kanexpoems.blogfa.com

dudaktankalbedizi.blogfa.com

Dudaktan Kalbe - قسمت ۶۹

http://www.dudaktankalbedizi.blogfa.com/post-32.aspx

Dudaktan kalbe bir yolculuk tur Aşk. همه پشت در اتاق ایستاده بودند و جمیل رو صدا می کردند ، الیاس در رو به زور باز کرد و وقتی وارد اتاق شدند ، جمیل اسلحه رو روی شقیقه ش گذاشته بود . با صدای تیر همه فریاد خفه ای کشیدند و در حالیکه گریه می کردند ، به سمت جمیل دویدند . جمیل : نتونستم بابا . نتونستم . پاشا چند سیلی به صورت جمیل زد . لامیا : آقای صائب . پاشا : چی کار کردی؟ احمق احمق . احمق . لامیا : آقای صائب آروم باشید . پاشا : پسرم میخواستی خودتو بکشی . میخواستی بکشی فرزندم . میخواستی بذاری و بری؟ اما جمیل ...

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/8810.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! پهلوانان نمی میرند . سر گذر نشسته بودیم و چشم انتظار. به قول ننه م، خدا خوب در و تخته رو جور می کنه. شده نقل حسن و مراد! آخه چرا باهاس خونه این دوتا الدنگ دیفال به دیفال هم باشه که سر وعده ماها زیر پامون چنار سبز شه. این وسطم نمی دونم کی رحیمو آتیش کرده بود که یه ریز داش نطق می کرد: . ناموس من و تو با ناموس مردم تو کوچه خیابون مگه توفیری داره؟ چرا نمیذاری بکپم آخه؟ تو هم شدی ننه م؟ الان که وخت سر گذر واستادن نیست که آخه!

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار - یکی بود که هی همش بود!!!!!!

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/post-4.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! یکی بود که هی همش بود! یکی بود یکی نبود. یه روزی تنگ غروب. کرم بازاری ها، مغازه ها، ته کشیده. قدم مشتری ها هی تند و تند. چونه هاشون داغ داغ. دودای هوای شهرمون رنگ . اه، بی خیالش. دل آدما، همسایه ها . آخ تنگ تنگ. گربه ها و کفترا هی قار و قور. موشا و کلاغارم دیگه نگو. بالاخره چیزمون طبقه طبقه س دیگه، نه؟ هر کی و چی جای خودش . راستی . میشه لطفا تصور نکنی . بی ادب . خرس بی خاصیت). مسافرا تو متروها هزار هزار. آره خب . دیگه ...

thedivizion.blogspot.com

علاج ناپذیر: June 2012

http://thedivizion.blogspot.com/2012_06_01_archive.html

آب میوه ی تگری، قهوه ی تلخ، افکار روزانه. ه‍.ش. ۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). مشاهده نمایه کامل من. وب لاگ قدیمی در پرشین بلاگ. مسابقه گو بین انسان و ماشین. از امروز تا سه‌شنبه پانزده‌ام مارس قرارست یک سری مسابقه بین یکی از به‌ترین بازی‌کنان حرفه‌ای گو (Go) به نام Lee Se-dol و کامپیوتر برگزار بشود. بازی گو یک ب. فلك را سقف بشكافيم. مراحل پرورش قارچ و مجموع توضيحات ان. مقدمه‌ای بر روش‌های حساب‌آرایی در شرکت‌ها. A distribution of a life. بازگشت به ترانه های کانکسی. سلامی ...

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار - زردی تو از من ، سرخی تو از من ...

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/post-7.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! زردی تو از من ، سرخی تو از من . شنبه 24 اسفند :. امروز از صبح علی الطلوع، ننه اومد سروختم که" فردا، پس فردا عید میاد و تو هنوز هیچ کاری نکردی، آخه این چه وعضشه؟ آخر می میرم و تو رو تو لباس دومادی نمی بینم." گفتم:" آخه ننه عید چه ربطی به دومادی داره؟ هرکدوم یه دست کت و شلوار نو خریدیم و یه جفت کفش. نونوار شدن همانا و تار عنکبوت بستن آنی جیب همانا . آخه آدم دردشو به کی بگه شب عیدی؟ به بازرسین افت قیمت؟ دوشنبه 26 اسفند :.

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار - داش ، داش ، داشم من ...

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/post-8.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! داش ، داش ، داشم من . تو محل ما یه آدم درست و حسابی ام باشه همین آمیرزا غلوم علیه. با سوات و کمالات و حلاوات و افاضات و اضافات و خلاصه هر چی بگم کم گفتم از این مرد. یه وختایی هم با رفقا میریم و میشینیم تو قهوه خونه، به گوش دادن رادیو . عجب چیزیه این رادیو. وقتی موسیقی میذاره صدا نفس کشیدنمونم نمیاد . یه کاری نکن پرتمون کنن بیرون ها . مردم دارن روزنومه گوش میدن. مگه کری؟ تو که بیشتر زدی زیر غلغل! داش رحیم گل و گلدون . نمدون...

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار - پهلوانان نمیمیرند ...

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/post-10.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! پهلوانان نمی میرند . سر گذر نشسته بودیم و چشم انتظار. به قول ننه م، خدا خوب در و تخته رو جور می کنه. شده نقل حسن و مراد! آخه چرا باهاس خونه این دوتا الدنگ دیفال به دیفال هم باشه که سر وعده ماها زیر پامون چنار سبز شه. این وسطم نمی دونم کی رحیمو آتیش کرده بود که یه ریز داش نطق می کرد: . ناموس من و تو با ناموس مردم تو کوچه خیابون مگه توفیری داره؟ چرا نمیذاری بکپم آخه؟ تو هم شدی ننه م؟ الان که وخت سر گذر واستادن نیست که آخه!

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/8809.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! امشب، شب عروسی تنها نوه ی دختر یکی یدونه ی تاج الملوک خانوم، شازده قجری محله مون بود و ممد رفته بود رو دوشم که ریسه ببنده و حیاط درندشت خونه رو ترگل ورگل کنه. نمدونم ریسه دوم بود یا سوم که یهو صدای مطربی کریم و مرات که یه دیگ رو سر و ته کرده بودن و حالا نزن و کی بزن از اون سر حیاط بلند شد و ممد بنا کرد رو دوشم قر ریختن! حالا هر چی من بهش میگم نکن مرتیکه، میوفتی می زنی هم خودتو هم ما رو ناکار می کنی، مگه گوشش بدهکار بود؟

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/8712.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! زردی تو از من ، سرخی تو از من . شنبه 24 اسفند :. امروز از صبح علی الطلوع، ننه اومد سروختم که" فردا، پس فردا عید میاد و تو هنوز هیچ کاری نکردی، آخه این چه وعضشه؟ آخر می میرم و تو رو تو لباس دومادی نمی بینم." گفتم:" آخه ننه عید چه ربطی به دومادی داره؟ هرکدوم یه دست کت و شلوار نو خریدیم و یه جفت کفش. نونوار شدن همانا و تار عنکبوت بستن آنی جیب همانا . آخه آدم دردشو به کی بگه شب عیدی؟ به بازرسین افت قیمت؟ دوشنبه 26 اسفند :.

roozhayedoorejaheli.blogfa.com

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار - لیته جا افتاده یا میوه رسیده...؟!!!

http://www.roozhayedoorejaheli.blogfa.com/post-2.aspx

خاطرات لوطی های با عشق گذر بازار. دنیا دو روزه ، غم مخور . عشق و صفا کن جون داداش! لیته جا افتاده یا میوه رسیده؟ اسم من حسنه. اما. معروفم به مشتی حسن. البته خیلی غلیظ مشتی نیستم چون بزرگ شده یه جاهایی دور و ور ناف تهرونم. خب حالا بگذریم. اصل ماجرا:. ننه حسن، از اون زنای زبر و زرنگه. از اونایی نیس که دست جلو شوهر دراز می کنن واس خرجی. خودش می تونس گلیم هم خودشو، هم همه ما فنقلی هاشو بکشه بیرون از خم رنگ. لابد می پرسین چه جوری. ننه تو کار پر ثواب تولیداتی بود، توی ترشی مخصوصا تبحر داش. حسن: انگاری دیگه پاک.