delneveshteh-man.blogfa.com

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر#

http://www.vojodeman27.blogfa.com/author/vojodeman27

نامه ایی به دوستان ندای عزیزم. سلام این نامه برای دوستای ندای عزیزمه. این نوشته برای شماست. شما که دوستان مجازی و غیر مجازی فرشته ی مهربونی هستید که. اینجا شده صاحبخونه و از عشق به بچه ایی می نویسه که هرگز بدنیا نیومده. . مادر شدن با یه بار تجربه به آدم ثابت میکنه که هیچ عشقی عمیقتر از این نیست که مادری در. انتظار این باشه که کودکشو در اغوش بگیره. اولین بار که ندا از مهدی گفت با اینکه هیچوقت مادر. نشده بودم ولی دلم بدجوری می لرزید و می فهمیدم که چه عشقی پشت جمله ی "بچه ی من و طه". همسرش نبوده. . بدنیا هم...

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر# - 4.تو واسم مثه بارونی...تو واسم مثه رویایی...

http://www.vojodeman27.blogfa.com/post/7

4تو واسم مثه بارونی.تو واسم مثه رویایی. یه شب تاریک دیگه. آره مامانم. مامانی از تاریکی می ترسه. یعنی نمی ترسیدا. بعد از یه شب طولانی دیگه از هر چی تاریکیه می ترسه. بیا بهش فکر نکنیم. الان مهم اینه که یه سری فرشته کنار مامانتن. آرومش می کنن. به فکرشن. حالا آروم تو بغل مامان بشین تا برات تعریف کنم. امشب می خوام از یکی از زیبایی های اطرافم تعریف کنم. می خوام از چشمای بابا طه ت بگم. از یه نگاه آروم. شیطنت آمیز. خندون. نگاهی که آرامشش همه ی وجود من رو اسیر خودش کرد. فقط یادمه تو وجود هم ریشه دوندیم.

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر# - 2

http://www.vojodeman27.blogfa.com/post/2

این نامه دومین نامه اییه که می نویسم. دیشب یه دختر بچه ی کوچولو شد همدم من. توی رستوران یه دختر ناز و بور دیدیم که نشسته بود. غش می کردم هی واسش. رسیدیم. پارک یهو پدری گفت خانومی. اونجارو. یهو تموم وجودم چشم شد. چقدر این بچه نازو مهربونه. بازی میکرد. تمام مدت نگاهش میکردیم. آخر موقع رفتن دستاشو بوسیدم. خجالت کشید. چقدر نرم بود و پاک. می دونی عزیزم جدیدا دارم به این فکر می کنم که من و پدری همیشه وقتی میریم جایی که لباس. بچه داره کلی نگاه می کنیم و قربون صدقه لباسای یه وجبی می ریم. حتی چند وقت پیش یه.

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر# - 1. اگه بری خودِ بارون می شم برات می بارم...

http://www.vojodeman27.blogfa.com/post/3

1 اگه بری خود بارون می شم برات می بارم. آره گل من. منم. منی که الان یک سال و نیمه باهات حرف نزدم. اومدم تا باهات حرف بزنم. تا کنارت باشم. نه مامانی. گریه نمی کنم. بغض نمی کنم. آرومم. این بغض لعنتی سبک می شه. بذار دستاتو بگیرم. همه چیز خوب می شه. یاد اون شبی که تنهام گذاشتی آتیشم می زنه گل من. شبی که برای بابایی هم چیزی ازش نگفتم. حالا می خوام برات بگم. بیا بغلم فرشته ی من. بیا مهدی من . چشماتو ببند و بذار مامان با صدای نفسات آروم بگیره. مهمون این خونه شدم. یه دنیا مدیون صاحبخونه ام. پشت این شبای روشن.

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر#

http://www.vojodeman27.blogfa.com/1391/04

4تو واسم مثه بارونی.تو واسم مثه رویایی. یه شب تاریک دیگه. آره مامانم. مامانی از تاریکی می ترسه. یعنی نمی ترسیدا. بعد از یه شب طولانی دیگه از هر چی تاریکیه می ترسه. بیا بهش فکر نکنیم. الان مهم اینه که یه سری فرشته کنار مامانتن. آرومش می کنن. به فکرشن. حالا آروم تو بغل مامان بشین تا برات تعریف کنم. امشب می خوام از یکی از زیبایی های اطرافم تعریف کنم. می خوام از چشمای بابا طه ت بگم. از یه نگاه آروم. شیطنت آمیز. خندون. نگاهی که آرامشش همه ی وجود من رو اسیر خودش کرد. فقط یادمه تو وجود هم ریشه دوندیم. وجود داره...

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر# - 1

http://www.vojodeman27.blogfa.com/post/1

سلام عزیزم. این اولین نامه ایی که دارم برات می نویسم. اگرچه سخته نوشتن برای توئی. که هنوز ذره ایی در بی نهایت ولی چیکار می تونم بکنم. میم مادره و هزارتا حرف ناگفته داره. که اگه امروز بنویسه بهتره تا سالهای دور کنار گوشت زمزمه کنه و تو بهونه بگیری. . راستش نمی دونم چی باید بگم. اولین نامه و سخترین نامه. می دونی امروز چه اتفاقی افتاد؟ مرتضی و سارا هنوز برای تعیین جنسیت نرفتن. ولی مرتضی میگه پسره. راه میره و قربون پسری. میره که هنوز معلوم نیست واقعا هست یا نه. مرتضی میگه باید اسمش شاهرخ باشه. میدونی.

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر# - نامه ایی به دوستان ندای عزیزم...

http://www.vojodeman27.blogfa.com/post/6

نامه ایی به دوستان ندای عزیزم. سلام این نامه برای دوستای ندای عزیزمه. این نوشته برای شماست. شما که دوستان مجازی و غیر مجازی فرشته ی مهربونی هستید که. اینجا شده صاحبخونه و از عشق به بچه ایی می نویسه که هرگز بدنیا نیومده. . مادر شدن با یه بار تجربه به آدم ثابت میکنه که هیچ عشقی عمیقتر از این نیست که مادری در. انتظار این باشه که کودکشو در اغوش بگیره. اولین بار که ندا از مهدی گفت با اینکه هیچوقت مادر. نشده بودم ولی دلم بدجوری می لرزید و می فهمیدم که چه عشقی پشت جمله ی "بچه ی من و طه". همسرش نبوده. . بدنیا هم...

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر#

http://www.vojodeman27.blogfa.com/author/neda

4تو واسم مثه بارونی.تو واسم مثه رویایی. یه شب تاریک دیگه. آره مامانم. مامانی از تاریکی می ترسه. یعنی نمی ترسیدا. بعد از یه شب طولانی دیگه از هر چی تاریکیه می ترسه. بیا بهش فکر نکنیم. الان مهم اینه که یه سری فرشته کنار مامانتن. آرومش می کنن. به فکرشن. حالا آروم تو بغل مامان بشین تا برات تعریف کنم. امشب می خوام از یکی از زیبایی های اطرافم تعریف کنم. می خوام از چشمای بابا طه ت بگم. از یه نگاه آروم. شیطنت آمیز. خندون. نگاهی که آرامشش همه ی وجود من رو اسیر خودش کرد. فقط یادمه تو وجود هم ریشه دوندیم. همیشه شکر...

vojodeman27.blogfa.com

#میم مثه مادر# - 2.من با توام هر جا که هستی ... حتی اگر با هم نباشیم...

http://www.vojodeman27.blogfa.com/post/4

2من با توام هر جا که هستی . حتی اگر با هم نباشیم. آخیش فدای عطر تنت. می دونی عشق مامان. شما بچه ها یه بوی خوبی می دید. بوی بهشت می دید. واسه همین همیشه دلم می خواد سرم رو فرو کنم تو گردنتون و بوی بهشت رو بو بکشم. وقتی خدا می خواد یه فرشته به ما زمینی ها هدیه کنه بغلش می کنه. فرشته بوی خدا رو می گیره. گوشت رو بیار جلو. "فقط یه مادر می تونه بوی خدا رو از تن بچه اش احساس کنه". می خوام برات بگم چرا این اسم رو برات انتخاب کردیم. به خاطر یه مرد بزرگ. یکی که الان رو زانوش نشستی و داری به قصه مامانت گوش می دی.