khabarnegaremahboob.blogfa.com

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ

http://spandarmaz.mihanblog.com/page/1

یک کوچولو اگر نوستالژیک باشی ، یادت می آید از روی این چند خط چه مشق ها که ننوشته ای . ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 فروردین 1390 : توسط : صائمه. کل صفحات : 9 ) 1. چشم هایم ، نثار آمدنت. حرف هایت را که می خوانم. علوم سیاسی و روابط بین الملل. بهترین قالب های وبلاگ. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :.

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ - فصل بهار !

http://spandarmaz.mihanblog.com/post/8

یک کوچولو اگر نوستالژیک باشی ، یادت می آید از روی این چند خط چه مشق ها که ننوشته ای . ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 فروردین 1390 : توسط : صائمه. چشم هایم ، نثار آمدنت. حرف هایت را که می خوانم. علوم سیاسی و روابط بین الملل. بهترین قالب های وبلاگ. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :.

najafzadeh.ir

ماجرای مصاحبه من با "مسی"! (يادداشت‌هاي يك خبرنگار)

http://najafzadeh.ir/weblog/archives/post_159.php

يادداشتهاي کم و بيش روزانه کامران نجف زاده. Laquo; یک کارگر معدن چقدر عمر می کند؟ گزارش یک سفیر ». ماجرای مصاحبه من با "مسی"! پسرم امروز گفت یک پیراهن مسی برایم بخر.یاد خاطره ای افتادم.قرار بود به مسی توپ طلا بدهند.پاریس بودم و کارت خبرنگاری ام صادر نشده بود.آویزان پیرمردی که کارمند محلی دفتر بود شدم و به استناد چند دعوتنامه قدیمی و مدارک خبرنگاری زپرتی،ساعت ها در سرما منتظر ماندیم تا بیاید. گفت:"هیچی.شناختی ندارم.". . . بعد محافظ هایش ما را کنار زدند و همین. پیتزا بیشتر دوست داری یا بستنی؟ روزنامه جام ج...

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ - مطالب مرداد 1389

http://spandarmaz.mihanblog.com/post/archive/1389/5

چشم هایم ، نثار آمدنت. پس چگونه تو را بنویسم. و قصه اشك هایمان را؟ رمانی كه هزار سال پیوسته می خوانیم. و در عمق باورمان. دنیای سپید ارمغانت را. ای نگاهت ، طلوع! چشم هامان را به افق دوخته ای . هزاره ای است انتظار شكوهمندت را. بر قاموس یخی قلبهامان مشق می كنیم . این حماسه ، عجیب عاشقانه است! كجاست دست های سبز تو. كه دروازه های بلند عدل را خواهد گشود؟ كه نقش هولناك نفرت را. از ساحل روزگار خواهد زدود؟ بوی خون را تهوعی نیست . باروت تنفس می كنیم. و عادت كرده ایم. دم مسیحایی ات آرزوست . قسم به پاكی كودكانه ها.

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ

http://spandarmaz.mihanblog.com/page/2

چشم هایم ، نثار آمدنت. پس چگونه تو را بنویسم. و قصه اشك هایمان را؟ رمانی كه هزار سال پیوسته می خوانیم. و در عمق باورمان. دنیای سپید ارمغانت را. ای نگاهت ، طلوع! چشم هامان را به افق دوخته ای . هزاره ای است انتظار شكوهمندت را. بر قاموس یخی قلبهامان مشق می كنیم . این حماسه ، عجیب عاشقانه است! كجاست دست های سبز تو. كه دروازه های بلند عدل را خواهد گشود؟ كه نقش هولناك نفرت را. از ساحل روزگار خواهد زدود؟ بوی خون را تهوعی نیست . باروت تنفس می كنیم. و عادت كرده ایم. دم مسیحایی ات آرزوست . قسم به پاكی كودكانه ها.

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ

http://spandarmaz.mihanblog.com/page/3

اسمش را گذاشته ام " تابستان تنبل تنهایی "! آمده ولو شده درست روی پشت بام زندگی من و پشت سر هم خمیازه های كشدار می كشد . پلك های سنگینش را كه به هم می زند ، تو گویی روزهای كوچك من آب می روند و باز شب و . من كه بی تو خواب به چشم هایم نمی آید! اینجا هوا گرم است ، خیلی گرم! روزهایم را با بستنی خوردن می گذرانم . بچه ها مدام زنگ می زنند كه به خیال خودشان مرا از غار تنهایی ام بكشند بیرون . ولی خیال كرده اند ، این غار لعنتی من كولر دارد و الان آن را با هیچ جای تابستانی كرهی زمین عوض نمی كنم! عزیز نوش جان كنم!

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ - مطالب دی 1388

http://spandarmaz.mihanblog.com/post/archive/1388/10

چون قدم بر خاك خونین داشتی. بذر غیرت در زمین می كاشتی. زهر عشق حق به حمد آویختی. در ركوعت می به ساغر ریختی. قبلهی تو عشق و مستی ، قتلگاه. این مشایخ قبله هاشان بر گناه. گویمت از هفت رنگان مو به مو. خرقه پوشان دغلكار دورو. سجده بر پست و ریاست می كنیم. با خدا هم ما سیاست می كنیم. كو نشانی كه شما اهل دلید؟ جملگی تان در نماز باطلید. می چكد شك بر سر سجاده ها. وای از روزی كه افتد پرده ها. ما خدایان زیادی ساختیم. مال مردم را به خود پرداختیم . شیر حق برخیز ، وقت كار شد. بر سر نی رفتنت ،انكار شد. بازدید این ماه :.

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ

http://spandarmaz.mihanblog.com/page/8

به نام دل ، به نام شاهد و می. به نام تار و تنبور و دف و نی. به نام عاشقان لاابالی. به نام همنشینان خیالی. به نام دست های جام بردار. به نام عاشقان رفته بر دار. به نام مجلس بزم شبانه. به نام سرور این آشیانه. خوشا جامی که مولا در کفم داد. به دستی نی ، به دیگر او دفم داد. خوشا رقصان در آیم من به کویش. ببوسم دست و رخسار نکویش. خوشا آن دم که از او می نویسم. ز رقص و ذکر یا هو می نویسم. خوشا با نام مولا باده خوردن. چو درویشان عاشق جان سپردن. به حق باده نوشان ، می حلال است. که مستی افتخاری بی زوال است.

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ - مطالب آذر 1388

http://spandarmaz.mihanblog.com/post/archive/1388/9

حرف هایت را که می خوانم. یک روزهایی دلتنگی هایم را خط به خط می گذاشتم اینجا بعد هم تو می آمدی . حرف هایم را که می خواندی ، انگار یک جورهایی بغض هایمان را روی شانه هم می شکستیم . حالا ولی حرف هایت را که می خوانم ، به قدر یک نسل بغض می کنم . نسلی که از همان ابتدا توی شلوغی گم شد . تولدش را با موشکباران و آژیرهای رنگارنگ جشن گرفتند و کلی برایش قربانی کردند و خون ریختند . نسل فاصله و دیوار نیست! اصلا تو هم بیا دنیای خط فاصله ها را بی خیال شو! سیاست های خرد و کلان این طرف و آن طرف را برای خودشان واگذار و بغض ...

spandarmaz.mihanblog.com

سپندارمذ - مطالب تیر 1389

http://spandarmaz.mihanblog.com/post/archive/1389/4

اسمش را گذاشته ام " تابستان تنبل تنهایی "! آمده ولو شده درست روی پشت بام زندگی من و پشت سر هم خمیازه های كشدار می كشد . پلك های سنگینش را كه به هم می زند ، تو گویی روزهای كوچك من آب می روند و باز شب و . من كه بی تو خواب به چشم هایم نمی آید! اینجا هوا گرم است ، خیلی گرم! روزهایم را با بستنی خوردن می گذرانم . بچه ها مدام زنگ می زنند كه به خیال خودشان مرا از غار تنهایی ام بكشند بیرون . ولی خیال كرده اند ، این غار لعنتی من كولر دارد و الان آن را با هیچ جای تابستانی كرهی زمین عوض نمی كنم! عزیز نوش جان كنم!