jashoey.blogfa.com

zeynabarabi.blogfa.com

نیم دری

http://www.zeynabarabi.blogfa.com/8811.aspx

عکس و دست نوشته. زینب عربی- متولد بهار 57 - ساکن بوشهر - عکاس، فیلمنامه نویس. سایت انجمن سینمای جوان بوشهر. گالری من در چیلیک. محمد ( آرسا ). حكايت جاده حكايتي است قديمي، هميشه بوده و هست، چرا كه جاده يعني جا پاي آدمي، يعني كه انساني ديروز، امروز و يا فردا از آن خواهد گذشت يا گذشته است. رفتن دلتنگي . فاصله . غربت . عشق . انتظار . نوشته شده توسط زینب عربی در یکشنبه هجدهم بهمن ۱۳۸۸ و ساعت ۱۹:۳۴ بعد از ظهر.

zamanma.blogfa.com

زمان ما -

http://www.zamanma.blogfa.com/post-126.aspx

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت : چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد. آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟ مهندسی شیمی خلیج فارس. مرکز فروش اینترنتی شارژ ایرانسل، همراه اول، تالیا.

zamanma.blogfa.com

زمان ما

http://www.zamanma.blogfa.com/9202.aspx

خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی باشد. پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود. ماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت. نیز باید در زمره آموزشهای مدرسه قرار بگیرد. شورای مدرسه با رعایت همه پیشنهادات دفترچه راهنمای تحصیلی مدرسه را تهیه نمود. و بعد قرار شد که همه حیوانات درسها را یاد بگیرند. خرگوش در دویدن نمره بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود. مرتب از پشت به زمین میخورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوطها مغزش آسیب دید و.

zamanma.blogfa.com

زمان ما -

http://www.zamanma.blogfa.com/post-124.aspx

دو نفر مست و پاتیل آخر شب راهی خانه شان بودند که وارد یک کوچه بن بست شدند و رسیدند ته کوچه. اولی به دومی گفت بیا دیوار رو هل بدیم و بریم جلو! کت هاشان را در آورند و گذاشتند کنار دیوار و شروع کردن دیوار را فشار دادند. دزدی رسید و آنها را سرگرم دید. کت هاشان را برداشت و رفت. بعد از چند دقیقه ای یکی از آنها نگاه کرد و دید از کت هاشان خبری نیست. رو کرد به رفیقش وگفت خیلی جلو رفتیم. بهتره برگردیم و کت هامون را بیاوریم! نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۱ساعت ۱۷:۱۸ بعد از ظهر توسط الف.بوستانی.

zamanma.blogfa.com

زمان ما

http://www.zamanma.blogfa.com/9109.aspx

چه تلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری. مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند . وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان. این داستان حکایت زندگی ماست.کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم(رابطه هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم. مهندسی شیمی خلیج فارس. هر چي بخواي اينجا هست.

zamanma.blogfa.com

زمان ما -

http://www.zamanma.blogfa.com/post-130.aspx

نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم شهریور 1392ساعت 11:39 بعد از ظهر توسط الف.بوستانی. مهندسی شیمی خلیج فارس. مرکز فروش اینترنتی شارژ ایرانسل، همراه اول، تالیا. هر چي بخواي اينجا هست.

zamanma.blogfa.com

زمان ما

http://www.zamanma.blogfa.com/9112.aspx

دو نفر مست و پاتیل آخر شب راهی خانه شان بودند که وارد یک کوچه بن بست شدند و رسیدند ته کوچه. اولی به دومی گفت بیا دیوار رو هل بدیم و بریم جلو! کت هاشان را در آورند و گذاشتند کنار دیوار و شروع کردن دیوار را فشار دادند. دزدی رسید و آنها را سرگرم دید. کت هاشان را برداشت و رفت. بعد از چند دقیقه ای یکی از آنها نگاه کرد و دید از کت هاشان خبری نیست. رو کرد به رفیقش وگفت خیلی جلو رفتیم. بهتره برگردیم و کت هامون را بیاوریم! نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم اسفند 1391ساعت 5:18 بعد از ظهر توسط الف.بوستانی. 3- هیچ انسا...

zamanma.blogfa.com

زمان ما -

http://www.zamanma.blogfa.com/post-131.aspx

روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم میزد که با مرد جوان غمگینی روبهرو شد. حکیم گفت: حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی. مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: حیف است! من که متوجه منظورتان نمیشوم! مرد جوان گفت : من آب موجدار را میبینم. حکیم پرسید: این امواج از کجا آمدهاند؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمیشد. حکیم پرسید: آیا توانستی حلقه های موج را متوقف کنی؟ با این کارم فقط حلقه های بیشتر و بزرگ تری تولید کردم. حکیم پرسید : اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف میکردی چه! مهندسی شیمی خلیج فارس.

zeynabarabi.blogfa.com

نیم دری

http://www.zeynabarabi.blogfa.com/8803.aspx

عکس و دست نوشته. زینب عربی- متولد بهار 57 - ساکن بوشهر - عکاس، فیلمنامه نویس. سایت انجمن سینمای جوان بوشهر. گالری من در چیلیک. محمد ( آرسا ). نوشته شده توسط زینب عربی در چهارشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۸۸ و ساعت ۱۳:۱۳ بعد از ظهر. نوشته شده توسط زینب عربی در یکشنبه هفدهم خرداد ۱۳۸۸ و ساعت ۲۱:۲۵ بعد از ظهر. نوشته شده توسط زینب عربی در یکشنبه دهم خرداد ۱۳۸۸ و ساعت ۱۳:۴۴ بعد از ظهر.

zeynabarabi.blogfa.com

نیم دری

http://www.zeynabarabi.blogfa.com/8902.aspx

عکس و دست نوشته. زینب عربی- متولد بهار 57 - ساکن بوشهر - عکاس، فیلمنامه نویس. سایت انجمن سینمای جوان بوشهر. گالری من در چیلیک. محمد ( آرسا ). از قافله جا ماندم. همیشه لحظه ای فرا می رسد که باید تصمیم بگیریم به رفتن یا ماندن! چه سخت است تصمیم گرفتن به رفتنی که نمی دانی سرانجامش کجاست؟ و ماندنی که سرانجامش تنهایی است! تنها عامل بازدارنده ، ترس از گذشته، حال و آینده . آیا می ارزد به تنها شدن با سری افکنده؟ نوشته شده توسط زینب عربی در شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ و ساعت ۲۰:۱۵ بعد از ظهر. چه با شکوه است انسان.