jebalbarez.blogfa.com

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام - به مرز برو

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-46.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. به علی احمد ابراهیمی به جرم شاعر بودنش! از بی قراری یک قندهار داغ می گفتی. از نیم روز خاک گرفته ی کابل. از خواهران رنگ که هیچگاه اشک نمی ریزند. زانوانت را که روزهای سخت به این خاک داده ای. و از مین ها تشکر کن. سینه های دختران خاک/دختران سینه های خاکی. در انتظار دست های توست. نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۸۸ساعت 14:52 توسط حجت مهرعلیزاده. و شاید یکبار در چرخش عقربه ها. مجسمه ای در بند. نوید می دهد رهایی را.

aztotato.blogfa.com

سپیداری زخمی از حاشیه ی هلیل - جمعه ها

http://www.aztotato.blogfa.com/post-22.aspx

سپیداری زخمی از حاشیه ی هلیل. رسيده كار همه جمعه ها به جايي كه-. دگر نيامدنش را نمي خورم يكه. سرنگ و فاجعه و اكس راويان منند. مني كه حل شده در باتلاق متروكه. دلم شب نگراني ست بي ستاره و ماه. كه مانده توي هياهوي آسمان يكه. بدون قرعه بدم توي سوت خود داور. چرا كه شكل همند، هر دو روي اين سكه. چگونه جاي بگيرد خداي بالا شهر. هزار تكه ي مادر درون چل تكه؟ ببين،درست ببين،اين منم كه هر شب و روز. به روي گونه اش آرام مي كنم چكه. نوشته شده توسط عبدالرضا حسینی در یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۲ و ساعت 12:50.

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام - با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما...

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-43.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما. این سبز ها برای کسی نان نمی شود. تا چنگ می رسد و به دندان نمی شود. باید که رنگ قافیه ها را عوض کنیم. با این دو بیت مسخره طوفان نمی شود! نوشته شده در دوشنبه بیستم مهر ۱۳۸۸ساعت 9:45 توسط حجت مهرعلیزاده. و شاید یکبار در چرخش عقربه ها. مجسمه ای در بند. نوید می دهد رهایی را. مهندسي عمران و سازه. کانون ادبی دانشگاه باهنر کرمان. بانک فراخوان های ادبی. سایت آموزش تخصصی شمع.

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام - وقت هایی که نبودی را از وقت هایی که بودی بیشتر به خاطر دارم

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-51.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. وقت هایی که نبودی را از وقت هایی که بودی بیشتر به خاطر دارم. از ردیف کتاب خانه های فلسفی. تا رنج قفسه های چوبی. چند ثانیه بیشتر به تو فکر کرده بودم. تا رنج درون رگ مان ریشه نکرد. مدام از پیاده های این خیابان آدرس طولانی ترین خط اتوبوس را می پرسم. مدام از پیاده های این خیابان آدرس طولانی ترین خط اتوبوس را می پرسم. خط از انحنای ران هایت". چشم هام را بسته ای و قدم می زنی. حالا "خط از انحنای ساق هایت". مجسمه ای در بند.

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام - آرزو کرده ام دوشنبه ها بیشتر ببوسمت

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-47.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. آرزو کرده ام دوشنبه ها بیشتر ببوسمت. دوشنبه های دوست داشتنی. تکرار دوباره ی روز. او فقط دوست دارد لب های مرا ببوسد. و من این روزها به چشم هایش نیازمندترم. عشق را چشم ها می آفرینند. و مرگ را بوسه ها. همین جا قصه را می نویسم و همین جا خاکروبه ها را دفن می کنم. سرتان روی ورقه خودتان باشد". تصمیم گرفته ام تمام املایم را از اول تا آخر بنویسم. بی آن که ذره ای به لب هایش نگاه کنم. تمام که شد شادمانه بالا می آورم.

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام - زمین سالهاست ما زمینی ها را نمیشناسد...

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-49.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. زمین سالهاست ما زمینی ها را نمیشناسد. حالا فقط صدای گلوله به گوش می رسد . گفته بودم، به فال های حافظ ایمانی نیست. به هواپیماهای خاور میانه. به نصیحت های پدر. لالایی مادر برای رسیدن به پدر بود نه قرمزی چشم های من. صدای گام های اسپی از دوردست. همین طور نزدیک تر که می شویم صدای ناقوس های کلیسا. گوش که بر زمین ترک خورده بگذاریم، پهلوانان روم. لشکر شکست خورده ایران باستان. ترکیدن حباب های برخواسته از نفس کوسه ای،. و دان...

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام - اعتراف

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-45.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. برای اعتراف به کلیسا می روم. رو در روی علف های روییده بر دیوار کهنه می ایستم و. همه ی گناهان خود را یک جا اعتراف می کنم. بخشیده خواهم شد به یقین. علف ها بی واسطه با خدا سخن می گویند. نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۸ساعت 15:0 توسط حجت مهرعلیزاده. و شاید یکبار در چرخش عقربه ها. مجسمه ای در بند. نوید می دهد رهایی را. مهندسي عمران و سازه. کانون ادبی دانشگاه باهنر کرمان. بانک فراخوان های ادبی. سایت آموزش تخصصی شمع.

hojatx125.blogfa.com

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام -

http://www.hojatx125.blogfa.com/post-42.aspx

من بر حاشیه رگ هایم چادر زده ام. آن جا که خشم پدر به عصمت مادر چنگ می زند من متولد می شوم. یه چند وقتی نبودم.الانم که اومدم معلوم نیست موندگار باشم. با این حال این دست گرمی رو از من داشته باشین فعلا:. با اشک تمام این خیابان را گشت. سرتاسر شب شب بیابان را گشت. عکس تو فقط به دست هایش افتاد. این بار که سرگرد نگهبان را گشت! یه خورده حال و هوای سربازی داشت.دیگه باید بار و بندیل و ببندیم(عمرا). اینم یه کار عوض شده از رضای امیرزاده:. بی خاصیت است جوهر خودکارم. با قافیه ای سبز غزل می کارم. مجسمه ای در بند.

tomgaran.blogfa.com

قحطی بریده امان بلوچ را - سلام

http://www.tomgaran.blogfa.com/post-55.aspx

قحطی بریده امان بلوچ را. برای همه تون آرزوی موفقیت می کنم. نوشته شده در یکشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 12:2 توسط مهدی میرزایی. از یاد برده رمه فصل کوچ را. چوپان نشسته شب ختم قوچ را. نخلی خمیده و دشتی ترک ترک. قحطی بریده امان بلوچ را. مهدی میرزایی (فیلم ). قلعه گنج (دیار لوار و کهور). دعای باران (حامد نوردي ). پایا (پيام نور بندر عباس ). اسحق رمشکی (قلعه گنج ). زکریا صادقی( قلعه گنج ). عبد الرضا حسيني (عنبر آباد ). رضا بخشي ( عنبر آباد ). مريم محمدي مقدم ( كهنوج). اصغر كرمشاهي ( عنبر آباد ).