tabemah.blogsky.com
تب ِماه
http://www.tabemah.blogsky.com/1391/03
هرشب ستاره ای به زمین می کشند و باز . این آسمان غم زده غرق ستاره هاست. سه سال گذشته است . و چقدر از سه متنفرم . و چقدر از چهار متنفر خواهم بود . و چقدر از پنج , شش , هفت . چقدر سخت است از سالهای شصت تا به امروز از اینهمه عدد متنفر بوده باشی . چقدر همه ی اعداد با اینهمه جای خالی نفرت انگیزند . تاریخ ارسال: سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 ساعت 01:35 ق.ظ. برای گلدان ها باران مصنوعی می باراند . روی طناب رنگ پریده رنگین کمان می سازد . از پشت پنجره حرکت دستهایش را رصد می کنم . حفظ می کنم . فکر می کنم .
tabemah.blogsky.com
تب ِماه
http://www.tabemah.blogsky.com/1391/01
هرشب ستاره ای به زمین می کشند و باز . این آسمان غم زده غرق ستاره هاست. مه غلیظ صبح گاهی . خانه شلوغ بود . مثل برو بیای عزاداری , یا عروسی . آدم ها می آمدند و می رفتند . من , بی وقفه چیزی را هم می زدم . چیزی مثل حلوا , آش پشت پا , یا شور آب دل . سراسیمه آمد و گفت : بیا , باید برویم . گفتم : دارم خواب می بینم . کجا برویم؟ اینجا خانه مان است . هنوز چشم به راه مسافریم . تو الان توی خواب منی . . باور نکرد . در را به هم کوبید و رفت . باد در ها را , پنجره ها را به هم کوبید و رفت . دلم توی فقل سه بار پیچید ....
ghalamesabz2.wordpress.com
یه روز خوب میاد؟! | قلم سبز
https://ghalamesabz2.wordpress.com/2011/02/10/یه-روز-خوب-میاد؟
سوگند به قلم و آن چه كه مينويسند. لعنت بر اجداد کسی که این وبلاگ را فیلتر کند. یه روز خوب میاد؟ یه روز خوب میاد؟ فوریه 10, 2011. شب بیست و دوم بهمن ماه. مردی به تنهایی حنجره میدرد. و تنها کودکان در سر دادن نوای «الله اکبر» همراهیاش میکنند! احمقانه است ولی…. دلم به حال آن مرد میسوزد! هنوز دیدگاهی داده نشده است. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. دیدگاهتان را اینجا وارد نمایید. در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی شمایلها کلیک نمایید:. نشانی هرگز عمومی نمیشود). درحال اتصال به %s. آه از این بیست و پنجمها.
ghalamesabz2.wordpress.com
قلم سبز
https://ghalamesabz2.wordpress.com/2011/02/13/5425
سوگند به قلم و آن چه كه مينويسند. لعنت بر اجداد کسی که این وبلاگ را فیلتر کند. فوریه 13, 2011. 8230; «من» میترسد …. فوریه 14, 2011 در 3:26 ق.ظ. من , » من » را در خیال در آغوش می گیرد …. Raquo; من » , من را نیز …. بلکه کمتر بترسد …. بلکه کمتر بترسیم …. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. دیدگاهتان را اینجا وارد نمایید. در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی شمایلها کلیک نمایید:. نشانی هرگز عمومی نمیشود). شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. ( بیرون رفتن. درحال اتصال به %s. وبنوشتنوی...
tabemah.blogsky.com
تب ِماه
http://www.tabemah.blogsky.com/1390/04
هرشب ستاره ای به زمین می کشند و باز . این آسمان غم زده غرق ستاره هاست. هوا بوی جنایت می داد . یادم هست می دویدیم و برمی گشتیم و سرک می کشیدیم و می ترسیدیم از هیاهوی آن دورها . هوا مه گرفته بود. هوا بوی جنایت می داد . درخت های پیر پارک دانشجو روی زانو خم شده بودند . یادم هست دلم بی قاعده شور زده بود . بند کفش هایم مکرر باز شده بود . به کوچه ی بن بست خورده بودیم . گم شده بودیم . مثل اسب شلاق خورده دویده بودیم . یادم هست هوا بوی جنایت می داد . بوی خون دلمه بسته . یادم هست کابوس تو دست از سرم بر نداشته بود .
ghalamesabz1.wordpress.com
پرند | قلم سبز
https://ghalamesabz1.wordpress.com/author/ghalamesabz1
سوگند به قلم و آن چه كه مينويسند. دسامبر 16, 2010. Http:/ ghalamesabz2.wordpress.com. سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است. دسامبر 15, 2010. مثل شبهای روزهای پرالتهاب بارها از خواب پریدم. میان فرعیهای داغدار انقلاب هی دویدم. بین دود و آتش و خون، بیوقفه درد را نفس کشیدم. کسی در گوشم به نجوا گفت: ظهر عاشوراست. اینجا سرزمین پ ر بلاست. انگار حسین را بارها کشته بودند. سرش را مکرر بر دیوارها آویخته بودند. دور از ما همرهان را بر زنجیر کشیده بودند. میان رد نگاههای خصمانهشان اسیر بودند. آنجا میان هیاهوی دشنهها. یادت ...
tabemaah.wordpress.com
فرشته ی کوچکِ آزادی | تب ِ ماه
https://tabemaah.wordpress.com/2011/01/14/فرشته-ی-کوچکِ-آزادی
ژانویه 14, 2011. فرشته ی کوچک آزادی. Filed under: تب ماه. 8212; مهتاب @ 14:26. هوا سرد بود , دمپایی های کوچولو لخ لخ روی زمین کشیده می شد و دو قدم یه بار جا می موند . هوا سرد بود . دست هام تو بغل جیب هام هم داشت یخ می زد . جلوی ویترین یه مغازه خشک شده بودم . گرمای قلابی نفس هام تصویر پشت شیشه رو محو و پیدا می کرد. چندبار صفر های روی اتیکت کوچولو رو شمردم . بیست و پنج یک , دو , سه , … چهار! Raquo; نه خدایااااا! یه صفرش رو کم کن! Raquo; . دلم رو زدم به در و دیوار و سرک کشیدم توی مغازه . آقایی در کار نبود!
ghalamesabz.wordpress.com
!گورم را پس بده | قلم سبز
https://ghalamesabz.wordpress.com/2010/05/14/گورَم-را-پس-بده
سوگند به قلم و آن چه كه مينويسند. May 14, 2010. گورم را پس بده. Posted by PARAND under قلم سبز. ح لقهی شال دور گردنم را آزادتر میکنم. چونان عادتی جاودانه میپیچد باز به دور گردنم و از دو سو خفهام میکند مدام! تو گویی میخواهد دار بزند مرا به جرم لحظهای گشودنش! غم به دل راه مده. بر آن عرش کبریاییات آسوده تکیه بزن که عیشت را بر هم نمیزنیم. مایی که قهقهههای مستانهات را هم به جان خریدهایم دیگر چه به گلایه از تو؟ این آفتاب سوزانت در این هوای جهنمی اردیبهشت را هم به حساب الطاف بیپایانت میگذاریم. میخواهم همهی فریا...
ghalamesabz.wordpress.com
September | 2010 | قلم سبز
https://ghalamesabz.wordpress.com/2010/09
سوگند به قلم و آن چه كه مينويسند. September 5, 2010. Posted by PARAND under قلم سبز. ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا. گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر. Http:/ ghalamesabz1.wordpress.com/. دریغ عهد شکر خواب و روزگار شباب. چنان گذشت که انگار هر چه بود نبود. چه نقش ها که به خون جگر زدیم و دریغ. کز آن "پرند" نگارین نه تار ماند و نه پود. سکوت بی صدا نیست. 8230;قلب عاشقان شکست و. ز… ن… د… گ… ی. گورم را پس بده. Blog at WordPress.com. Create a free website or blog at WordPress.com.
ghalamesabz.wordpress.com
September | 2009 | قلم سبز
https://ghalamesabz.wordpress.com/2009/09
سوگند به قلم و آن چه كه مينويسند. September 20, 2009. Posted by PARAND under قلم سبز. انديشه هايت را مي بويند مبادا سبز باشد. باورهايت را مي پويند مبادا آزادي در آن نهان باشد. قلبت را مي د ر ند مبادا به عشق وطن تپيده باشد. پايت را مي بندند مبادا در راه سبز اميد قدم نهاده باشد. هم آرمانت را مي ك شند مبادا نور اميد در درونت هويدا شود. روزگار غريبي است نازنين. عشق را در خيابان تازيانه مي زنند. و قلب را در كوچه ها به گلوله مي بندند. بيداري را در پستوي خانه نهان نتوان كرد. باور سبز را در خاك وطن عيان بايد كرد.