makingitnatural.blogfa.com

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/9001.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. ن خیال خام هر مرغ گرفتارم.کاسمانش همه آزادی آبیست ولی. من درین کنج قفس.سالهاست در پی یک ارزن زهر آلوده ناب می گردم. که رهایم کند از این همه خونین جگری. که رهایم کند از بانگ سحرگاهی خورشید . و دمی گاه به گاه .تنها شبح غمزده دست تو باشد،ماوا. و شبی بی همتا که گریزم دهد از من.از احساس. نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۰ساعت 15:13 توسط مهرداد بهراد. Powered By BLOGFA.COM.

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد -

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/post-20.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. به سر انگشت کرشمه ای بشکن حصار بی مرز یاس را.به ناز پنجه ای محو کن خیال تنهایی.به اشارت چشمی زمزمه کن سرود بارانی امید . به مضراب خاطره ها بنوشانم اکسیر فراموشی. و بیاموزم از نو.که فردا روز دیگریست.روشن تر.پر از سایه های خنک بید. نوشته شده در سه شنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 4:26 توسط مهرداد بهراد. Powered By BLOGFA.COM.

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد -

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/post-18.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. چراغها را خاموش کن.سکوت کن. بگذار لرزش خفیفی که میپوشاند دیوارها را سخن بگوید/ بگذار در اتاق تاریک روشن شود این راز که دیر زمانیست هیچ لب لعلی را یارای رقابت با چهره سیمابگون مرگ که اهسته میخرامد به جسمم,نیست.نگاه کن شعرم هم رنگ میبازد.به سادگی.چراغهارا خاموش کن. نوشته شده در سه شنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 3:37 توسط مهرداد بهراد. Powered By BLOGFA.COM.

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/8911.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. گفته بودم ، هدر می روم در هر پلک زدن چشمانت ،. در هر چرخش عقربه ساعت. گفته بودم که خنده های بی حصارم را به فال نیک نگیر،. که حصار چهره ام طاقت هجوم اشک را ندارد. نگفتم اما دیدی که چگونه در اشک غرقه شدم. نوشته شده در دوشنبه هجدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 22:21 توسط مهرداد بهراد. در تاریک ترین دهلیزهای ذهنم دنبال تو می گردم. آنچه می یابم.درد است.دردی از خشم تهی. و گوری که مرا می خواند .سوی خاموشی .سوی عدم. نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 0:38 توسط مهرداد بهراد. نوشته شده در جمع...

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد -

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/post-21.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. شب سکوت عریان پنجره هاست در خوانش بی دریغ مهتاب.و شبنم تعرق ریز شیشه ها که متبلورند از خیال من ، چه آسان زیر لرزش کهنه انگشتان من نیست می شوند/ من پرسشم ، سخت عمیق ، که چه حاصل می شود ازمن ، ازین بودن مدام؟ نه خیالم میل پرواز به معادی دارد ، نه تنم سودای لذت در زمین، شب سکوتی زنده است بی دریغ،در دل من اما شصت مرد تنومند عرق ریزان ، بر ششصد طبل حلبی می کوبند پرسش پایای پیر این مغز پر فرتوت را. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 6:45 توسط مهرداد بهراد.

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/8912.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. یاد آر مرا .اگرچه چندیست در هیاهوی پر تلاطم خاطره هایت مدفونم. یاد آر مرا اگرچه سایه ای شومم برافراشته بر دیوار. یاد آر مرا اگرچه تلخم. یاد آر ز شمع مرده یاد آر. نوشته شده در شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۸۹ساعت 6:9 توسط مهرداد بهراد. بانوی اولین هایم را در پیچ و تاب نگونبختی گم کردم. اکنون مرد آخرین هایم.پایانی برای هر آغاز. نوشته شده در شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۸۹ساعت 6:6 توسط مهرداد بهراد. Powered By BLOGFA.COM.

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد -

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/post-19.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. آخرین شعر شاعری که معتاد آینه بود.تا سر حد جنون از خودم بیزارم. نوشته شده در سه شنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 3:38 توسط مهرداد بهراد. Powered By BLOGFA.COM.

mehrdadbehrad.blogfa.com

یادداشتهایی از مهرداد بهراد

http://www.mehrdadbehrad.blogfa.com/9006.aspx

یادداشتهایی از مهرداد بهراد. شب سکوت عریان پنجره هاست در خوانش بی دریغ مهتاب.و شبنم تعرق ریز شیشه ها که متبلورند از خیال من ، چه آسان زیر لرزش کهنه انگشتان من نیست می شوند/ من پرسشم ، سخت عمیق ، که چه حاصل می شود ازمن ، ازین بودن مدام؟ نه خیالم میل پرواز به معادی دارد ، نه تنم سودای لذت در زمین، شب سکوتی زنده است بی دریغ،در دل من اما شصت مرد تنومند عرق ریزان ، بر ششصد طبل حلبی می کوبند پرسش پایای پیر این مغز پر فرتوت را. نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 6:45 توسط مهرداد بهراد.

arashsohrabi.mihanblog.com

ستاک - رویاهای جوونی

http://arashsohrabi.mihanblog.com/post/26

بعد از خوندن شعر پایین ممکنه یه جایی ته ذهن اونایی که عمیقا. دلتنگشون هستم هنوز تاثیری، یادی یا نشونه ی آشنایی بیدار بشه. همین برای من کافیه. تو کویر پیر دستام جوونی مهمونی بود. اگه تو باغ نگاهت گل مهربونی بود. چی میشد جای دروغ، جای دورنگی و ریا. واسه من توی دلت یه عشق آسمونی بود. میتونستیم واسه هم از شب بیکسی بگیم. من و تو که دردمون درد بی همزبونی بود. اگه با تیغ غرورم خنده رو لبم می کندم. شب چشمام بی تو اما همیشه بارونی بود. یادته بهت می گفتم آخرین امیدمی. وقتیکه تو بند حسرت دل من زندونی بود؟