kocheyebienteha.blogfa.com

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت - دلم برایش تنگ است...

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/post-77.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ دلم برایش تنگ است. دلم برای کسی تنگ است. که نمی دانم کیست. دلم برای کسی تنگ است. که روزهایش رابدون من وبی یاد من سر میکند. دلم برای کسی تنگ است. که با رفتنش زندگی مرا نیز با خود برد. دلم برای کسی تنگ است. که دلش برایم تنگ نیست. دلم برای اوتنگ است. دل من تنگ کسی است. که به دلتنگی من می خندد. باور عشق برایش سخت است. دیگر تاب وتوان دوریش را ندارم. تمام لحظه لحظه های زندگیم تمام بهترین هایم برای او. دلم برایش تنگ است.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/8703.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ او تمام مدت همین حرف را میزند. سر به شانه ی خسته ام می ساید. قلبش را پیشکش میکند به تمام ستاره های چشمانم. و اهسته با عشق می گوید. اما من همیشه حقیقت را در حرفهایش گم میکنم. و شانه هایم نا گاه تهی می شوند. وقتی که شانه هایش تکیه گاه دیگری است . و او باز اهسته میگوید. نوشته شده در پنجشنبه نهم خرداد 1387 ساعت 15:10 توسط المیرا. یادم باشد حرفی نزنم که. به کسی بر بخورد. ازار دهد کسی را. روز و روزگار خوش است.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت - دلتنگی...

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/post-84.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ اگر میدانستی دل ترک خورده ی من. با یادچشمان بارانی ات شکسته تر می شود. هیچ گاه به من پشت نمی کردی. اگر میدانستی در خلوت شبانه ام. به طنین قدمهایت گوش می سپارم. تا اخرین ستاره در دامان سپیده. به خواب برود هرگز نمی رفتی. گاهگاهی روی تک واژه های شعرم قدم میزنی. بی انکه صدای پایت را بشنوم. شاید نگران خلوت تنهایی ام هستی .نیستی؟ همه ی سطرها بوی تو را گرفته اند. چه زود دلتنگت شده ام! قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/8712.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ من فقط روحم راکه بزرگ بودوسنگین بودگستراندم. گفتی زمستان شده ای ومن دلم به حالت سوخت. پس روحم راکه بزرگ بودوسنگین بودمثل چادری روی تو کشیدم. وذکر عشق خواندم تاتوسوختی. نفس هایت به شماره افتاده بودوروح من. باتنفس تو می تپیدگفتم "دوستت دارم"وتودیگرنفس نکشیدی. وروح من از تپش ایستاد. پس روحم راازروی توبرچیدم اماتونبودی. نوشته شده در جمعه نهم اسفند 1387 ساعت 12:17 توسط المیرا. قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/8711.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ اگر میدانستی دل ترک خورده ی من. با یادچشمان بارانی ات شکسته تر می شود. هیچ گاه به من پشت نمی کردی. اگر میدانستی در خلوت شبانه ام. به طنین قدمهایت گوش می سپارم. تا اخرین ستاره در دامان سپیده. به خواب برود هرگز نمی رفتی. گاهگاهی روی تک واژه های شعرم قدم میزنی. بی انکه صدای پایت را بشنوم. شاید نگران خلوت تنهایی ام هستی .نیستی؟ همه ی سطرها بوی تو را گرفته اند. چه زود دلتنگت شده ام! قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/8706.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ وقتي شنواي سرنوشتت شدم . شاهد غصه هايت. چقدر برايم سخت بود شنيدن حرفها و غصه هايت . به خود نهيب ميزدم چرا از شنيدن حرفهايش اينگونه بي قرار شدي؟ اين اشکها را براي چه ميريزي؟ مگر در قلبت چه ميگذرد که تو را اينگونه خراب کرده است؟ ولي هر چه فکر کردم پاسخي براي اين سوالها نداشتم. با زبانم عشق را انکار ميکردم. ولي چشمانم بناي رسوايي دلم را گذاشته بود. لرزش تنم که از سرماي اتاق نبود از دلواپسي اطلسي هاي عشقم بود. عشق ت...

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت - روزها را می گذارنم

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/post-76.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ روزها را می گذارنم. روزها را می گذارنم. از اینهمه رکود خسته ام. از اینهمه خاطره خسته ام. از خودم خسته ام. اندیشه هایم رنگ سیاه غم دارد. و خودم هم رنگم سیاه است. کاش پنجره ای میافتم رو به سوی عشق. کاش می شد فراموش کنم تمام خاطراتی که نمی خواهم داشته باشم. کاش می شد تو را از خودم خط بزنم. تویی که حالا دیگر دستانت آشیانه ی انسانی دیگر است. اما باید بدانم که تو. بی آنکه تو بدانی. بی آنکه من به جواب سوالهای ذهنم برسم.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت - تو انجا...

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/post-83.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ اینجا تمام کوچه ها را به ارامی طی میکنم. شاید نسیمی رد پایت را اینجا برساند. ومن برای همین رد پا چشم سفید مانده ام. اینجا اشوب درونم مرا در غربت تنهایی رها کرده. ومن رها شده ی همین اشوب و دلواپسی ام. وکجاست کجاست دستی که دست غربت را بگیرد؟ اینجا منتظر استجابت دعاها و ارزوهای خاموش بی صدایم. تو انجا غزل غزل از دیدار ارغوانی خورشید میگویی. تو انجا.وتوقدم برمیداری تا موهای پریشان تقدیر را. وقتی که دیگر نبود. دل نوش...

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت - ادامه خواهم داد...

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/post-82.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ حتی باران هم سهم اسمان من نیست. در این شب هایی که می غلتم و می غلتم تا به خاطرات با تو بودن برسم. هر شب در رویا هایم تو را می بینم،احساست می کنم. گر چه شب ها بسیار سختند اما ادامه خواهم داد. چه زیباست در تنهایی تو را حس کردن. ودر خیال با تو زندگی کردن. اینجایی تو اینجایی واز هیچ چیز باکی نخواهم داشت. وقلب من همچنان خواهد تپید. و من این را در قلبم همچنان جاودانه خواهم داشت. یک روز دیگر هم بدون تو گذشت.

tanhatarin258.blogfa.com

مرداب سرنوشت - من سحر نمیدانم...

http://www.tanhatarin258.blogfa.com/post-85.aspx

به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه ادم برفی؟ من فقط روحم راکه بزرگ بودوسنگین بودگستراندم. گفتی زمستان شده ای ومن دلم به حالت سوخت. پس روحم راکه بزرگ بودوسنگین بودمثل چادری روی تو کشیدم. وذکر عشق خواندم تاتوسوختی. نفس هایت به شماره افتاده بودوروح من. باتنفس تو می تپیدگفتم "دوستت دارم"وتودیگرنفس نکشیدی. وروح من از تپش ایستاد. پس روحم راازروی توبرچیدم اماتونبودی. نوشته شده در جمعه نهم اسفند ۱۳۸۷ ساعت 12:17 توسط المیرا. قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت.