dolunay.blogfa.com

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/9110.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. آرام قطار رفت، هی رفت که رفت. در بارش برفهای دی رفت که رفت. همراه قطار، کودکی هایم نیز. انگار نشست روی نی، رفت که رفت. تنها نه قطار، کودکی، عمرم نیز. بی هیچ درنگ، پی ز پی رفت که رفت. یک نامه میان دستهایم له شد. آرام قطار رفت، هی رفت که رفت. نوشته شده در جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱ساعت 12:11 توسط حامد رفیعی (مسافر). مثل شب.مثل ماه. آدم حالش خوب می شود. لا به لای زندگی. غواص های دست بسته. گر نگهبان من آن است که من میدانم. شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد. اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی - نذری هفته دوم ماه مبارک (رهایم نکن)

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/post-56.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. نذری هفته دوم ماه مبارک (رهایم نکن). من را رها نکن، که رهاتر نمی شوم. از من جدا نشو، که جداتر نمی شوم. دنیا بدون چشم تو اصلا چه فایده؟ از اینکه گداتر نمی شوم. جانم فدای بودنت از من جدا نشو. من را بک ش، از اینکه فناتر نمی شوم. امشب تو را به سفره ی افطارمان قسم. من را رها نکن، که رهاتر نمی شوم. نوشته شده در یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۱ساعت 1:55 توسط حامد رفیعی (مسافر). مثل شب.مثل ماه. آدم حالش خوب می شود. لا به لای زندگی. غواص های دست بسته. گر نگهبان من آن است که من میدانم. بسم الله الر...

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/9105.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. امشب خدا نشسته کنارم.تو هم بیا. می خواهم عاشقانه ببارم.تو هم بیا. مثل کبوتری که در این شهر گم شده. غیر از خدا پناه ندارم.تو هم بیا. بی طاقتم، برای خودم گریه میکنم. از دست رفته است قرارم.تو هم بیا. امشب دوباره می شکفم، زنده می شوم. چشم انتظار فصل بهارم.تو هم بیا. تقدیر من به دست خدا م هر می شود. امشب خدا نشسته کنارم.تو هم بیا. نوشته شده در چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۱ساعت 15:3 توسط حامد رفیعی (مسافر). نذری هفته دوم ماه مبارک (رهایم نکن). من را رها نکن، که رهاتر نمی شوم. بهش آدرس خونه ی...

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی - نذری هفته اول ماه مبارک رمضان (قسم)

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/post-55.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. نذری هفته اول ماه مبارک رمضان (قسم). با زهم ماه مباک رمضان رسید که شاید کوله بار گناهانمون رو سبک تر کنه. بازهم سفره ی افطار و سحر. و من چقدر با سفره های افطاری، با نون و پنیر و ریحون، خاطرات تلخ و شیرین رنگارنگی دارم و من چقدر سفره های افطاری رو دوست دارم. خدا کنار همه ی سفره های افطاری می شینه کنار مهموناش. حسش میکنی اگه خوب حواستو جمع کنی. خدا میاد و به بنده هاش روزی میده. اگه یه روز خدا رو کنار سفره ی افطارت دیدی،. به همین سفره ی افطار قسم، آمده بود. به ترک خوردن دیوار قسم،.

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی - نان و شعر...

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/post-59.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. گاهی بعضی از تصاویر وقتی از کنار خیابون عبور میکنی، خیلی عادی از قاب چشمات می گذرن. اما بهشون دقت کن و ببین که آدمها بین نان و آبرو همیشه در حال انتخابند. پس خدایا نانی به من بده که آبرو برای من بیاره و نه آبرویی که نان برای من و نه نانی که آبرو ببره. گفتی قشنگ هست ولی نان نمی شود. نان با ترانه های تو ارزان نمی شود. نان روی سفره نیست، نباشد چه فایده؟ با صد کتاب شعر، فراوان نمی شود. گفتی که درد مردم این شهر، بی گمان. با شعرهای تلخ تو درمان نمی شود. گفتی برای خاطره هایی که خشک شد.

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/9012.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. زیباترین ترانه ی صدها کتاب من. ای عشق ای قشنگ ترین انتخاب من. دارد بهار می رسد اما تو نیستی. امشب سری بزن به خیابان خواب من. در اضطراب می گذرد بی تو زندگی. ای کاش بیشتر نشود اضطراب من. امروز هم بدون تو طی شد، چه فایده؟ شب نیز بی تو میگذرد، ماهتاب من. صدها غزل سروده ام اما تویی فقط. زیباترین ترانه ی صدها کتاب من. نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۰ساعت 0:11 توسط حامد رفیعی (مسافر). گفتی که غصه چیست؟ گفتم: گناه کارترینم بدون تو. گفتم که در خیال بهشتم که زنده ام. لا به لای زندگی.

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی - مترسک عاشق...

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/post-61.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. گنجشک با نگاه مترسک چکار کرد؟ انگار قلب کاغذی اش را شکار کرد. قلبی نداشت تا بشود عاشقش ولی. گنجشک را به شانه ی سردش سوار کرد. با چشمهای دکمه ای اش خیره شد به او. احساس عشق را که نمی شد مهار کرد. اما چه فایده که پس از رفع خستگی. گنجشک از نگاه مترسک فرار کرد. آرام پرکشید و مترسک بدون او. احساس می کنم گله از روزگار کرد. بادی وزید و پای مترسک شکسته شد. گنجشک با نگاه مترسک چکار کرد؟ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 18:6 توسط حامد رفیعی (مسافر). مثل شب.مثل ماه. لا به لای زندگی.

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/9101.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. مورچه را احساس کنید. یک مورچه در حال عبور است اهالی. این مورچه عمریست که کور است، اهالی. این مورچه کور است ولی مثل صنوبر. سرشار از احساس غرور است اهالی. احساس کنیدش به خدا حس قشنگیست. این مورچه هم غرق شعور است،اهالی. فرصت بدهیدش که در این شهر بچرخد. تا حس بکند عشق چه جور است اهالی. این جمعه که آمد به خدا مثل شماها. این مورچه هم فکر ظهور است، اهالی. آرام که در پیش همین پای شماها. یک مورچه در حال عبور است اهالی. گفتی به من که پیر شدی وقت رفتن است. کار تو روزهای خدا را شمردن است.

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/9103.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. خودم را دوست می دارم، تو را نه! خودم را در نگاه تو، تو را در سینه می کارم. تو را من دوست تر دارم، خودت هم خوب می دانی. ای که می دانی من از انکار بیزارم. غروب انگار دلتنگم برای چشم های تو. شبیه ابر باران زا، دلم تنگ است، می بارم. جدا از دستهای من نبودی و نخواهی شد. اگر یک شهر می خواهد که دست از عشق بردارم. به من گفتی که مغروری، خودت را دوست می داری. خودم را دوست می دارم، تو را نه! نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ساعت 22:55 توسط حامد رفیعی (مسافر). گفتم: پس چه جوریه؟ حرف نز...

hamedrafiee.blogfa.com

حرف من: دلتنگی بابایی - قطار...

http://www.hamedrafiee.blogfa.com/post-58.aspx

حرف من: دلتنگی بابایی. آرام قطار رفت، هی رفت که رفت. در بارش برفهای دی رفت که رفت. همراه قطار، کودکی هایم نیز. انگار نشست روی نی، رفت که رفت. تنها نه قطار، کودکی، عمرم نیز. بی هیچ درنگ، پی ز پی رفت که رفت. یک نامه میان دستهایم له شد. آرام قطار رفت، هی رفت که رفت. نوشته شده در جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱ساعت 12:11 توسط حامد رفیعی (مسافر). مثل شب.مثل ماه. آدم حالش خوب می شود. لا به لای زندگی. غواص های دست بسته. گر نگهبان من آن است که من میدانم. شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد. اولین روز بارانی را به خاطر داری؟