yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره54/شب خلوتیان 89
http://yadam.mihanblog.com/post/154
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. جمعه 7 آذر 1393. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. صحن امام زاده طاهر رو اون سال یادمه. آقایون قسمت خانم ها رفته بودند و خانم ها هم قسمت آقایون.دقیقا نفهمیدم کدوم یکی به حریم آن یکی تجاوز کردند که آن یکی ها مجبور شدن بروند آن قسمت دیگر.(این جمله رو اگر تونستید3 بار پشت سر هم بگید). به هر حال در قسمت برادران یک چیزی توجه منو به خودش جلب کرد.قطرات اشکی که جایش روی ضریح مانده بود.برام جالب بود مردی انقدر به ضریح بچسبد و گریه کند. مرا بخاطر بسپار :.
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره 50/اسم نشریه مون
http://yadam.mihanblog.com/post/150
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. جمعه 22 آذر 1392. خاطره 50/اسم نشریه مون. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. می خواستیم یه نشریه بزنیم راجع به مسائل فرهنگی و دفاع مقدس توش بنویسم. حالا من فقط می خوام تیکه اولش که انتخاب اسمش بود رو بگم. اگه بگم نزدیک100 تا اسم براش انتخاب کردیم و کنسل شد خداوکیلی اغراق نکردم. حافظ یه چیز باحال.ینی آخر واژه های قشنگت همین بود. آخرش هم شد تفحص دلها. فقط یه چیز . من عذاب وجدان گرفتم بابت این ایمیل هایی که درست کردم و تار عنکبوت بسته. Http:/ www....
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - یادگاری28:سال های دور از خانه
http://yadam.mihanblog.com/post/132
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. شنبه 2 آذر 1392. یادگاری28:سال های دور از خانه. نوشته شده توسط: آسمان. سال های دور از خانه حکایت 4 سال حضورم در خوابگاه بود. ولی نه چون اوشین که سختی های بسیاری را تحمل کرد. اوایل فکر می کردم چطور باید از خانه دور بمانم،ولی بعدها فهمیدم آنقدر هم که فکر می کردم. سخت نبود،بلکه نعمتی بود بس بزرگ ،البته تنها درباره خوابگاه ما با بچه های خوبش اینطور بود. دختردایی ام میگفت: در خوابگاهشان انگار که خاک مردگان ریخته اند،آنقدر که سرد و بی روح است. دست علی...
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره 45/کفش داری آستان
http://yadam.mihanblog.com/post/133
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. دوشنبه 4 آذر 1392. خاطره 45/کفش داری آستان. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. اینم یکی از خاطراتمه که تو دفترچه ام نوشته بودم. بنده خدا سیرت باطنی مرا دید که با من اینگونه رفتار کرد. یکشنبه 10 آذر 1392 12:51 بعد از ظهر. پاسخ فرزند آدم و حوا :. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد. فرزند آدم و حوا. بچه های دانشگاه اصول دین. خاطراتمون رو می نگاریم تا یادگاری هامون بشن. مدیر وبلاگ: فرزند آدم و حوا. By InfoCreek...
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - یادگاری29:برنامه شب های محرم
http://yadam.mihanblog.com/post/139
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. پنجشنبه 7 آذر 1392. یادگاری29:برنامه شب های محرم. نوشته شده توسط: آسمان. برنامه های مختلفی در شب های محرم خوابگاه اجرا میشد. از جمله این برنامه ها دعوت ازاساتید به نام دانشکده به منظور سخنرانی و خواندن زیارت عاشورا بود. از جمله اساتیدی که. در خوابگاه حضور یافتند. جناب آقای احمد غلامعلی وجناب آقای سید علیرضا حسینی وسرکار خانم هادیان و.بودند. هیئت خوابگاه با حضور این بزرگواران. رنگ و بویی دیگری می گرفت. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. خاطره ...
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره46/کل خاطرات صدا و سیمایی من در طول این4 سال
http://yadam.mihanblog.com/post/135
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. جمعه 8 آذر 1392. خاطره46/کل خاطرات صدا و سیمایی من در طول این4 سال. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. اول اینکه این روزا سخت سرم شلوغ شده.البته یکم هم تنبل بازی درمیارم ،ولی از یه چیزی خیالم راحته که حالا حالاها خاطره برا نوشتن دارم.حتی اگر بینشون فاصله بیوفته. بهمون اونجا یه پک دادن که توش یه سی دی ترجمه شده به عربی بود و بروشورو از این چیزا که من هنوز هم سی دی رو ندیدم. یامریم مقدس رو بهمون بدن. قرار شد بهم زنگ بزنه بگه کی قراره پخش بشه.یه ...
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره 55/شب خلوتیان سال90
http://yadam.mihanblog.com/post/204
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. دوشنبه 24 آذر 1393. خاطره 55/شب خلوتیان سال90. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. من قریب99ممیز9درصد اشکهام خیلی راحت روانه میشه ,نمیدونم شاید اون شب از معنویت زیاد و قرب ربوبی به یه شور و شعف روحانی رسیده بودم و مزه پرانی ام گرفته بود. مداح داشت مداحی میکرد ولی من و دوست دلبندم(دانشجو یاء)تصمیم گرفتیم از خلوتی امام زاده طاهر استفاده کنیم و بدان سمت روانه گردیم. خلاصه دوست دلبندمان که از گریه ی ما گریه اش نگرفت ،حداقل ما از خنده هاش خندیدیم.وا...
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - یادگاری30:در حسرت راهیان نور
http://yadam.mihanblog.com/post/148
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. جمعه 22 آذر 1392. یادگاری30:در حسرت راهیان نور. نوشته شده توسط: آسمان. یکی از دوستان دوره دبیرستانم هر سال زمستان به اردوی جنوب می رفت وهمواره باتوصیف مناطق. جنوب دلم را هوایی می کرد. من هم همواره به پدر و مادرم اصرار میکردم که اجازه این سفر را به من بدهند ولی بی فائده بود. تا اینکه وارد دانشگاه شدم.سال اول قرار بود بچه ها را به اردوی راهیان نور ببرند. باز هم از من اصرار و از خانواده انکار،مثل دفعات قبلی باز هم راه به جایی نبردم. فرزند آدم و حوا.
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره 52/این روزا سخت میگذره
http://yadam.mihanblog.com/post/152
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. پنجشنبه 6 آذر 1393. خاطره 52/این روزا سخت میگذره. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. خیلی وقته چیزی ننوشتم. نمیدونم چطور شد که پشتم اینطور باد خورد.بگذریم. این روزا سخت میگذره،شایدم اصلا نمیگذره. پیش خودم میگم نکنه دانشگاه و بجه مذهبی ها و جو ایمانی شون منو شرطی کرده بود که حالم خوب باشه؟ نمیدونم.ولی این روزا حالم خوب نیست. میگم شاید اگه وارد دانشگاه علوم حدیث نمیشدم حداقل دنیام رو داشتم ولی این روزا حس میکنم نه دنیام رو دارم نه آخرتم رو. آسمان رت...
yadam.mihanblog.com
یادگاری هایی از دانشجویی ما - خاطره53/شب خلوتیان سال88
http://yadam.mihanblog.com/post/153
یادگاری هایی از دانشجویی ما. خاطرات چندتا علوم حدیثی شیطون. پنجشنبه 6 آذر 1393. نوشته شده توسط: فرزند آدم و حوا. یه حسی میگه بهم که این خاطره رو یه بار نوشتم ولی هرچی مطالبم رو دیدم پیداش نکردم. از علائم پیریه دیگه،آلزایمر گرفتیم رفت.فرتوت شدیم. خلاصه می نویسمش،چاره ای نیست چون میخوام خاطرات شب خلوتیانم رو بنویسم.سال اول از اهمیت خاصی برخورداره. اولین سالی که می خواستم تواین برنامه شرکت کنم فرداش امتحان(سیره ی پیشوایان دینی )داشتم. خدایی درس راحتی هم نبود ،تازه من با کلی از دوستان کلنجار رفتم که اونا هم ...