manodel8765432.persianblog.ir

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی

http://www.rozanehayam.blogfa.com/9210.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. از وقتی که خدا این نوگل زیبا رو برام هدیه داده حسابی سرم باهاش گره و شلوغ. دخترم شش ماهگیش رو تموم کرد و بردیم و دو تا واکسن بهش زدن. البته عمه ی مرتضی که تو بهداشت کار میکنه ایشون زحمتش رو کشیده و هر بار میریم کلی هوامون رو داره. دخترم شبش کمی تب کرد منم حوله خیس رو پاهاش گذاشتم و خوب شد و بخیر گذشت خدا رو شکر. هر روز که دخترم بزرگ و بزرگتر میشه بیشتر خودش رو تو دل منو باباش جا میکنه . البته کلاسمون هنوز تمو...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی

http://www.rozanehayam.blogfa.com/9205.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. روز ششم تیر صبح ساعت شش و نیم من و مامان و مرتضی با وسایل های نی نی راهی بیمارستان شدیم پنج شنبه بود شبش هیچ کدوممون نتونستیم بخوابیم منم روز قبلش به خاطر عمل چیزی نخورده بودم و ناشتا بودم و شدیدا گرسنه بودم. ولی خوب دلهره و استرس داشتم و به روی خودم نمی آوردم همش از اتاق عمل میترسیدم. شکمو عین مامانش بود. بعدش هم که بی حسی میرفت و درد رو احساس میکردم ولی نه در حدی که غیر قابل تحمل باشه. بعدش هم که یه عالم مل...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی

http://www.rozanehayam.blogfa.com/9207.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. روزانه های منو دخترم. سلام بر دوستای عزیزم. امسال اصلا نفهمیدم تابستون کی تموم شد از یه طرفم بچه داری از طرف دیگه عروسی و مهمونی کل وقت منو گرفته بود چند روزیم شوهرم کمر درد داشت و تو خونه بود بعدش هم به خاطر کاراش تا دیر وقت بیرون بود و منو دخترم خونه مامانم اینا بودیم واسه همینم اصلا از اینترنت خبر نداشتم . شنبه هفته پیش سه ماهش تموم شد و رفت تو چهار ماهگی. منو شوشو ( سارا خانم ). سایه و قصه زندگیش. پریا و ...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی - من اومدم

http://www.rozanehayam.blogfa.com/post-93.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. روز ششم تیر صبح ساعت شش و نیم من و مامان و مرتضی با وسایل های نی نی راهی بیمارستان شدیم پنج شنبه بود شبش هیچ کدوممون نتونستیم بخوابیم منم روز قبلش به خاطر عمل چیزی نخورده بودم و ناشتا بودم و شدیدا گرسنه بودم. ولی خوب دلهره و استرس داشتم و به روی خودم نمی آوردم همش از اتاق عمل میترسیدم. شکمو عین مامانش بود. بعدش هم که بی حسی میرفت و درد رو احساس میکردم ولی نه در حدی که غیر قابل تحمل باشه. بعدش هم که یه عالم مل...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی - روزانه های منو دخترم

http://www.rozanehayam.blogfa.com/post-96.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. روزانه های منو دخترم. سلام بر دوستای عزیزم. امسال اصلا نفهمیدم تابستون کی تموم شد از یه طرفم بچه داری از طرف دیگه عروسی و مهمونی کل وقت منو گرفته بود چند روزیم شوهرم کمر درد داشت و تو خونه بود بعدش هم به خاطر کاراش تا دیر وقت بیرون بود و منو دخترم خونه مامانم اینا بودیم واسه همینم اصلا از اینترنت خبر نداشتم . شنبه هفته پیش سه ماهش تموم شد و رفت تو چهار ماهگی. منو شوشو ( سارا خانم ). سایه و قصه زندگیش. دستهایی...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی

http://www.rozanehayam.blogfa.com/9112.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. این روزا خیلیییییییییییی سرم شلوغه بعد از عروسی خواهرم مامانم اینا پاگشا کردن بعد از اونا هم من یه مهمونی کوچیک گرفتم واسه خواهری چون با این وضعیتم نمیتونم زیاد کار کنم کمر درد امونم رو بریده معده رو که دیگه نگو خیلی بی حیاست با شربت معده هم حل نمیشه. شنبه هم حنا بندون دخترعموم بود یک شنبه هم عروسی و دوشنبه هم پاتختی سرمون مشغول بود و حسابی خوش گذشت. امسال ما واسه ترقه و آتیش بازی جایی نرفتیم به خاطر وضعیت من .

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی - منو روزهای چرمینه

http://www.rozanehayam.blogfa.com/post-98.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. از وقتی که خدا این نوگل زیبا رو برام هدیه داده حسابی سرم باهاش گره و شلوغ. دخترم شش ماهگیش رو تموم کرد و بردیم و دو تا واکسن بهش زدن. البته عمه ی مرتضی که تو بهداشت کار میکنه ایشون زحمتش رو کشیده و هر بار میریم کلی هوامون رو داره. دخترم شبش کمی تب کرد منم حوله خیس رو پاهاش گذاشتم و خوب شد و بخیر گذشت خدا رو شکر. هر روز که دخترم بزرگ و بزرگتر میشه بیشتر خودش رو تو دل منو باباش جا میکنه . البته کلاسمون هنوز تمو...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی - منو حس مادرانه

http://www.rozanehayam.blogfa.com/post-90.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. واسه ۳۱ فروردین وقت دکتر داشتم شنبه بود رفتم و بازم صدای قلب نازینینم رو شنیدم. مرتضی هم باهام بود هر دو هر بار که میریم بیشتر از قبل شوق زده ایم. دکتر برام سونو و آزمایش قند نوشت که باید بیرون میرفتم. مامان عزیزم روز یک شنبه چند روزی رو تهران رفت خونه خاله اینا. از همون موقع که رفت من دل تنگش شدم . خدا مادر و پدرا رو عمرشون رو طولانی کنه تا همیشه بالا سر بچه هاشون باشن. برا روز سه شنبه دوره ماهانه فامیل رو د...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی

http://www.rozanehayam.blogfa.com/9201.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. سال جدید و آپ جدید. سال نو همتون مبارک باشه و ایام ایشالا که به کامتون باشه. امسال تحویل سال نو منو مرتضی خونه بودیم . تا ظهر که هر دومون هم کارای نیمه تموم را انجام دادیم. من سفره هفت سین رو چیدم و بعد از ناهار پای سفره بودیم واسه همه دعا کردیم و از خدا خواستم دختر نازم سالم به دنیا بیاد و ما رو از چشم به راهی تموم کنه . پنج شنبه پسر عموم و خانومش اومدن و دیدم پرستو منو شرمنده خودش کرده و یه کادو برام فرستاد...

rozanehayam.blogfa.com

از هر دری سخنی - چقدر من سرم شلوغههههههههههههههه

http://www.rozanehayam.blogfa.com/post-89.aspx

از هر دری سخنی. اینجا می نویسم از روزانه های زندگیم و تجربیاتم که شاید کمکم کنه برای زندگی بهتر. چقدر من سرم شلوغههههههههههههههه. اونقدر این روزا سرم شلوغ بود که حالا که فکر میکنم نمیدونم چی رو بگم. بیشتر فامیلای ما روزای عید رو مسافرت بودن و بعد از سیزده بدر ما مهمون بازی سری دوممون شروع شد. خلاصه که این مدت کلی عید دیدنی رفتم عید دیدنی داشتم تازه دختر خاله هم زایمان کرده اونجا هم رفتم . حالا چند جا هم مونده که خونه جدید خریدن و باید بریم و هنوز وقت نکردم چند جا برم. حالا ببینین من چقدر سرم شلوغه. در با...