان بیدار می شم. نشسته ام توی مترو، قرار است سریع به مقصد برسیم، همه با هم. از حصارها می گذرم، از ساختمان های متروک، از زمین های خالی، از ایستگاه های منتظر.من دارم همچنان می گذرم. همچنان " منیم آدلاریم" را مثل پناهگاهی باز گذاشته ام -نه! مثل پناه گاهی، گاهی- می روم، ترتیب زمانی رخدادها به هم ریخته، می روم، دیرتر، دورتر، برمی گردم و " بوشلوقدایام". وخالكوبي شد روي بازوي سمت چپات. به پايكوبي دزدان دريايي رفت.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند - در دُور ِ چندم ِ تو

http://na-771.blogfa.com/post/3

بيش از اينها می توان خاموش ماند. در د ور چندم تو. از خوابهايم گرفته ام. و رسيده ام به دستهاي تو. كمرم را چرخ مي زنند و. د ور مي گيرند روي اين كلمات. ديوانه مي شوم پشت انگشت هاي تو. يك بو سه ي عجيب را. ه ي خواب مي شوم / بيدار مي شوم. گم مي شوم كه بگردي و رد مرا. توي سطر "دستهاي تو" ايستاده ام. نوشته شده در جمعه بیستم فروردین ۱۳۸۹ساعت 15:52 توسط احمد. فیلم های کمدی کلاسیک. فیلم های چارلی چاپلین. فیلم های هارولد لوید.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند - از متشكرم هايي كه تلفني نمي شود

http://na-771.blogfa.com/post/6

بيش از اينها می توان خاموش ماند. از متشكرم هايي كه تلفني نمي شود. L را باهم ديده بوديم ، چند روز بعد از اسكار، و شايد از همان موقع به نتيجه رسيديم كه فيلم هاي مشتركي را تك تك ببينيم. حالا، وسط حال بد من هم كه باشد، آخر سر گريز مي زنيم به فيلم . و اين مي شود كه مكالمه هايمان هميشه طولانيست. ما باهم مبادله مي كنيم من كتاب / تو فيلم. امروز هم up in the air* را كه داده بودي ديدم.لذت بردم. از من جلوتري /هميشه تو از من جلوتري.من براي تو دردسرهاي فراوانم كه حتي نمي توانم درباره اش بنويسم. فيلمي از " جيسون ريتمن".

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند

http://na-771.blogfa.com/1390/01

بيش از اينها می توان خاموش ماند. پيراهن خاليات كافي نيست. تا مطمئن شوم گرگها. كورم من از روزي كه رفتهاي. برادرانت قبلن لبريز كرده اند. و پيراهنت را بپوش. به پاي ليوان كشانده ام. و پستان هاي شيرده را. و روي صندلي بنشين. براي تو صبحانهي مفصلي آماده كرده ام. نوشته شده در جمعه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۰ساعت 15:57 توسط احمد. فیلم های کمدی کلاسیک. فیلم های چارلی چاپلین. فیلم های هارولد لوید.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند - 1

http://na-771.blogfa.com/post/11

بيش از اينها می توان خاموش ماند. بالای سرم زنگ می زند دستم را دراز می کنم و می گردم دنبال دهان اش: الان بیدار می شم. نشسته ام توی مترو، قرار است سریع به مقصد برسیم، همه با هم. از حصارها می گذرم، از ساختمان های متروک، از زمین های خالی، از ایستگاه های منتظر.من دارم همچنان می گذرم. همچنان " منیم آدلاریم" را مثل پناهگاهی باز گذاشته ام -نه! مثل پناه گاهی، گاهی- می روم، ترتیب زمانی رخدادها به هم ریخته، می روم، دیرتر، دورتر، برمی گردم و " بوشلوقدایام". فیلم های کمدی کلاسیک. فیلم های چارلی چاپلین.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند

http://na-771.blogfa.com/1389/01

بيش از اينها می توان خاموش ماند. از متشكرم هايي كه تلفني نمي شود. L را باهم ديده بوديم ، چند روز بعد از اسكار، و شايد از همان موقع به نتيجه رسيديم كه فيلم هاي مشتركي را تك تك ببينيم. حالا، وسط حال بد من هم كه باشد، آخر سر گريز مي زنيم به فيلم . و اين مي شود كه مكالمه هايمان هميشه طولانيست. ما باهم مبادله مي كنيم من كتاب / تو فيلم. امروز هم up in the air* را كه داده بودي ديدم.لذت بردم. از من جلوتري /هميشه تو از من جلوتري.من براي تو دردسرهاي فراوانم كه حتي نمي توانم درباره اش بنويسم. فيلمي از " جيسون ريتمن".

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند

http://na-771.blogfa.com/1389/04

بيش از اينها می توان خاموش ماند. به آستانه ي شنوايي ام / رهايش كن. كه در دهان تو مي چرخند و شعر نمي شوند. با من سخن بگو. به ه زاره مي رسد ق دمت اين انتظار. آواز هاي اصيلي نشر مي كند. حتي اگر نمي شود اينهمه/دروغ بگو. آمده ام همه چيز را از دهان تو باور كنم. نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۸۹ساعت 15:55 توسط احمد. فیلم های کمدی کلاسیک. فیلم های چارلی چاپلین. فیلم های هارولد لوید.

na-771.blogfa.com

بيش از اينها می توان خاموش ماند - نوستالژي

http://na-771.blogfa.com/post/2

بيش از اينها می توان خاموش ماند. سال 79 اين داستان چاپ شده بود و دوستي كه حالا در دور دست ها دكتراي هنر مي خواند در همان صفحه نقدش كرده بود.من عجيب كيفور شده بودم آن روزها.امروز كاغذ هاي دوري را ريخته بودم دور و برم و داشتم گذشته گ ردي مي كردم كه اين هم بود. اگر شير مي آمد. خودم را كنار گذاشتم، سكه را هوا انداختم،به سقف نرسيده چرخي زد وكمي دورتر از من پايين افتاد . با عجله نيم خيز شدم بالاي سرش.چشمهايم خط شد و فكرم يخ زد. من فكر كردم ، چشمهاي او گود رفت، من باز فكر كردم و فكر كردم، او لاغر و رنگ پريده شد.