entezaresabz67.blog.ir

atrebeheshti.blogsky.com

لینک‌های روزانه - عطر بهشت مادری

http://www.atrebeheshti.blogsky.com/dailylink

مادر که می شوی گویی بهشتی فراروی داری که تا ابد از عطر بهاری اش سرمست خواهی بود. Design By : RoozGozar.com. از زبان یک مادر. بهانه ای برای زندگی. ما همیشه باتو بوده ایم. خاطرات من و دردونه هام. روزهای من به روایتی دیگر. من مادر شادابی خواهم شد. تلاشهای محبوب حبیب برای زندگی بهتر. نوشته های یک تقریبا دانشجو در آمریکا. یادداشتهای یک نیمچه ماما. کودک دوست داشتنی ما. بوریا، معجزه ی زن بودن. ماجراهای من و خودم. دختری از جنس بلور.

dokhtarin.blogsky.com

دوهفته مادرانگی... - دختری از جنس بلور

http://www.dokhtarin.blogsky.com/1394/05/18/post-32/دوهفته-مادرانگی-

دختری از جنس بلور. تراوشات مادرانه یک زن. حیفم امد که در وبلاگم که سراسرش شوق مادری بوده است خاطره ای ازین روزهای مادرانگی نباشد. از طرفی دلم میخواهد این هفته سریعتر بگذرد و من تکلیفم مشخص شود، از طرفی اینها تنها روزهای زندگیم هستند که برای اولین بار من در رویای مادر بودن شادم. هر روز صبحوعصر برای سه جنین نازکم آیت الکرسی میخوانم، تسبیح میگویم وغذاهای مفید میخورم بگذار همین دوهفته اگر قرار است مادر باشم،مادر خوبی باشم. تاریخ : یکشنبه 18 مرداد 1394 11:09 نویسنده : سوری. Weblog Themes By Pichak. سوری یعنی ...

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - خدایا پناهم تویی ...

http://manim-balam.mihanblog.com/post/47

خدایا پناهم تویی . تویی که تو اوج ناامیدی هام نعمت بزرگت رو بهم بخشیدی و دختر نازمو بهم هدیه دادی . خدایا دوباره به درگاهت پناه اوردم و عاجزانه التماست میکنم کوچولوی خوشگلم رو حفظ کن . نهم اردیبهشت بدترین روز زندگی من بود روزیکه صفحه ی سونوگرافی با بیان حقایق سیلی محکمی بهم زد و اشکام جاری شد . بعد از ظهر اون روز وقتی میخواستم پوشک ال آی رو عوض کنم متوجه لکه های خونی شدم اولش نمیخواستم باور کنم اما هرچی بیشتر دقت کردم بیشتر. اطمینان پیدا کردم که اون لکه های لعنتی خونه. پنجشنبه بود و همه ی مطبها بسته.

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - مطالب خرداد 1395

http://manim-balam.mihanblog.com/post/archive/1395/3

دوره ی اول . قبل از هرچیزی از تک تکتون بخاطر تاخیرم عذر میخوام اصلا فرصت نمیکردم پای لپ تاپ بشینم . و از همتون بخاطر حرفای قشنگ و دعای خیر و دلداریاتون ممنونم . روزهای پرتنش همچنان ادامه داره و سعی میکنم هر کاری از دستم برمیاد برای کمک به فرشته کوچولوم انجام بدم . روزیکه بردمش دکتر تو مطب متوجه شدم خیلی از بچه ها این مشکل رو دارن و ماههاست تحت درمانن و دارو میخورن ولی هیچکدوم به اندازه ی دخترک من. و من الان درک میکنم چرا چشمهای مامان و بابام روزیکه فهمیدن تیروئید کمکار داشتم خیس اشک بود . من و همسرم نوزد...

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - واکسن دو ماهگی

http://manim-balam.mihanblog.com/post/44

25 دی ماه وقت واکسن ال ای بود ولی برای اولین بار سرما خورد و واکسن به تعویق افتاد منم استرس داشتم و تا یادم میفتاد قراره امپول بزنن به. تن نازش گریه م میگرفت ولی مجبور بودم ببرمش بهداشت . دوم بهمن ماه صبح من و مامانم وعماد باهم ال ای رو بردیم واکسنش رو بزنن. خانومه خیلی خوش برخورد بود اول قد و وزن و دور سرش رو اندازه گرفت کوچولوی ما بازم تپلی شده. بعد که نوبت واکسن رسید به مامانم گفتم تو ال ای رو نگه دار من دلشو ندارم. هی به خانومه میگفتم سرسوزنتون نازکه؟ اگه ضخیمه همسرمو بفرستم از داروخونه بخره. من و هم...

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - مادر بودنم را دوست دارم

http://manim-balam.mihanblog.com/post/38

مادر بودنم را دوست دارم. نباید سرما بخوری یا اگه هم سرما خوردی باید زودتر خوب بشی. مادر که باشی نمیتونی تب کنی دیگه چه برسه به اینکه لرز هم بکنی یا اگر هم تب و لرز کردی باید سعی. کنی حالت تب و لرزت رو بچت نبینه آخه ممکنه بترسه و نگران بشه اینطوری بیشتر بهت بچسبه و ممکنه. اون هم سرما بخوره. مادر که باشی خیلی وقت نداری بشینی و بری تو هپروت و واسه خودت باشی. مادر که باشی وقتی هم عصبانی میشی و داد و بیداد راه میکنی بعد که بچت میخوابه می شینی به صورت. مادر که باشی بزرگ میشی پله به پله با بچت بزرگ میشی. من و ه...

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - روزهای پایانی

http://manim-balam.mihanblog.com/post/35

21 اذر بعد از تقریبا چهل روز برگشتیم خونه ی خودمون چون مامان و بابای همسرم اومدن خونمون تا موقع تولد اولین نوه شون کنارمون. باشن و در اغوشش بگیرن . همه ی اعضای خانواده بیصبرانه منتظر چهارشنبه ای هستند که ائل آی من با قدمهای کوچولوش شادی رو. مهمون خونمون میکنه و من بیقرارتر از همیشه با غروب افتاب چشم از ساعت برنمیدارم و بمحض اینکه ساعت 00:01 میشه میگم ای. جاااان تاریخ عوض شد و یک روز هم نزدیکتر شدم . این روزها حالم خوب نیست یه دردایی میاد سراغم که دکترا بهش میگن درد کاذب ;. سلامتی دخترم و خودم دعا کنید .

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - مطالب رقیه

http://manim-balam.mihanblog.com/post/author/1426643

روند درمان دخترکم همچنان ادامه داره. تمامی سنگریزه ها به لطف خدا دفع شدن و تو اخرین سونو که ابان ماه بود فقط یکی مونده بود. شهریور ماه به تجویز پزشک دخترکم رو بردم اسکن هسته ای. میتونم به جرات بگم اونروز یکی از سختترین روزای زندگیم بود. یادتونه میگفتم تو عمرم دردی بدتر از درد عکس رنگی رحم نکشیده بودم؟ اونروز حالم انقدر بد بود که حاضر بودم صد بار عکس رنگی رحم بگیرم ولی ال ای رو اذیت نکنند. وقتی سوند وصل میکردن کوچولوی من اروم اروم گریه میکرد و من بیقرارتر از همیشه زار میزدم. که باید هرشب و مرتب بخوره .

manim-balam.mihanblog.com

معجزه ی عشق - مطالب اردیبهشت 1395

http://manim-balam.mihanblog.com/post/archive/1395/2

خدایا پناهم تویی . تویی که تو اوج ناامیدی هام نعمت بزرگت رو بهم بخشیدی و دختر نازمو بهم هدیه دادی . خدایا دوباره به درگاهت پناه اوردم و عاجزانه التماست میکنم کوچولوی خوشگلم رو حفظ کن . نهم اردیبهشت بدترین روز زندگی من بود روزیکه صفحه ی سونوگرافی با بیان حقایق سیلی محکمی بهم زد و اشکام جاری شد . بعد از ظهر اون روز وقتی میخواستم پوشک ال آی رو عوض کنم متوجه لکه های خونی شدم اولش نمیخواستم باور کنم اما هرچی بیشتر دقت کردم بیشتر. اطمینان پیدا کردم که اون لکه های لعنتی خونه. پنجشنبه بود و همه ی مطبها بسته.

atrebeheshti.blogsky.com

اولین پیرایش - عطر بهشت مادری

http://www.atrebeheshti.blogsky.com/1394/04/23/post-17/اولین-پیرایش-

مادر که می شوی گویی بهشتی فراروی داری که تا ابد از عطر بهاری اش سرمست خواهی بود. وقتی به دنیا اومدی نسبتا پرمو بودی و موهای سرت زیاد بود، از کمی قبل یکسالگی دیگه نوک موهات از بس بلند شده بود منگول وایمیستاد منم خودم دست به قیچی میشدم و مواقعی که خواب بودی سر موهات رو میچیدم! برای همین گاهی پیش میومد که موهای یه طرف کوتاه شده و موهای طرف دیگه کمی منگول داشتن ولی خب چون زود زود دست به قیچی میشدم این بلند و کوتاهی موهات به چشم نمیومد و فقط خودم میفهمیدم! فصل تابستون هنوز نیومده بود ولی هوا حسابی گرم شده بود...