dariushfar.blogfa.com

vaahmeesaabz.persianblog.ir

وهم سبز

http://vaahmeesaabz.persianblog.ir/1389/9

پستی که زیر بار عنوانش نرفت. همیشه وقتی از یک چیز فرار می کنم با بدترین شکل ممکن با آن روبرو می شوم. بدتر از آنی که با تصورش پا به فرار گذاشته بودم. فرار می کنم. از چیزی به نام دل بستن فرار می کنم. از خودش. تک تک واژه هایش. بویش و حتی مزه اش که به طعم بی همتای رب انار می ماند و ته دلم را خالی می کند. فرار می کنم و خودم را گم می کنم در کوچه پس کوچه هایی که قرار است فراموشی بیاورد. لیدی ال " روی خرید هایم جا می گیرد و من می دانم این انتخاب الکی نبوده است. پاهایم مرا به مسلخ آورده اند. دختر نارنج و ترنج.

otagh-fekreman.blogfa.com

اتاق فکر من - 65

http://www.otagh-fekreman.blogfa.com/post/71

23 اسفند هم تموم شد دیروز واقعا روز قشنگی بود برام .مرسی ک یادتون بود ماهم رفتیم توی 21 سالگی اما عمرا ب اخلاقمون بخوره. 12 سالی بیشتر میخوره والا بغرعان از نگین و ملیحه و نفیسه کلی ممنونم ک پست گذاشتن تو وباشون .خیلی عاشقتونم. پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱. اینجا دنیا مال من است. درگیری های یک مغز! ه مہ چے بآ ط عم ڪوڪآڪولا. هرچی میخوای بگو تا خالی شی. یواشکی های زندگی یک عدد نسکافه ای. کوله باری به نام زندگی.

vaahmeesaabz.persianblog.ir

وهم سبز

http://vaahmeesaabz.persianblog.ir/1388/10

Interview with the vampier. هنوز هم نمی دانم دلم می خواهد درباره اش بنویسم یا نه! راستش فکر می کنم کمی بچگانه و یا شاید احمقانه باشد. نمی دانم. فقط این را می دانم که کشش عجیبی دارم درباره اش یا با کسی حرف بزنم یا بنویسم. اولی که مقدور نیست پس می رسیم به دومی! تمام طول راه تا خانه نقشه کشیدم و برنامه چیدم و با این و آن هماهنگ کردم تا دو سه روز بعدی را بترکانم! غافل از این که قرار است خودم ترکیده شوم! داستان اصلی عاشقانه ای است بین یک انسان فناپذیر و یک خون آشام فناناپذیر! خوب شاید نمی دانستم! فکر می کنم ل...

vaahmeesaabz.persianblog.ir

1:16 ساعت عاشقی... - وهم سبز

http://vaahmeesaabz.persianblog.ir/post/53

تا حالا شده یک روز تمام قلبت برای یکی تیر بکشه؟ داری برا خودت زندگی می کنی. راست راست راه می ری و سرت گرم به دلمشغولی هایی که تمامی نداره. که یهو یکی از تیکه های قلبت صبح خروس خوون با لباس مدرسه میاد و دست می کنه تو جا کتابیت، تمام کتاب های شعرت و بر می داره و همون جا وسط اتاق روی سرامیک های یخ می شینه و سرش و می کنه تو کتاب هایی که یه روزایی دنیات بود. چاره ای نداری. واسه آروم کردن اون دو تا چشم نگرانم که شده به روی خودت نمی آری و می خونی. از دماغ من سرگشته خیال دهنت / به جفای فلک و غصه دوران نرود.

perancess.blogfa.com

غرور کاغذی - روز تولدت

http://www.perancess.blogfa.com/post-17.aspx

امروز به رسم آنچه که به من گفته بودی که خوشحالت میکند برایت در اولین دقایق روز تولدت زنگ زدم اما انگار که از کار امروز خیلی خسته شده بودی و جوابم را ندادی پس تصمیم گرفتم که برایت sms تبریک بفرستم تا وقتی میخواهی صبح صدای زنگ موبایلت را خاموش کنی ببینی حتما صبح وقتی که بیدار شدی پیام تبریکم را دیدی اما نمیدانم که چرا جوابم را ندادی نمیدانم که تولدت را فراموش کرده ای یا مرا. نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ مرداد۱۳۹۰ساعت 0:1 AM. یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق به هر بی سرو پایی نکنیم. دقیقه های بی تو.

perancess.blogfa.com

غرور کاغذی - عرفه روز نیایش و بندگی

http://www.perancess.blogfa.com/post-8.aspx

عرفه روز نیایش و بندگی. مرا به که وا می گذاری. به خویشاوندی که پیوند محبت را می گسلد یا بیگانه ای که به من خشم میگیرد. و آنها که مرا خوار میشمارند. تویی که نعمتم دادی و به من احسان کردی. تویی که لطف کردی و فضیلتم بخشیدی. تویی که هدایتم کردی و از گناهم باز داشتی. تویی که گناه هانم را پوشاندی و مرا بخشیدی. تویی که عزتم دادی و پشتیبانم بودی. تویی که تائیدم کردی و یاری ام رساندی. تویی که شفا بخشیدی و عافیتم دادی. اما من ای مهربان! منم که گناه کردم. منم که خطا کردم. منم که نادانی کردم. منم که پیمان شکستم.

bimarguneha.blogfa.com

بیمارگونه های یک روشنفکرنما - آینه در آینه

http://www.bimarguneha.blogfa.com/post-53.aspx

بیمارگونه های یک روشنفکرنما. مرا چه کار با فاوست من میخ کفشم از هر تراژدی گوته دردناکتر است. من حق نوشتن ندارم. چیزی از نیلوفر وحشی. توی هوا موج میزد. دو دستی توی چشم هایم. راه های من ادامه دارد. هی کامل می شود. دیدی این ماه هم کامل شد. ماه هی کامل می شود. میان آن دو آینه. هی نفس می کشد. نوشته شده در شنبه ۶ شهریور۱۳۸۹ساعت 1:42 توسط روشنفکرنما. It's better to burn out than to fade away. From Kurt Cobain's suside note. یک فرد از عوام. دست نوشته های یک پزشک سیاوش کاویان. باران زده ی پاک.

masoodax.blogfa.com

عکسهای مسعود - گل و باران

http://www.masoodax.blogfa.com/post/29/گل-و-باران

نوشته شده توسط مسعود در ۹۱/۰۲/۱۴ و ساعت 20:49. ب راده های قلم.

perancess.blogfa.com

غرور کاغذی - نامه دوم

http://www.perancess.blogfa.com/post-5.aspx

شاید این بار نامه ای پر از باران برایت بنویسم. وقتی به هوای دیدنت قلب ابرها هم تندتند می تپد یاد تو مثل چیزی شبیه یک قطره باران بر لب های خشک و ترک خورده ام لیز میخورد! چقدر زود رفته است روزهای با تو بودن چقدر زود آمده است روزهای بی تو بودن به تو سلام میکنم که روزگاری اتاق مرا از بابونه و حرف آکندی من در میان کلمات تو جوانه زده ام و دفترهایم ناگهان لال شد. تو داری میری و بارون باز میریزه دونه دونه. من میرم سراغ نامه. من میرم تا توی خلوت واسه چشمات بنویسم. فوق فوقش اینکه تو. باز بهم میگی دیونه.

perancess.blogfa.com

غرور کاغذی - غدیر...

http://www.perancess.blogfa.com/post-19.aspx

اما وقت رفتن که میشد من زودتر از همه بر عکس همه اونهایی که برای ۲ روز کلی ساک جمع و جور میکنن با ی کیف دستی کوچیک تو ماشین آماده مینشستم پدر جون همیشه از این منظبت بودن من تو کارها لذت میبره. اما امسال بر عکس تمام سالهایی که میگم نمیرم و میرم واقعا قصد رفتن نداشتم اما عیب کار این بود که هفته قبل که خاله به شمال اومده بود از بین تموم فامیل فقط منو نگاه میکنه میگه میای دیگه؟ نبود و من تحمل دیدن اون خونه رو بدون اون نداشتم. تموم شد امروز هم مثل تمام سالهایی که میامدیم و میرفتیم تمام شد غم بزرگی بود. نوشته ش...