mask.persianblog.ir

shanen.blogfa.com

خانوم شانن - دلتنگیهای من(2)

http://www.shanen.blogfa.com/post-118.aspx

تقریبا هر وقت سه تارم رو دست میگیرم و می نوازم به یادت می افتم . یادمه بعد از سالها شروع کردی به سه تار زدن و از اینکه دستات خشک شده بود و روان نمی تونستی بزنی ناراحت بودی، خیلی تلاش میکردی که خوب بزنی، و تونستی راه بیفتی، و همین باعث شد منم تشویق بشم و برم دنبال ساز زدن . یادمه مدام میگفتی که من خیلی استعداد دارم و خوب میزنم، حتی بهتر از تو! می دونی کدوم قطعه بیشتر از همه منو یاد تو میندازه؟ چه شود به چهره زرد من، نظری برای خدا کنی. که اگر کنی همه درد من، به یکی اشاره دوا کنی. Design By : Night Melody.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن - چشم بند

http://www.shanen.blogfa.com/post-123.aspx

از اول تابستون شروع کردم به خوردن یک قرص برای پوستم، قرصه خیلی قویه و شروع کرد به خشک کردنم، همون موقع هایی بود که بابت پایان نامه همش پای لپ تاپ بودم و چشمم به مانیتور و کیبورد دوخته شده بود، آخرای تابستون بود که احساس میکردم دارم کور میشم، چشمم میسوخت، نور اذیتم میکرد، خیلی بد بودم، خیلی! رفتم دکتر بهم گفت زخم قرنیه گرفتی! و از همون موقع کار من شد روزی 6 وعده قطره چکوندن توی چشمهام، چهار نوع قطره برام تجویز کرد، هنوزم دارم ادامه میدم، خیلی بهترم، اما بازم اگه مدت طویل به مانیتور خیره بشم چشمام میسوزه .

shanen.blogfa.com

خانوم شانن - کوه تنهایی

http://www.shanen.blogfa.com/post-121.aspx

هر وقت میرم کلک چال دنبال یه تخته سنگ بزرگ میگردم که یه جمعه زمستونی آفتابی دوتایی روش نشستیم و از ترسمون از اینکه یه روزی همدیگه رو از دست بدیدم حرف زدیم . حالا مدتیه همدیگه رو از دست دادیم و من هنوز اون تخته سنگ رو پیدا نکردم. نوشته شده در جمعه ۱۷ آذر۱۳۹۱ساعت 15:19 توسط خانوم شانن. Design By : Night Melody. در گذرگاه سبز خاطره ها. بوی بارون، قهوه، سیگار. در پی ذره ای آرامش. بی رو در واسی. از فرط بیکاری نویسنده شدم. فلسفه در اتاق خواب. قصه های عامه پسند. مینویسم که گریه نکنم. قالب های نایت ملودی.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن

http://www.shanen.blogfa.com/9105.aspx

چقدر اون موقع ها روحیه قوی تری داشتم! نوشته شده در شنبه ۲۸ مرداد۱۳۹۱ساعت 18:44 توسط خانوم شانن. چهار ماه گذشته چهار ماه سختی بود برام . پر از اتفاق . انقدر که به خاطر ندارم چهار ماه اول هیچ سالی برام اینقدر اتفاق افتاده باشه و بالا و پایین شده باشم . هم تلخ بود هم شیرین، اما دارم سعی میکنم به تعادل و آرامش برسونمش. اصلا دلم نمیخاد در مورد روابط عاطفیم حرفی بزنم چون خیلی متغیر و متلاطمم . انقدر که امروزم رو نمی تونم با چند هفته پیشم مقایسه کنم! نمی دونم. اما دلم میخاد درست بشم . دلم آرامش میخواد.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن

http://www.shanen.blogfa.com/9201.aspx

پیک شادی امسال من. آخرین جلسه کلاس سه تار قبل از عید استادم ازم پرسید توی عید مسافرت میرید؟ گفتم نع چون برادرم کنکوریه جایی نمیریم. گفت پس بیا بهت یه عالمه درس بدم که کلی جلو بیفتی و توی عید که وقت داری تمرین کنی. منم ذوق زده گفتم ایول بده. توی این دو سه روز باقی مونده هم که نمیرسم کاری کنم، خیلی بد شد. نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ فروردین۱۳۹۲ساعت 15:49 توسط خانوم شانن. سلام دختر خوشگل و دوست داشتنی ، عیدت مبارک. سال 91 یکی از گند ترین سالهای زندگی من بود ، خدا رو شکر که تموم شد. Design By : Night Melody.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن

http://www.shanen.blogfa.com/9108.aspx

گوش میدم به موزیکهایی که با هم دوستشون داشتیم و توی خاطراتم فرو میرم،. من از تو راه برگشتی ندارم، به سمت تو سرازیم همیشه. دارم میرم که تو فکرم بمونی، دارم میرم دعا کن برنگردم". یادمه روزی رو که توی ماشین من اینو با هم گوش میدادیم و میخوندیم. واسه پا گرفتنه تو. عمریه که من زمینم. یادمه شبی رو که اینو برام خوندی. نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ آبان۱۳۹۱ساعت 23:57 توسط خانوم شانن. Design By : Night Melody. در گذرگاه سبز خاطره ها. بوی بارون، قهوه، سیگار. در پی ذره ای آرامش. بی رو در واسی. از فرط بیکاری نویسنده شدم.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن - چرا بعضی وقتا اینجوری میشم

http://www.shanen.blogfa.com/post-127.aspx

چرا بعضی وقتا اینجوری میشم. نمی دونم چرا بعضی وقتا اینجوری میشم که یه چیزی که برام خیلی دوست داشتنی و خوب و لذت بخش و اینا بوده یهو برام غیر قابل تحمل و دوست نداشتنی میشه و میخوام ازش فرار کنم . حتی توی روابطم با بعضی از آدمها این دیده میشه، که مثلا کسی رو که خیلی دوستش دارم یهو توی یک برهه زمانی حس بدی بهش پیدا میکنم . دم دست ترین مثالم مربوط به امروزه. اما چیزی که برام جالبه و خیلی بهش فکر میکنم اینه که نمونه های مشابه این حالت رو زیاد تجربه کردم، حتی با عشق های زندگیم، اما نمیدونم دلیلش چیه.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن - بی حوصله

http://www.shanen.blogfa.com/post-116.aspx

بدجوری غمگین و بی حوصله م، اصلا حوصله آدمها رو ندارم، حوصله سر و صدا رو ندارم، حتی حوصله عزیزترین دوستام رو هم ندارم! خسته شدم از بس گوش شنوا بودم واسه همه، از بس همه اومدن پیشم و حرف زدند و منم مثل یه دوست خوب به حرفاشون گوش دادم، دلداری دادم، براشون غصه خوردم، و سعی کردم بهشون راهکار بدم . الان دلم میخواد بقیه به من گوش بدن، برام غصه بخورن، بهم دلداری بدند، و برای شاد کردنم تلاش کنند . اما جالبه! نسکافه ای، قهوه ای، سبز، و گاهی هم زرد و نارنجی . نوشته شده در جمعه ۳ آذر۱۳۹۱ساعت 13:56 توسط خانوم شانن.

shanen.blogfa.com

خانوم شانن

http://www.shanen.blogfa.com/9101.aspx

بهار رو دوست دارم . فک کنم از همه ی فصلها بیشتر دوستش دارم چون حالم رو خیلی خوب میکنه! به هرچی نگاه میکنم یه جورایی "خر کیف" میشم! بخصوص توی کوه . عاشق این قاصدکهایی هستم که تو هر چمنی در اومدند . بخصوص اونایی که وسط اتوبان رسالت در اومدند و من یه روز در میون میبینمشون. منو یاد "پرین" میندازند توی "باخانمان" . اون صحنه ای که توی تیتراژش پرین یه قاصدک رو فوت میکنه بعد یکی از پراش رو میگیره و میره هوا . خیلی دلم میخاد منم یه قاصدک رو فوت کنم و یکی از پراش رو بگیرم و برم تو آسمون! Design By : Night Melody.