mami23.persianblog.ir
.:تنها در تاریکی:.
http://mami23.persianblog.ir/1393/10
جایی برای بیان نگفتنی ها. مشتاقم تا ببینمش و دستش رو در دست بگیرم. مشتاقم تا صداش رو بشنوم و صدام کنه. بی تابم برای لمس کردنش. 1639;:٥٦ ب.ظ ; جمعه ٢٦ دی ۱۳٩۳. تو را من چشم در راهم. باشگاه مدیران و متخصصان.
mami23.persianblog.ir
.:تنها در تاریکی:.
http://mami23.persianblog.ir/1394/3
جایی برای بیان نگفتنی ها. نی حریف هر که از یاری برید. فرزند اولم به سلامتی به دنیا قدم گذاشت. امیدوارم در آتیه در مقابلش شرمسار نباشم از بابت اینکه باعث ورودش به دنیا بودم. امیدوارم از این دنیا برداشت مثبت داشته باشه و بتونه خوبی ها رو از بدی ها تمیز بده و راه درست رو انتخاب کنه. امیدوارم مثل من اسیر دورنگی آدمهای این دنیا نشه و این شانس و جسارت رو داشته باشه که دنیا رو خوب ببینه. امیدوارم هیچ وقت مثل من در مهمترین گذرگاه های زندگیش دچار شک نشه و قاطع باشه. اینجا همیشه جای ثبت تغییرات بزرگ زندگیم بوده.
mami23.persianblog.ir
94 - .:تنها در تاریکی:.
http://mami23.persianblog.ir/post/698
جایی برای بیان نگفتنی ها. عید بی حال و هوایی دارم. نمیدونم آدم هر چقدر بزرگتر میشه به این سو میره یا واقعا عیدای الان مثل گذشته شور و حالی ندارن.اصلا قیافه آدما و محیط مثل قدیما نیست. دلم خیلی یک عید بی دغدغه بچگانه می خواد. خوبی عید امسال این بود که کارمند نداشتیم که عیدی بدیم و از اول اسفند همش حول تامین مالی حقوق شب عید و فروردین رو داشته باشیم. سال خوبی رو آرزو دارم. تو را من چشم در راهم. باشگاه مدیران و متخصصان.
mami23.persianblog.ir
نی - .:تنها در تاریکی:.
http://mami23.persianblog.ir/post/701
جایی برای بیان نگفتنی ها. نی حریف هر که از یاری برید. فرزند اولم به سلامتی به دنیا قدم گذاشت. امیدوارم در آتیه در مقابلش شرمسار نباشم از بابت اینکه باعث ورودش به دنیا بودم. امیدوارم از این دنیا برداشت مثبت داشته باشه و بتونه خوبی ها رو از بدی ها تمیز بده و راه درست رو انتخاب کنه. امیدوارم مثل من اسیر دورنگی آدمهای این دنیا نشه و این شانس و جسارت رو داشته باشه که دنیا رو خوب ببینه. امیدوارم هیچ وقت مثل من در مهمترین گذرگاه های زندگیش دچار شک نشه و قاطع باشه. تو را من چشم در راهم. باشگاه مدیران و متخصصان.
mami23.persianblog.ir
بابا - .:تنها در تاریکی:.
http://mami23.persianblog.ir/post/697
جایی برای بیان نگفتنی ها. 25 سال از رفتن پدربزرگی گذشت که خیلی فرصت درک کردنش بهم دست نداد. و امروز من گریستم در حسرت آغوشش و حسرت این که دوست داشتم فرزندم رو هم در آغوش بگیره. 1784;:۳٧ ب.ظ ; یکشنبه ۳ اسفند ۱۳٩۳. تو را من چشم در راهم. باشگاه مدیران و متخصصان.
hanuzha.blogspot.com
هنوزها: 2+2=7
http://hanuzha.blogspot.com/2014/12/227.html
Monday, December 08, 2014. Subscribe to: Post Comments (Atom). مُکَیِّفاتِ بُریدِه -2 - واسکو پوپا و زبیگنیو هربرت. دفتر بیحوصلگی/ حاشیه به محمدشاه و میرزای شاعر شیرازی. قرمساقی مثل کاغذ سفید. سبک هندی به روایت دو-ال. تک بیت / کلیم کاشانی. View my complete profile.
hanuzha.blogspot.com
هنوزها: March 2010
http://hanuzha.blogspot.com/2010_03_01_archive.html
Wednesday, March 24, 2010. اینجا، از تو دورم. نمیتوانم با کسی حرف بزنم. همه فکر میکنند عجیب ام. خودم هم میدانم. همه فکر میکنند دورم. همین نزدیکیها. نمیشد به همه بگویم که اینجا آمدهام. به جای قرص غذا میخورم. به جای سیگار میخوابم. اندیمشک، آبان هشتاد و هفت. به ردپای جنون با بوی برف ِ آن لحظه که گاری کوپر را تعریف میکردی. Subscribe to: Posts (Atom). مُکَیِّفاتِ بُریدِه -2 - واسکو پوپا و زبیگنیو هربرت. دفتر بیحوصلگی/ حاشیه به محمدشاه و میرزای شاعر شیرازی. قرمساقی مثل کاغذ سفید. تک بیت / کلیم کاشانی.
hanuzha.blogspot.com
هنوزها: February 2008
http://hanuzha.blogspot.com/2008_02_01_archive.html
Monday, February 25, 2008. و ما صاحبکم بمجنون. تکویر، بیست و دو. جانهای تنها خیره به تنهایی. تا بر ظاهر بخوانی ام. تا بر تظاهر بمانم ات. نماز ِ دلتنگی. با شیشه میآمیزد. الیاف ِ درشت ِ انگشتانت. باران ِ زمینی. ابهت ِ زن ِ تاریک در اتاق ِ تنها. بهت ِ حافظه. آنچهباید ِ ثابتی وجود ندارد. من نسبتن مطلق ام. میشود بیشتر کنار ِ شما بمانم؟ اشتیاقی در جهان فراتر از همپالگی ِ لحظهی تو نیست. دو شب پیش از این شماره به خانهی ما زنگ زدهاند. بله دوستی از این تلفن استفاده کرد. شما دوستش هستید؟ هر گاه شک داشتی.
hanuzha.blogspot.com
هنوزها: November 2007
http://hanuzha.blogspot.com/2007_11_01_archive.html
Wednesday, November 07, 2007. هفده و پنجاه و هفت. زنگ میخورد. برمیدارم. دو ساعت است که اینجا تنهام. کسی نمیآید مرا ببرد؟ گفتهام کسی بیاید دنبالت. کسی میآید. پس اگر کسی نیامد چه؟ اگر کسی نیامد به من زنگ بزن. همیشه زنگ بزن. زنگ میخورد. از میز فاصله میگیرم. پشت در مانده. کلید ندارد. صبر کن دارند میرسند. قرار است تا چند دقیقهی دیگر. نوزده و پنجاه و سه. بیست و سه و چهل. برگهای طلایی. برگهای خیس. آفتاب. Subscribe to: Posts (Atom). دفتر بیحوصلگی/ حاشیه به محمدشاه و میرزای شاعر شیرازی.
mana-ravanbod.blogspot.com
روایت روانبد - RAVANBOD: April 2015
http://mana-ravanbod.blogspot.com/2015_04_01_archive.html
بیدهای مجنونِ شبانهی اصفهان. بیدهای مجنونِ شبانهی اصفهان. تقدیم به چند دوست. گفتم زیتون سفتی و لیز خوردنش به پوست انسان شباهت میبرد، دقت کردی؟ که برگشت گفت دقت کردی خیلی وقت است نمینویسی؟ ننوشتن خرابم کرده بود. صدای پرندهی ناپیدایی میآمد، صدای پریدنش آمد، صدای نشستن در درختی نزدیک اما ندیدنی، صدای باد که برگها و پرندهی ناپیدا را میلرزاند، نمیبرد و میرقصاند. چرا در انتهای هر سفر، آنان که ندیدهایم یا خیلی وقت است لمس نکردهایم، در ذهن ما پررنگترند؟ بهار نود و چهار. هیچ نظری موجود نیست:. ورود*...