jilizoviliz.blogfa.com

lovestory2009.blogfa.com

داستان های عاشقانه

http://www.lovestory2009.blogfa.com/8711.aspx

به نام پروردگار هستی بخش. 17 ساله بودم که به یکی از خواستگارانم. که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم. اسمش رضا بود پسر معدب و متینی بود. هر بار که به دیدن می امد غیرممکن بود دست خالی بیاد. ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم. چند ماه اول عقدمان به خوبی گذشت. نوشته شده در پنجشنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۷ساعت 13:35 توسط سپیده و مریم. تمام داستان های این وبلاگ جز داستان های انگلیسی. و هیچ گونه اغراقی در این داستان ها وجود ندارد. سينماي ايران و جهان(محسن). مثل من و تو. سه کله پوک منهای یک (داداش سی سی). پسر تنها(وحید جان ).

lovestory2009.blogfa.com

داستان های عاشقانه - رویا

http://www.lovestory2009.blogfa.com/post-18.aspx

چقدر دلم می خواست یه شب منو تو تنها میشدیم. انقدر کوچیک بود دنیا که منو تو توش جا می شدیم. مجنون یه شب جراتشو میداد امانت دست تو. اون وقت ما تا اخر عمر راهی صحرا میشدیم. اگر ما اونجوری بودیم نیاز به قایقی نبود. اروم سوار موجایه بلند دریا میشدیم. همه میگن که اسمون خم شده زیربارعشق. ما واسه هم خم میشدیم .تا میشدیم. اگر یکی دلش نخواد پاییز تموم شه وبره. تا ته دنیا واسه اون شب شب یلدا میشدیم. چقدر دلم می خواست همه حرفامون رو بخونن. مثال عاشقا واسه تموم دنیا میشدیم. چقدر دلم می خواست دیگه من وتو در میون نبود.

lovestory2009.blogfa.com

داستان های عاشقانه

http://www.lovestory2009.blogfa.com/8706.aspx

چقدر دلم می خواست یه شب منو تو تنها میشدیم. انقدر کوچیک بود دنیا که منو تو توش جا می شدیم. مجنون یه شب جراتشو میداد امانت دست تو. اون وقت ما تا اخر عمر راهی صحرا میشدیم. اگر ما اونجوری بودیم نیاز به قایقی نبود. اروم سوار موجایه بلند دریا میشدیم. همه میگن که اسمون خم شده زیربارعشق. ما واسه هم خم میشدیم .تا میشدیم. اگر یکی دلش نخواد پاییز تموم شه وبره. تا ته دنیا واسه اون شب شب یلدا میشدیم. چقدر دلم می خواست همه حرفامون رو بخونن. مثال عاشقا واسه تموم دنیا میشدیم. چقدر دلم می خواست دیگه من وتو در میون نبود.

lovestory2009.blogfa.com

داستان های عاشقانه - به نام پروردگار هستی بخش

http://www.lovestory2009.blogfa.com/post-22.aspx

به نام پروردگار هستی بخش. 17 ساله بودم که به یکی از خواستگارانم. که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم. اسمش رضا بود پسر معدب و متینی بود. هر بار که به دیدن می امد غیرممکن بود دست خالی بیاد. ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم. چند ماه اول عقدمان به خوبی گذشت. اینکه رفتارواخلاق رضا تغییر کرد ومتفاوت. کمتر به من سر می زد وهر بار که به خونشون. می رفتم به هر بهانه ای منو تنها میگذاشت و. از خونه بیرون می رفت. دیگه اون عشق و علاقه رو تو وجودش نمی دیدم. هر بارم ازش می پرسیدم مفهوم کارهاش چیه؟ من نمی خوام جلب توجه کنم.

manet-2.blogfa.com

ملودی های کاغذی

http://www.manet-2.blogfa.com/8809.aspx

بدجور احساس سردرگمی داریم.احساس پوچی! دچار کمبود محبت شده ایم! لطفا کمی ما را دوست بدارید! نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۸۸ساعت توسط شین. عرض شود که. میدترم ها رو به طرز زیبایی مورد لطف و عنایت قرار دادم! نمیدونم چیکارشون کردم فقط میدونم که تموم شد! جو خیلی بدیه. شاید هم من تو موود این جو نیستم! حوصله ندارم و وقتی یک کتاب جلوم بازه چند سال طول میکشه تا ورق بخوره! حواسم جمع نیست و تمرکز لازم رو ندارم! تمرکز کافی هم ندارم! به همه چی فکر میکنم جز مطلبی که میخونم! این ارشد هم از طرفی شده عذاب علیمه!

manet-2.blogfa.com

ملودی های کاغذی - 137

http://www.manet-2.blogfa.com/post-146.aspx

بعضی شبها انگار ساخته شدن فقط به بهانه ی اینکه بهت ثابت کنن حافظه ات هنوزم کار میکنه! حتی اگه رو بعضی قسمت هاش با یه پارچه ی بزرگ نوشته باشی "خراب است"! نوشته شده در شنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۸۸ساعت توسط شین. گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ. تو در طریقت ادب باش گو گناه نیست. اتاق شماره ی من-سلمان. سه کله پوک منهای یک-بابک،cc. یکی بود یکی دیگه هم بود. انفرادی گذشته های متمایل به حال-کامیار. لحظه ای با من باش-کاوه. از هر دری قاصدک.

manet-2.blogfa.com

ملودی های کاغذی

http://www.manet-2.blogfa.com/8810.aspx

به یه بازی دعوت شدم که اگه یه روزی یه نوه داشتم چی به عنوان پند و اندرز بهش میگفتم! هر چند خیلی اهل نصیحت و پند نیستم.ولی شاید این جمله رو بهش میگفتم که:. تو زندگی هیچ چیزی ارزش این رو نداره که به خاطرش روزی مجبور شی روحت رو سوهان بزنی. برای خودت و دل خودت زندگی کن.تو سعی خودت رو بکن.بقیه اش با خدا. نوشته شده در جمعه هجدهم دی ۱۳۸۸ساعت توسط شین. با امروز میشه پنج روز! پنج روزه که شب، دو میخوابم و صبح هفت بیدار میشم! از این لحظه به بعد رسما حس میکنم تمام کارها و پروژه های عالم رو دوش منه! هیچ جا پیدا نکردم!

lovestory2009.blogfa.com

داستان های عاشقانه

http://www.lovestory2009.blogfa.com/8612.aspx

روزای اولی بود که به این خونه. که در مسیر خونه به مدرسه. نگاه های پسری شدم پسری. به قول ما دخترا همونی که من می خواستم. این نگاه های پر معنی به صحبت و. در آخر به دوستی ما پیوست . نوشته شده در شنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۶ساعت 7:29 توسط سپیده و مریم. تمام داستان های این وبلاگ جز داستان های انگلیسی. و هیچ گونه اغراقی در این داستان ها وجود ندارد. سينماي ايران و جهان(محسن). مثل من و تو. سه کله پوک منهای یک (داداش سی سی). دختر ایرونی ( جادوگر ). مسعود پسری از جنس عشق. گاهی وقتا یه تلنگر لازمه(صنم). من تو = 0.

manet-2.blogfa.com

ملودی های کاغذی - 144

http://www.manet-2.blogfa.com/post-153.aspx

اگر بدونین چه بارونی داره میباره. نم نمریز ریز.آروم آروم. از اونایی که دلت میخواد دستتو ببری بیرون پنجره تا حسش کنی. میرم بیرون کمی قدم بزنم.(نمیدونم شاید هم برم دنبال "ن". پن: اینروزها خوشحالیم بسی! نوشته شده در یکشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت توسط شین. گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ. تو در طریقت ادب باش گو گناه نیست. اتاق شماره ی من-سلمان. سه کله پوک منهای یک-بابک،cc. یکی بود یکی دیگه هم بود. انفرادی گذشته های متمایل به حال-کامیار. لحظه ای با من باش-کاوه. از هر دری قاصدک.

lovestory2009.blogfa.com

داستان های عاشقانه

http://www.lovestory2009.blogfa.com/8705.aspx

Al Watson and Stan Taylor met as. Freshmen engineering students at. Brown University in Providence,. Roomed together, worked. Together in different parts of. The world and,. Live as close as they did in. Albeit with the diversions of. Al met Priscilla Woodbury,. A nationally ranked table-tennis. Competitor, while she was. Playing in a tournament at. Brown in the spring of 1939. She transferred that fall to. College affiliated with Brown,. But she didn't see Al. He was always too busy with. Pratt and Whit...