mostalone.blogfa.com
تنهاترين مرد
http://mostalone.blogfa.com/post-35.aspx
چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۸۵. روحم در گذشته ها سرگردان است. و بدنبال دلخوشیهایش میگردد. که جایی در خاطرات قدیم گم شده است. کاش همانجا آرام میگرفتم. نوشته شده در 16:37 توسط تنهاترین مرد. دختري كه لب نداشت. نامه هايي به خودم. برخی از حقوق متنهای نوشتهشده در این وبلاگ برای نویسنده محفوظ. این وبلاگ نیز توسط سایکو. تهیه شده و حقوق مربوط به آن هم محفوظ.
duronazdik.blogfa.com
خیلی دور, خیلی نزدیک... - کابوس
http://www.duronazdik.blogfa.com/post-65.aspx
خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. شب كه بالا مي آيد. كابوس در تختم زاده مي شود. هر چه هم نور بالا ها از روبه رو بيايند. و هر چه هم سفيد ها. كه هستند ، نيستند ، هستند ، نيستند. باز هم روشني پيدايش نمي شود. مرا در ميان تو غافلگير كرده اند. رد سيگارت روي گونه ام مي ماسد. من بند بازي مي كنم. تو سرخ مي شوي. گل يا پوچ پاكي و هرزگي. اما لحاف تونل كنار نمي رود. وديگر در تاريكي حل شده ام. دستانت كه انگار گريه مي كنند. كه انگار قطره قطره مي چكم. تا نبض خیس صبح. به شکل خلوت خود.
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون -
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/post-60.aspx
خسته ام از پیکره مکرر روزها. از حیرانی هر باره حرف ها. گمشده در روندگی زمان. می جویم خود را. در میان اين همه آدمها! سزاي دوري ما شايد. جور اين غربتي است. كه بيگانگي ما بر ما روا مي دارد! مي قاپم با شوق هر آن حرف. كه هويداي رويدن ماست! عاري مي داردم از حضور زمان! مي چينم گاهي از گلهاي باغچه احساس آنطرف ديوار. گذرش مي دهم از دوري فاصله ها. تا شايد بيارايد بودنمان را با نقشي نو! شايد هم اين اشتياق ماست. كه بهانه گريختن ما مي نمايد! گريختن از هراس سر سپردگي. از بي مرزي حدود رويا. از انديشيدن ساعتهاي بي وقفه!
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون - عشق
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/post-59.aspx
جديدنا همين كه دلم هوس عاشقيت ميكنه لباس خوبام رو مي پوشم و سئويچ ماشين رو برمي دارم يه سر مي رم تا چند خيابون اونطرف تر، شانس بيارم يه ماشين بهتراز ماله خودم واي ميسته تنگ ماشينم پشت ترافيك و اون موقع ست با يه ذره چونه زدن و يه ريزه پوري خرج كردن شمارم رو ميدم و معمولا يه چند ساعت نمي كشه مي زنگه! با يه ساعت لاس زدن مي رسيم به اينجا كه كي بشه در اولين فرصت بياد خونمون؟ آخه تنها زندگي مي كنم ، تنهايي هم اين مزيت ها رو داره. خلاصه اين ميشه كه نه چك زديم نه چونه خانوم رو برديم تو حجله! نه مي گيره نه ميده!
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون -
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/post-55.aspx
امروز رو نمی دونم. شاید خالی بزارم. خطوط پیوسته از کلمات رو اما مثل اکثر مواقع در اتاقی تاریک موسیقی پهنه های فکرم رو قرق کرده و زیر نور مانیتور اینجا رو خط خطی می کنم. شاید از اینجا راهی برای پر کردن این خط چین های بی حرف باز بشه ! نوشته شده در ساعت توسط مسافر. دیوانه شعر شاعر های ایرانی. روز نوشت های عباس معروفی. تراوشات اهنگین دکتر شادروان. جن و پری(سایت ادبی میترا الیاتی). همه چی و هیچ چی. سفری به فرا سو. به یاد روزهای که میمیرند سکوت میکنیم. اسمان شت میله ها.
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/8606.aspx
چون تیک تاک ثانیه شمار. در شلوغی و ازدحام نهفته در اتاق. دریغا حاکمیت حرمت سکوت. تنها مرگ زمان است. و امکان حضور بی قید و قاعده اشراق. و انگاه شنیدنی است. زمزمه زیر لب نجوای. بر خاسته از بزمگاه عشاق. اری دردیست این عشق. نسخه فراموش شده هر درمان. شوق رخ باخته لحظه ها. گمشته من و تو! اری عشقیست نهفته در ریتم پیوسته زندگی. اسیر ازدحام شلوغی حتی زمزمه ها! نوشته شده در ساعت توسط مسافر. بر سر جاده دو سری. که هیچ افقش منتهی. به دوردست های آرزوهای من نیست. حتی از بودن یا نبودن! از تکرار راه و حیرت هر باره من!
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/8608.aspx
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است. هیب از غم و شادی که پس پرده نهان است. گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری. دانی که رسیدن هنر گام زمان است. تو رهرو دیرینه سر منزل عشققی. بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است. ابی که برآسود زمینش بخورد زود. دریا شود ان رود که پیوسته روان است. از تو دل کندنم اه و زمانه. این دیده از ان روز خوناب فشان است. دردا و دریغا که در این بازی خونین. بازیچه ایام دل ادمیان است. دل بر گذر قافله لاله و گل داشت. این دشت که پامال سواران خزان است. روزی که بجنبد نفس باد بهاری. همه چی و هیچ چی.
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/8807.aspx
خسته ام از پیکره مکرر روزها. از حیرانی هر باره حرف ها. گمشده در روندگی زمان. می جویم خود را. در میان اين همه آدمها! سزاي دوري ما شايد. جور اين غربتي است. كه بيگانگي ما بر ما روا مي دارد! مي قاپم با شوق هر آن حرف. كه هويداي رويدن ماست! عاري مي داردم از حضور زمان! مي چينم گاهي از گلهاي باغچه احساس آنطرف ديوار. گذرش مي دهم از دوري فاصله ها. تا شايد بيارايد بودنمان را با نقشي نو! شايد هم اين اشتياق ماست. كه بهانه گريختن ما مي نمايد! گريختن از هراس سر سپردگي. از بي مرزي حدود رويا. از انديشيدن ساعتهاي بي وقفه!
safaribedaroon.blogfa.com
سفری به درون -
http://www.safaribedaroon.blogfa.com/post-54.aspx
نا منظم و گوش خراش! حاکمیتی مستبد بر پهنهای فکر. به بزگی اسمان خراشها به درازای نفرت. خیابانها با خط کشی از کژخیم. پر از دود توهم. جایی که تصنعی است حتی رنگ تیسم. ادمیان شهر سازان قهاریند. یک سازنده بمب ام. قوی تر از شلوغی. صدای من سکوت است. اری من یک بمب سازم. قوی تر از شهرها صدا ها. نوشته شده در ساعت توسط مسافر. دیوانه شعر شاعر های ایرانی. روز نوشت های عباس معروفی. تراوشات اهنگین دکتر شادروان. جن و پری(سایت ادبی میترا الیاتی). همه چی و هیچ چی. سفری به فرا سو. به یاد روزهای که میمیرند سکوت میکنیم.
duronazdik.blogfa.com
خیلی دور, خیلی نزدیک... - حضور
http://www.duronazdik.blogfa.com/post-52.aspx
خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. هميشه حضورت را پيشاپيش احساس مي كردم وقلبم از نگاهت روشن مي شد. اما عاقبت روزي رسيد كه حتي اعجاز حضورت بيدارم نكرد. و آنروز بود كه دانستم , همه چيز از دست رفته است. ميان خاطراتمان قطعه گمشده پازل را جستجو مي كردم , كجا اشتباه كرده بوديم؟ ماه ها و فصل ها بي آنكه بخواهيم و فرا بخوانيمشان بي صدا گذشته بودند. تا آنكه عاقبت , دوست داشتن يكديگر را از ياد برده بوديم. روزهايي كه گذشتند , بي آنكه كلامي از محبت در گوش هم نجوا كنيم. آبی تر از آبی.