sheida-mohajer.persianblog.ir
گریه شدید شد.... - مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/post/14
ساعت ٥:۳۸ ب.ظ روز ۱۳۸۸/٦/٦. اشکم که ریخت ، بغضم پدید شد. لب های من همچون گچ سفید شد. قلبم شکست ، تبدیل به اشک شد. قلب او سخت از سنگ حدید شد. او که لیلی بود و شیرین تر ناز کرد. مهاجر هم خرید و مجنون چو بید شد. یوسف شد و عشوه ها را آغاز کرد. لیک درها جملگی قفل بی کلید شد. غزل به اینجا رسید و آسمان هم گرفت. چشمم سیاه و سرم هم که گیج شد. دنیا منظومه ، نقش سر خورشید شد. چشمم که رفت ، هوشم ز دست رفت. خوابم گرفت ، خواب رویایی سعید شد. پرده کنار رفت و ل ختی نصیب شد. صراحی پر ز می ، پیکی جدید شد.
sheida-mohajer.persianblog.ir
مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/1388/6
ساعت ۳:٤٢ ق.ظ روز ۱۳۸۸/٦/۱٧. خدایا من در برابر تو هیچ قدرتی ندارم. خدایا تو که می دونی تنها سلاح من اشک منه (دعای کمیل). خدایا تو خوب می دونی من از همه نا امیدم پس دستم رو بگیر. خدایا من خوب می دونم تنها راه نفوذ من به تو همین سلاحمه ، پس اونقدر گریه می کنم که من سو گلیت بشم، اونقدر گریه می کنم مهاجر. تو در زمین بشم، اونقدر گریه می کنم که خلیفه ی مهاجر. ها تو زمین بشم(آیه قرآن) . اون موقع همه ی مهاجر. تو هم یه چیزی بگو. . اشکم که ریخت ، بغضم پدید شد. لب های من همچون گچ سفید شد. قلب او سخت از سنگ حدید شد.
sheida-mohajer.persianblog.ir
مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/1388/5
ساعت ۱٢:۳۸ ق.ظ روز ۱۳۸۸/٥/۸. همچون یهودا شده ای ، باز فریاد می کنی! آری ، به چاه ظلمتم زچه بیداد می کنی؟ شهره ی عام شدم. افسوس شیرین نشدی ، رو ز فرهاد می کنی. گفت " دست در زلف دو تا نتوان کرد". دست قطع نمودم ، زلف بر باد می کنی؟ تا زنده بودم ز من یاد نکردی ، آیا. به قطره اشکی سر قبرم یاد می کنی؟ در قفست می میرم. آیا چو مسیح، مهاجر. که با خنده ات مرا شاد می کنی! تو هم یه چیزی بگو. . مهاجر : اگر مهاجر بشی، می فهمیدی شیدایی چیست. پروفایل مدیر : mohajer. چه شبی بود و چه فرخنده شبی. لیست وبلاگ های تخصصی.
sheida-mohajer.persianblog.ir
چه شبی بود و چه فرخنده شبی - مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/post/27
چه شبی بود و چه فرخنده شبی. ساعت ۱٢:۳۳ ق.ظ روز ۱۳٩٠/٢/۱۸. چه شبی بود و چه فرخنده شبی. آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید. کودک قلب من این قصه ی شاد. از لبان تو شنید. بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی. می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت. از میان فاصله ها را برداشت. دل من با دل تو. هر دو بیزار از این فاصله هاست. قصه ی شیرینی ست. کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد. قصه ی نغز تو از غصه تهی ست. باز هم قصه بگو. تا به آرامش دل. سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم. گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت.
sanaye1386.blogfa.com
دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه شهیدبهشتی
http://sanaye1386.blogfa.com/cat-6.aspx
دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه شهیدبهشتی. اين وبلاگ متعلق به جمع كثيری از دانشجويان و فارغ التحصیلان مهندسی صنايع (ايمنی صنعتی) دانشگاه شهید بهشتی، ورودی مهرماه سال 1386 است. هر نوشته دیدگاه نويسنده آن مطلب است. سامانه رزرو غذای دانشکده. گروه علمی - تحقیقاتی فراز. كانون فيلم و عكس بينش. سامانه انتخاب واحد سما. انجمن مهندسی صنایع (ISEA). چه خبر از كجا؟ سايتهای مهندسی صنايع :. دانشجویان مهندسی صنایع، بروجرد. انجمن مهندسی صنایع، ایمنی صنعتی (ISEA). مهندسی صنایع دانشگاه آزاد، تهران شمال.
sanaye1386.blogfa.com
دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه شهیدبهشتی
http://sanaye1386.blogfa.com/cat-7.aspx
دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه شهیدبهشتی. اين وبلاگ متعلق به جمع كثيری از دانشجويان و فارغ التحصیلان مهندسی صنايع (ايمنی صنعتی) دانشگاه شهید بهشتی، ورودی مهرماه سال 1386 است. هر نوشته دیدگاه نويسنده آن مطلب است. سامانه رزرو غذای دانشکده. گروه علمی - تحقیقاتی فراز. كانون فيلم و عكس بينش. سامانه انتخاب واحد سما. انجمن مهندسی صنایع (ISEA). چه خبر از كجا؟ سايتهای مهندسی صنايع :. دانشجویان مهندسی صنایع، بروجرد. انجمن مهندسی صنایع، ایمنی صنعتی (ISEA). مهندسی صنایع دانشگاه آزاد، تهران شمال.
sheida-mohajer.persianblog.ir
دلی در نیل - مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/post/7
ساعت ۱۱:٤٥ ق.ظ روز ۱۳۸۸/٤/۳۱. ای خدا آتشی در دلم بر پا شده است. درد ها در دل من وسعت دریا شده است. دل خود در سبدی به نیل او انداختم. با الهی دل غم زده موسی شده است؟ قلب خود کندم و بر چاه دلش انداختم. لیک این یعقوب که بینا شده است! ز خم چشم ، ساغری داد و من نوشیدم. مهاجر مست نه ، بلکه شیدا شده است. من که ایوب شدم انتظار طولانیست. آنقدر هست که مثل شب یلدا شده است. نقش یوسف نقش زیبا روی و زیبا خوی تو. نقش من همچون زلیخا شده است. دست من نیست ، خدایا رهی ده بر من. بنگر ، مهاجرت عاشق لیلا شده است.
sheida-mohajer.persianblog.ir
ای کاش - مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/post/20
ساعت ۱٢:۱٢ ق.ظ روز ۱۳۸۸/٩/٢٤. پروانگان من مهاجرم یاری ام کنید. در مسلخ شمع به بدرقه همراهی ام کنید. ای کاش ذهن آدم ها شیشه ای بود و می شد ذهن همه رو دید، اون موقع کسی حتی تو ذهنش هم کار بد انجام نمی داد. ای کاش آینه وجود نداشت اون موقع چشم ها به جای اینکه خودشون رو نگاه کنن بقیه رو می دیدن. ای کاش اونقدر گوش همه تیز بود که اگر کسی تو دلش هم حرف می زد همه می شنیدن اون موقع دیگه هیچ کس حتی تو دلش حرف آزار دهنده نمی زد. ای کاش همه ی آدم ها یه حس به اسم دروغ سنج داشتن اون موقع آسمون ها می فهمیدن که مهاجر.
sheida-mohajer.persianblog.ir
مسیح مهاجر - مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/post/8
ساعت ۱٢:۳۸ ق.ظ روز ۱۳۸۸/٥/۸. همچون یهودا شده ای ، باز فریاد می کنی! آری ، به چاه ظلمتم زچه بیداد می کنی؟ شهره ی عام شدم. افسوس شیرین نشدی ، رو ز فرهاد می کنی. گفت " دست در زلف دو تا نتوان کرد". دست قطع نمودم ، زلف بر باد می کنی؟ تا زنده بودم ز من یاد نکردی ، آیا. به قطره اشکی سر قبرم یاد می کنی؟ در قفست می میرم. آیا چو مسیح، مهاجر. که با خنده ات مرا شاد می کنی! تو هم یه چیزی بگو. . مهاجر : اگر مهاجر بشی، می فهمیدی شیدایی چیست. پروفایل مدیر : mohajer. چه شبی بود و چه فرخنده شبی. لیست وبلاگ های تخصصی.
sheida-mohajer.persianblog.ir
مهاجر
http://sheida-mohajer.persianblog.ir/1388/4
ساعت ۱۱:٤٥ ق.ظ روز ۱۳۸۸/٤/۳۱. ای خدا آتشی در دلم بر پا شده است. درد ها در دل من وسعت دریا شده است. دل خود در سبدی به نیل او انداختم. با الهی دل غم زده موسی شده است؟ قلب خود کندم و بر چاه دلش انداختم. لیک این یعقوب که بینا شده است! ز خم چشم ، ساغری داد و من نوشیدم. مهاجر مست نه ، بلکه شیدا شده است. من که ایوب شدم انتظار طولانیست. آنقدر هست که مثل شب یلدا شده است. نقش یوسف نقش زیبا روی و زیبا خوی تو. نقش من همچون زلیخا شده است. دست من نیست ، خدایا رهی ده بر من. بنگر ، مهاجرت عاشق لیلا شده است. چه شبی بود ...