khanedusti.blogfa.com

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/19

ای وای سایه سرم. همسر مهربونم، سالگرد ازدواجمون مبارك. آن گاه که با توام. چو گلی هستم که گلبرگ های زندگی را شکوفا میکند. آن گاه که با توام. چون امواج دریا هستم. که توفنده و سر کش بر ساحل میکوبند. آن گاه که با توام. گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است. این ها تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است. شاید واژه ی عشق را ساخته اند. تا احساسی چنین عمیق و هزار سو را بیان کند. اما باز هم این واژه کافی نیست. با این همه چون هنوز بهترین است. بگذار بگویم و باز بگویم که عاشقتم عاشقتم.

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/20

ای وای سایه سرم. تنها ، خسته و نا امید رفت کنار برکه وسط جنگل. دیگه از تلاش های بی نتیجه اش خسته شده بود. به خودش گفت :. آخه توی این چند ساله یه روزنه امید هم ندیدم. همه رشد کردند و به جائی رسیدند و فقط منم که باید درجا بزنم. پس فریاد زد :. من خسته ام ، دیگه نمی خوام زندگی کنم. جنگلبان پیر که صدای اونو شنیده بود اومد سراغش و گفت :. پسرم یه نگاهی به اطرافت بنداز و سرخس ها رو ببین. اونها زود رشد می کنند و همه جا رو می پوشونند. حالا اون بامبوهای سر به فلک کشیده رو هم نگاه کن. اتفاق بزرگ می کنند.

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/31

ای وای سایه سرم. پیرمرد چند ساعتی کنار جاده ایستاده بود. ماشینش پنجر شده بود و خودش توان تعویض لاستیک رو نداشت. ماشین های عبوری هم بی توجه و یکی یکی از کنارش می گذشتند. یواش یواش هوا داشت تاریک می شدکه ماشینی ایستاد. مرد جوان گفت چی شده پدر؟ و با شنیدن پاسخ ، بلافاصله دست به کار شد. لاستیک رو عوض کرد و پرسید کار دیگه ای هم هست؟ پیر مرد خندان و پر انرژی گفت :. ممنونم پسرم ، متشکرم که به دادم رسیدی ، چقدر تقدیم کنم؟ جوان لبخندی زد و جواب داد :. من وظیفه ام رو انجام دادم تا چرخه عشق متوقف نشه. آره دوست من ،...

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/35

ای وای سایه سرم. اسم تو نور امید است و صفای سینه هاست. دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست. روز میلادت شدم مست می عرفان تو. آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . . جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳ ] [ 12:43 ] [ نسیم باران ]. طراحی : میهن اسکین. Weblog Themes By : MihanSkin.

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/25

ای وای سایه سرم. پدری به پسرش که دائم عصبانی می شد گفت :. پسرم تو باید یاد بگیری که خودت رو کنترل کنی و مراقب رفتار و گفتارت باشی. و بعد تعدادی میخ به او داد و خواست هر بار که عصبانی می شه یکیش رو به دیوار اتاقش بکوبه! پسر روز اول هیجده میخ به دیوار زد. روز دوم شانزده تا و ! او هر روز ناخودآگاه وقتی دیوار اتاقش رو می دید تلاش می کرد تا کمتر عصبانی بشه وتعداد میخ هائی که به. دیوار می کوبید مدام کم و کمتر می شد. تا اینکه روزی پدر گفت :. از اون میخ ها رو بیرون بکش. پدر ادامه داد :. طراحی : میهن اسکین.

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/23

ای وای سایه سرم. اين داستان زيبا رو اول بخاطر تولد پسر خواهر كوچولوي خوشدل خودم بعد بخاطر اين برفهايي زيباي در حال باريدن. نوشتم اميدوارم لذت ببريد. روزي روزگاري برف زیبایی بر روی زمین نشسته بود! زمین دامن سپیدرنگش را بر تن کرده بود و آسمان همرنگ. زمینش شده بود دخترک با خوشحالی از پنجره به بیرون نگاه کرد و با دیدن زمین سفید از برف جرقه ایی در. ذهنش زده شد : آدم برفی! ولی نه گردویی داشت و نه سنگی بر روی زمین برای چشمان آدم برفی بود . دماغ هویجی هم نداشت تا آدم. گردو تقسیم کرد و سهم دخترک دو گردوی تازه شد!

nasimebaran2.blogfa.com

نسیم باران

http://www.nasimebaran2.blogfa.com/post/16

ای وای سایه سرم. تا داداش مزرعه ای از پدرشون به ارث بردند و برادر بزرگتر اونو به دو نیم. تقسیم کرد و هر کدوم در قسمت. خودش خونه ای ساخت و توش شروع به زندگی کرد. برادر کوچیکه همیشه از برادر بزرگتر ناراحت بود ، آخه فکر می کرد اون زمین بهتر و مرغوب تر رو واسه خودش. به همین دلیل هم ازش کینه به دل گرفته بود و ارتباطش رو با برادر بزرگتر قطع کرده بود. و از اونجائی که دیگه چشم دیدن اونو نداشت یه روز کانال بزرگی بین دو زمین حفر کرد و توش هم آب انداخت تا. رابطه شون کاملا قطع بشه. خوام تا شب که میام کنار این. کاشکی...

kolbayroyaiman100000.blogfa.com

کلبه ی رویای من - گاهی زن مجنون می شود ...

http://www.kolbayroyaiman100000.blogfa.com/post/8/گاهی-زن-مجنون-می-شود-

کلبه ی رویای من. گاهی زن مجنون می شود . گاهی زن مجنون می شود . و مرد لیلی ! خنده های روی لبانشان را ببین! ماومجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم. اوبه ظاهر گشت عاشق مابه معنا سوختیم. نوشته شده در ۱۳۹۱/۱۲/۱۶ساعت 10:3 PM. تومعنای یه احساس قشنگی ). احلاف یک قطره اشک).

kolbayroyaiman100000.blogfa.com

کلبه ی رویای من - وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد........

http://www.kolbayroyaiman100000.blogfa.com/post/4/وقتی-دل-ارزش-خودش-را-از-دست-بدهد-

کلبه ی رویای من. وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد. وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای. ریختن نداشته باشد،وقتی دیگر قدرت. فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد. گفته باشی،وقتی دیگر دفتر و قلم هم. تنهایت گذاشته باشند،وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی. چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ. بکنی،وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند و از ته. دل بخند که با هر لبخند روحی خاموش. جان میگیرد و درخت پیر جوان میشود. که انسان را فرسوده و خسته از زندگانی میکند.

kolbayroyaiman100000.blogfa.com

کلبه ی رویای من

http://www.kolbayroyaiman100000.blogfa.com/1391/12/2

کلبه ی رویای من. دست گلچین تا به آغوش گلستان می رسد. موسم آرامش گل ها به پایان می رسد. من شنیدم زیر لب آهسته می گوید نسیم. بعد هر آرامشی یکباره طوفان می رسد. برگ تنها عامل مرگ تو که پاییز نیست. گاه دستان هرس از باغبانان می رسد. مزرعه هرگز به یاری مترسک دل نبند. بوی همدستی او با داس دهقان می رسد. آه باران ای که همواره به دریا می چکی. سهم تو پس کی به پهنای بیابان می رسد؟ نوشته شده در ۹۱/۱۲/۱۴ساعت 19:7 PM. تا که این دل ثانیه هایش را کند بردباری. نوشته شده در ۹۱/۱۲/۱۳ساعت 17:31 PM. تومعنای یه احساس قشنگی ).