diamond-inthe-dark.blogfa.com

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - 10 سال پیش

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-38.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. کسي را که خيلي دوست داري، زود از. دست مي دهي پيش. تمام حرفهايت را به او. از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان بدهي. ميگيرد و دور مي شود ،. فکر مي کردي ميتواني تا آخرين. به دور خود مي چرخد و خورشيد از پشت کو ه. امروز دلم بد گرفته و کاش الان . نوشته شده در دوشنبه ۶ فروردین۱۳۸۶ساعت 0:36 توسط شبنم. هر شب یک رباعی. يك مرد بي فرياد.

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - تا دیروز

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-48.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. تا وقتي كه مجهولي ، همه چيز خوبه! خانومي . خانوم خانوما! زيبايي . نجيبي . حيات از جنس دختراي ديگه نيست! افكارت خيلي والاست . تو ، با همه فرق داري! با همه ي دختراي ديگه! خيلي خوبي . خيلي! و تو دل مي بندي! همچين كه دل بستي . همچين كه آشكار شدي! همه چيز تغيير مي كنه ،. همه چيز رنگ عوض مي كنه! تو واسش رنگ عوض مي كني . اون ديگه گرفتاره . خيلي گرفتار . تو ديگه خانوم خانوما نيستي! تو هم مي شي لنگه ي همه ي دخترا! شناختت سخت مي شه! تو با هم نوعات هيچ تفاوتي نداري! با خودت مي گي :.

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/9102.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. فقر همه جا سر ميكشد . فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني . فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست . طلا و غذا نيست . فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند . فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند . فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند . فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود . فقر ، همه جا سر ميكشد . فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست .

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - فقر

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-47.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. فقر همه جا سر ميكشد . فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني . فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست . طلا و غذا نيست . فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند . فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند . فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند . فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود . فقر ، همه جا سر ميكشد . فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست .

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - زن

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-43.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. دست خودت نیست ، زن که باشی. تکیه بدهی ، پناه ببری ، ضعیف باشی. ودت نیست ، زن که باشی. گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را.شاید عطر تلخ و گس مردانه اش. لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد! دست خودت نیست ، زن که باشی. گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی. و قناعت می کنی به رویای حضورش. به این امید که او خوشبخت باشد. دست خودت نیست ، زن که باشی. همه ی دیوانگی های عالم را بلدی. نگاه به صدا و بدن ظریفم نکن. تمام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشید . هر شب یک رباعی.

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - رنج

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-36.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. اگر شخصي باعث رنجش شما مي شود، به اين دليل. در اعماق وجود خود رنج مي کشد و رنج او لبريز. مي شود. بنابراين. او مستحق مجازات نيست بلکه نيازمند کمک است. او براي شما است. نوشته شده در شنبه ۲۶ اسفند۱۳۸۵ساعت 23:28 توسط شبنم. هر شب یک رباعی. يك مرد بي فرياد.

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - آزار

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-41.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. و همین درد مرا سخت می آزارد. که چرا انسان ، این دانا. چیزی از معجزه آسان تر. ره نبرده ست به اعجاز محبت. من بر آنم که در این دنیا. خوب بودن به خدا سهل ترین کار است. با خوبی بیگانه است. و همین درد مرا سخت می آزارد! نوشته شده در دوشنبه ۲۰ فروردین۱۳۸۶ساعت 11:42 توسط شبنم. هر شب یک رباعی. يك مرد بي فرياد.

labkhandoashk.blogfa.com

لبخند اشک - سیب

http://www.labkhandoashk.blogfa.com/post-44.aspx

مرگ بر عشقی کز و آسودگی آید پدید. تو به من خندیدی و ندانستی. من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب. باغبان از پی من تند دوید. را دست تو دید. دندان زده از دست تو افتاد به خاک. و تو رفتی و هنوز. خش خش گام تو تکرار کنان. و من اندیشه کنان غرق این پندارم. که چرا باغچه کوچک ما سیب. جواب فروغ فرخ زاد:. من به تو خنديدم. چون كه مي دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي. پدرم از پي تو تند دويدو نمي دانستي باغبان باغچه همسايه پدر پير من است. من به تو خنديدم تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم.

rubru.blogfa.com

ساغران -

http://www.rubru.blogfa.com/post-28.aspx

روزي مرد کوري روي پلههاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده ميشد: من کور هستم لطفا کمک کنيد . روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود،من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده ميشد:. امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم! حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است . لحظه ها را گذرانديم كه به خوشبختي برسيم!

rubru.blogfa.com

ساغران -

http://www.rubru.blogfa.com/post-22.aspx

كلمه به كلمه شاملو نوعي اعجاز است و من. مست اين اعجاز به يكتا. بودنش ايمان آوردم در دنياي كلمه. چند تا از شعرهايي كه عاشقانه دوستشون دارم. رو از اين به بعد مي. نويسمبا هم به يادش بخونيم! به زماني که خود درنرسيده بود. چنين زاده شدم در بيشهي جانوران و سنگ،. گهوارهي تکرار را ترک گفتم. در سرزميني بيپرنده و بيبهار. نخستين سفرم بازآمدن بود از چشماندازهاي. بيآنکه با نخستين قدمهاي ناآزمودهي نوپائيي. بر پاهاي نو راه. رو در افق سوزان ايستادم. دريافتم که بشارتي نيست. چرا که سرابي در ميانه بود. دانستم که بشارتي نيست:.