la****.persianblog.ir

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1392/5

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. مردادی از آن 92مان. همه اش پ رررر. مردادی که سالش 92 بود و آسمانش چون هر سال برایم شهاب باران. مردادی که هر سال برایم سرآغاز اتفاقات و احساسات عجیبی است. هندزفری ام را در گوشم می گذارم. کنار دریاچه ی تار راه میروم و با سکوتی لبریز فریاد تکرار می کنم:. نمی دونمممم چرا یادم نمیاد کجا دستای ما باهم گره خورد! چه روزی قلبم از عشق تو لرزید کدوم ما دل اون یکی و برد؟ چرا درگیر احساست شدم من چجوری اولین دیدار رخ داد؟ تو بهمن بود یا نزدیک مرداد. نمی دونم چرااااا یادم نمیاد!

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1393/5

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. کسی تو قسمت نظرات وبلاگ من راجع به داستان عاشقانه اش با آدمی گفته که من می شناسم. بعد از من کمک خواسته! من هیچ آدرس و یا لینکی برای جواب به سوالهاش ندارم. امیدوارم که انتظار نداشته باشه طی یه پست توی وبلاگم جواب سوالهاش رو پاسخ بدم! تجربه به من یاد داده که مسایل عشق و عاشقی کسی دیگه دخالت نکنم! این پست فقط جهت خبر دادن به اون دوست عزیز و ناشناسه. زیر باران باید رفت(٢۱). خلوتگاه و نوشته های بی دلیل(۱٢). می دونی من کیم؟ مانده تا برف زمین اب شود(٤). شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی(٤).

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1393/6

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. در را به روی حضرت پاییز باز کنید. در را به روی حضرت پاییز باز کنید. اسمت را که می شنوم. بویت را که استشمام می کنم. لرز بر اندامم می افتد. چه روزهایی که در هوای نمناک و رنگارنگت خیابان های عریان شهرهایم را قدم نزدم. من از جمیع شهرهایم سخن می گویم نه تنها زادگاهم. قدم زدن در خیابان های رنگین زادگاه دودآلودم تهران. قدم زدن در کوچه باغ های زیبای اصفهانم. قدم زدن در تمام نقش های کهنه و تاریخی شیرازم. قدم زدن و فریادگونه شعر خواندن در خیابان های بارانی قزوینم. من تو را جشن می گیرم.

tamana_s.persianblog.ir

عقده ی بدخیم - شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/post/134

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. گاهی حرف برای گفتن زیاد هست. آنقدر زیاد که وقت برای گفتنش کم داری و جمع می شوند و جمع می شوند و جمع می شوند تا تشخیص همه برای تو عقده ای بدخیم است.در ناحیه ی گلو.که به سمت سینه و قلبت ریشه می دواند و تنها علاجت تحمل است و تحمل تا آنجا که خفه ات کند و دیگر عذابی نکشی. دورمآنقدر دور که حتی اگر در مسیر طوفان هم باشی چیز آشنایی به مشامم نمی رسد. نه اینکه خدایی ناکرده فکرکنی روزگارم تلخ است.نه! کجای دستای ما با هم گره خورد! نمی دونم چرا یادم نمیاد! زیر باران باید رفت(٢۱). Design b...

tamana_s.persianblog.ir

متعجبم - شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/post/136

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. کسی تو قسمت نظرات وبلاگ من راجع به داستان عاشقانه اش با آدمی گفته که من می شناسم. بعد از من کمک خواسته! من هیچ آدرس و یا لینکی برای جواب به سوالهاش ندارم. امیدوارم که انتظار نداشته باشه طی یه پست توی وبلاگم جواب سوالهاش رو پاسخ بدم! تجربه به من یاد داده که مسایل عشق و عاشقی کسی دیگه دخالت نکنم! این پست فقط جهت خبر دادن به اون دوست عزیز و ناشناسه. زیر باران باید رفت(٢۱). خلوتگاه و نوشته های بی دلیل(۱٢). می دونی من کیم؟ مانده تا برف زمین اب شود(٤). شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی(٤).

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1392/6

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. بیا امسال هم ر فوزه شویم. دفترهایم صفحه به صفحه خط کشی. کتاب هایم دانه به دانه جلدشده. ناخن هایم انگشت به انگشت کوتاه و مرتب. مسیر رفتنم را با گچ روی دیوارهای همسایه های کوچه یمان.کوچه یتان و همه کوچه های شهر خط می کشم.مبادا کوچه ها گ مم کنند. سنگ ریزه های یتیمی را خم می شوم و از باغچه های پاییزی جمع می کنم. وقت رسیدن.شیشه های دبستان را سنگ می زنم.همه را.ساعت های ر فوزگی ام را سنگسار می کنم. کارنامه های از ترس پدر یا که مادر پ ر از نمره ی ۲۰.همه اش دروغ است. کاش بودی و اینبار...

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1392/2

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. تصویر معکوس وار من. بگذار بدون لاف حرفهایم را به حجم هوای اتاقکم روانه کنم. تو چهره ی معکوس وار خود منی. کمی متفاوت تر.گاهی نزدیک تر.گاهی شبیه تر. برای همین است که گاه در مقیاس آینه ی روبرویم تو را با خودم اشتباه می گیرم.اما اندکی دقت می فهماندم که کاملا معکوس وار منی! در این اردیبهشتی که رو به افول است.دل خوشی هایم بسیار بسیار بیشتر از اندک تو ا ند. زیبا ببین.لبخند بزن.بخند.بخند و جهان را بهم بزن.به حرف هایم آینه وار بخند. زیر باران باید رفت(٢۱). می دونی من کیم؟ بی تو چه کنم؟

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1392/1

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. اینبار اما این منم. یک باغ آلبالو.من خود باغ آلبالو هستم و نقشم را بر صحنه ی نمایش به خوبی بازی می کنم. بهار که می شود حسابی شکوفه می دهم. اینبار این منم.باغ آلبالو که تنها از پنجره ای از روی سن می توان آن را دید و نه بیشتر. باغ آلبالویی که نشسته است در بین تماشاچیان و در کنارش هم هست.چخوفی که خلق می کند باغ آلبالو را. زیر باران باید رفت(٢۱). خلوتگاه و نوشته های بی دلیل(۱٢). می دونی من کیم؟ مانده تا برف زمین اب شود(٤). شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی(٤). به نام خدای پدر(۳).

tamana_s.persianblog.ir

شاهدخت سرزمین ابدیت

http://tamana_s.persianblog.ir/1392/3

شاهدختی نه تا بی نهایت ابدی. برف روی کاج ها. داستان داستان به بن بست رسیدن یک زندگی مشترک است.زندگی ای متعلق به رویا(مهناز افشار) و علی(حسین پاکدل).که به ظاهر همه چیز آرام و اما.خسته کننده است. این زندگی در امتداد خیانت علی قرار میگیرد و در آخر هم قرار گرفتن رویا در مسیری که می رود تا همراهش مردی دیگر باشد.به نام نریمان. و اما این پودهای سیاه بر تارهای سفید این برگ نقد نیستند.دیدگاهی عامیانه یا که شاید ناشیانه اند. ولی همین بهتر که هستند. علی می رود.به همراه شاگرد پیانوی رویا به سفر می رود! همسایه(در اصل...