foadzokaei.blogfa.com

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم

http://www.babahar.blogfa.com/8710.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. حسین واقعیت . حقیفت یا اسطوره. برای من که گاهی شعر مینویسم و بیشتر از احساسم دستور می گیرم تا عقلم بعضی شخصیت ها حتی امروز که به خاطر وضعیت موجود اجتماع در حال رنگ باختن هستند بسیار پر رنگ تر از اونند که رنگ ببازند. رفت تا آب همان آب بماند آری. چشم ها خسته و بی تاب بماند آری. رفت تا اینکه به دریا برسد چشمه و باز. بوی گندیده به مرداب بماند آری. رفت تا منظره سرخ شهادت همه روز. پیش چشم همه در قاب بماند آری. رفت تا روز قیامت دل خورشید ک شان. شرمگین از رخ مهتاب بماند آری.

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم - برای رضا , فاطمه و ملودی عزیز در خارج از حافظ (ایران)

http://www.babahar.blogfa.com/post-24.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. برای رضا , فاطمه و ملودی عزیز در خارج از حافظ (ایران). صبحدم پنجره ای باز شد از نو به سحر. پر تکان داد پرستو و پرید از قفس تنگ به در. و تنش را که هنوز. بوی شب بو میداد. و پر از تازگی باران بود. داد در دست نسیم. و به او گفت مرا با خود از این شهر ببر. به نمی دانم شهر! به همان جا که هنوز عطر مادر دارد ،. به همان شهر که مانده است مرا ماترک از مال پدر. و نسیم ، بست چشمانش را. و تورا برد به آن دشت که در حاشیه اش. یک نفر تار به دست. غزل مرده بدم زنده شدم را می خواند. دم صبح ( رضا ).

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم

http://www.babahar.blogfa.com/8802.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. برای رضا , فاطمه و ملودی عزیز در خارج از حافظ (ایران). صبحدم پنجره ای باز شد از نو به سحر. پر تکان داد پرستو و پرید از قفس تنگ به در. و تنش را که هنوز. بوی شب بو میداد. و پر از تازگی باران بود. داد در دست نسیم. و به او گفت مرا با خود از این شهر ببر. به نمی دانم شهر! به همان جا که هنوز عطر مادر دارد ،. به همان شهر که مانده است مرا ماترک از مال پدر. و نسیم ، بست چشمانش را. و تورا برد به آن دشت که در حاشیه اش. یک نفر تار به دست. غزل مرده بدم زنده شدم را می خواند. دم صبح ( رضا ).

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم

http://www.babahar.blogfa.com/8608.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. قیصر امین پور هم . دوباره غزلی دیگر نوشتیم در دفتر مرگ ، این بار قیصر را. دوست داشتم کلامی بنویسم تا احساسم را بیان کرده و مرگ یکی دیگر از پارسی سرایان سرزمینم را. غم مباد گفته باشم. قیصر امین پور مردی که در ذهنم همیشه جاوید خواهد بود با " الفبای درد از لبم میتراود. نه شبنم که خون از شبم میتراود ". و خاطره آن شبی را که با دوستم رضا. میهمان این غزل بودیم ، کوتاه و کم نظیر. ققنوس وار چه خوش در آتش کشیده پر قیصر. با بالهای بسته و با دیدگان تر قیصر. دکتر محمد حسین بهرامیان.

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم

http://www.babahar.blogfa.com/8611.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. دو تا غزل از سال 80 می نویسم به یاد اون روز ها. من آن میوه کال لک خورده ام. که از باد وحشی کتک خورده ام. منم وارث رنج نسلی نجیب. چه زهری از این ما ترک خورده ام. تو پیوند کن پاره های مرا. که با سنگ غمها ترک خورده ام. به مستی مرا تا یقین می برد. شرابی که از جام شک خورده ام. چه سبزند آن قوم سرخی که من. سر سفره هاشان نمک خورده ام. بیا امتحان کن من سخت را. که در داغ دوران محک خورده ام. به لبخند آیینه عادت نکن. از آیینه ها هم کلک خورده ام. گفتم اگر این غم به سر آید بنویسم.

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم - غزلی تازه .....

http://www.babahar.blogfa.com/post-26.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. وقتی تو باشی دیگران حکم بدل دارند. یعنی همه نا اصل ها را در بغل دارند. بیرون که می آیی تمام شهر می فهمند. همسایه ها از بس خروس بی محل دارند. مثل سگ از آهوی چشمان تو می ترسند. آنها که بر دیوار هاشان شاخ کل دارند. لبهای شیرینت گواهی می دهد عمری است. زنبور ها در گودی چشمت عسل دارند. بد نیست گاهی خیره در چشم شما باشند. مومن نماهایی که پروای اجل دارند. دور و غریبی مثل تشبیه لبت با کفر. گل بوسه هایت معنی خیرالعمل دارند. تو شاهی و در پله های تخت جمشیدت. دکتر محمد حسین بهرامیان.

babahar.blogfa.com

با بهار می آیم

http://www.babahar.blogfa.com/9101.aspx

با بهار می آیم. شعر و ترانه و. بازگشتم به وبلاگم را با این دو بیتی اعلام میکنم. دریا برایت می فرستم تر بمانی. در پیچ و تاب موج ، نیلوفر بمانی. وقتی به دستت می رسد دریا دعا کن. در یاد ها هر روز عاشق تر بمانی. نوشته شده در پنجشنبه سی و یکم فروردین ۱۳۹۱ساعت 20:7 توسط علی اصغر ابراهیمی وینیچه. تلفیقی از نیما و مولا ناست در من. شاعر شدن یک حس پر معناست در من. دکتر محمد حسین بهرامیان. آب و كاشي (آيدا منصوري). دم صبح ( رضا ). مردي با بلوز راه راه. حسام بهرامي (لی لی).

elidiary.blogfa.com

elidiary.blogfa.com

http://www.elidiary.blogfa.com/9405.aspx

از وقتی یادم میاد و خودم رو شناختم برای مردم کارگری کردم. پدرم به جای اینکه مرا همسن و سالهای خودم مدرسه بزاره به هزار جور بدبختی فرستادم شاگردی اوستا جعفر مکانیک. اونجا اینقدر کار مفت ازم کشید که نصفه نیمه ولش کردم و زدم بیرون. یه مدت هم شاگرد سلمونی بودم، اونجا هم دووم نیوردم. وقتی شکایتم رو به پدرم کرد بعد از یه کتک مفصل از دست بابام رفتم توکار ضابعات. ضایعات! چیزایی که واسه مردم ضایعات بود واسه من زندگی و روزیم بود. بهم میگفتن آخه این شد شغل؟ یه حیاط نقلی با دیوار سیمانی که اوستا فریدون نقش درخت و رو...

elidiary.blogfa.com

elidiary.blogfa.com

http://www.elidiary.blogfa.com/8910.aspx

از تمام دنيا منم و خودكاري. كه بر اين صفحه دلتنگي من مي چرخد. و بسان زن بي عاطفه ي مغروري. پيكر اين جمله ي بي جان مرا . نوشته شده در شنبه هجدهم دی ۱۳۸۹ساعت ۵ ب.ظ توسط الهه - ب. من از نهایت شب حرف میزنم-من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم-اگر به خانه من آمدی برای من مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم! نوشته شده در شنبه هجدهم دی ۱۳۸۹ساعت ۱۲ ب.ظ توسط الهه - ب. من هلیا فقط 16 سال دارم. دل نوشته های من . خاطرات کوچه باغ فیض. عروسکم 19 ساله شد. پل های ارتباطی ما و شما:.

netgah.blogfa.com

هرچندگاهی یک فنجان

http://www.netgah.blogfa.com/9309.aspx

هر روز که می گذرد بهانه های اضطراب برای آدم ها بیشتر می شود و آرامش متلعق به سالهای دوری است که هیچ کس یادش نیست . من خیلی از اضطراب می دانم . می همه ی دارو های ضد اضطراب را می شناسم . من همه ی درمان شناختی رفتاری و فرامدرن اختلالات اضطرابی را می شناسم . من خیلی از اضطراب می ترسم. پی نوشت . شعر نبود شعر گونه نخوانید . نوشته شده در پنجشنبه بیستم آذر ۱۳۹۳ساعت 9:1 توسط Masoud. هوم فعلا چیزی یادم نیست . اینها مجموعه ی خستگی های این روزهای من است . پی نوشت : از سر خستگی از سر بیماری از سر کسالت.