his.blogfa.com

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - یادم نبود!

http://www.raspotin.blogfa.com/post-117.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ این روزا خودمو میبینم یاد بیسکویت ترد می افتم. دیدی باز یادم رفت به خودم قول داده بودم. به تو هم . . منو ببخش کاش پیشم باشی. نوشته شده در جمعه ۱۳۸۸/۱۲/۰۷ساعت 20:41 توسط raspotin(راسپوتین). رمز عبور :زندگی(اینجا مال زویا جونه). پله پله تا خدا. داستان ها کوتاه مرادی. عکس های حسن نجفی. ما محکومیم یه دل شکستن نه دل سپردن. قاصد روزان ابری داروک کی می رسد باران. این روزا حال من خوبه ولی تو باورنکن.

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - خسته نباشید....!

http://www.raspotin.blogfa.com/post-113.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ ساعت ۹:۳۰ صبح- تهران- خیابان ویلا(هوای سرد زمستانی):. پیرزن( نحیف -نشسته بر پله های کنار خیابان): پسرم این لیف ها رو خودم بافتم ببین اینا نرمه این یکی آ زبره . هر دوشم 1200 تومنه . . همان روز- ساعت 4:45 عصر-تهران خیابان کریم خان زند ( خیابان شلوغ و پر اذحام):. پیرمرد(دستانش پر بود از کیسه و وسیله): ببخشید دخترم ، می تونی کمک کنی من هم از خیابون رد شم؟ این ماشین آ اینقدر تند می آن که نمی تونم رد بشم . .

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - مرگ...!

http://www.raspotin.blogfa.com/post-124.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ جون یادته وقتی مردم؟ حس عجیبی بود . روحم می دید :. اونی که بخاطر سهوی پاره شدن لباسش اون روز ۱عالمه بهم توهین کرد ، حالا چه اشکی می ریخت . یا اونی که تو شرکت زیر آبمو زد . یا اونی که هر کاری می خواستم انجام باهام دعوا میکرد . یا . می. دونی از همه عجیب تر این بود که اونای که منو آدم حساب نمیکردند دنبال این بودن که بگن باهام خاطره. دارن هههههه چه چیزای رو هم بعنوان خاطره تعریف میکردند. حیف که چه زود دیر میشه.

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - بازی روزگار...!

http://www.raspotin.blogfa.com/post-120.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ به بازی روزگار دوستی را دیدم که فراموشش کرده بودم . چقدر تغییر کرده بود . مجنون شده بود . از رهگذران شنیدم که جرمی کرده و دادخواه تقاضای اشد مجازات را داشته . در شهرشان اعدام. اشد مجازات نبود . او را نبخشیدند و رها کردند . چون شمع می سوخت ، پر از حرف بود اما کو گوش. شنوا می گفتند چون دیوانگان لحظه ای دست به درگاه خداوند دارد از امید و گاهی خاموش تر از. مرگ است از ناامیدی ، سرد سرد . جون یعنی زنده می مونه؟

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - این برای تو...!

http://www.raspotin.blogfa.com/post-123.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ دی ماه سال ۱۳۸۶ شروع به نوشتن کردم . غم ها و شادی هایم را اینجا نوشتم . واسطی شدی بین من و. جون، تنها کسی که آغوشش همیشه برای من باز است، همیشه درشت ترین اشک هایم بر شانه او ریخته. شده خواستم از شما تشکر کنم. از اینکه بودی ممنونم. جون دلم را وسیع کن تا بتوانم کنار بیایم ، دوست دارم سایه باشم و چون او محو و ساکت ، سیال و صبور. حتی وقتی زیر پا له می شود سکوتش را نمی شکند. رمز عبور :زندگی(اینجا مال زویا جونه).

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - تولد...

http://www.raspotin.blogfa.com/post-115.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ بیمارستان - اتاق ویژه نوزادان(آبان-۱۳۶۷):. آهای بچه ها پرستارا رفتن ، آخیشششششششششش می تونید راحت باشید. آخیش نگاه کنیییییییییییید، یه نی نی جدید آوردن ، سلاممممممممممم! چرا تو رو گذاشتن توی دستگاه؟ هییییییییییییییس و خانوم پرستاره برگشت . چه دختر کوچولوی نازیه .۱ آخه خانوم کوچولو نمی دونی اینجا خیلی خبره خاصی نیست؟ هر چند اگر می دونستی ، اصلا بدنیا نمی آمدی . اتوبوس ۷تیر-صادقیه (بهمن ۱۳۸۸):. پله پله تا خدا.

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - زمان.....

http://www.raspotin.blogfa.com/post-111.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ توي تاكسي نشسته بودم داشتم به ساعت مچيم نگاه مي كردم . ديرم شده بود . بايد تا ساعت 9 سر قرارم مي رسيدم ،اما الان 8:40بود و من هنوز به ميدان توحيد نرسيده بودم . ياد وقتاي افتادم كه دل دل مي كردم كه چرا وقت نمي گذره! زمان هايي مه دل تو دلم نبود تا عقربه ها حركتي به خودشون بدهند. جون داشتم به چي فكر ميكردم؟ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۸/۱۱/۱۱ساعت 21:15 توسط raspotin(راسپوتین). رمز عبور :زندگی(اینجا مال زویا جونه).

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - دل دل هاي .....

http://www.raspotin.blogfa.com/post-109.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ دل دل هاي . جون زيباي من سلام! جون ديروز تولدم بود. خب بود . خدا رو شكر امروز هم تولد سميه بود. جون افرادي خواستند در كنارشون باشم اما دست دست هاي من رو ميدوني واسه چيه . واسه آشنايه. جون بهم بگو كارم اشتباه نيست. جون شايد زياد رويايي باشه اما چون تو بخواهي حقيقت ميشه. جون زيباي من دوستت دارمممممممممم. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۸/۰۸/۱۸ساعت 22:0 توسط raspotin(راسپوتین). رمز عبور :زندگی(اینجا مال زویا جونه).

raspotin.blogfa.com

سلام او جون

http://www.raspotin.blogfa.com/8904.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ جون یادته وقتی مردم؟ حس عجیبی بود . روحم می دید :. اونی که بخاطر سهوی پاره شدن لباسش اون روز ۱عالمه بهم توهین کرد ، حالا چه اشکی می ریخت . یا اونی که تو شرکت زیر آبمو زد . یا اونی که هر کاری می خواستم انجام باهام دعوا میکرد . یا . می. دونی از همه عجیب تر این بود که اونای که منو آدم حساب نمیکردند دنبال این بودن که بگن باهام خاطره. دارن هههههه چه چیزای رو هم بعنوان خاطره تعریف میکردند. حیف که چه زود دیر میشه.

raspotin.blogfa.com

سلام او جون - پاتو از گليمت ....

http://www.raspotin.blogfa.com/post-112.aspx

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پاتو از گليمت . هميشه ميگن پاتو از گليمت دراز تر نكن اما تا حالا هيچ كس نگفته فكرت رو هم نبايد بيشتر از گليمت دراز كني. شايد چون گليم فكر آدم ها اندازه ي استانداري نداره . گليم يكي ميشه قاليچه پرنده ، مال يكي ديگه ميشه فرش نخ نماي گوشه انباري. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۸/۱۱/۱۱ساعت 21:57 توسط raspotin(راسپوتین). رمز عبور :زندگی(اینجا مال زویا جونه). پله پله تا خدا. داستان ها کوتاه مرادی. عکس های حسن نجفی.