minimlha.blogfa.com
مینیمال هامینیمال ها - به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم."دکتر علی شریعتی" - مینیمال ها
http://minimlha.blogfa.com/
مینیمال ها - به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم."دکتر علی شریعتی" - مینیمال ها
http://minimlha.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
16
SSL
EXTERNAL LINKS
13
SITE IP
209.126.116.165
LOAD TIME
0.172 sec
SCORE
6.2
مینیمال ها | minimlha.blogfa.com Reviews
https://minimlha.blogfa.com
مینیمال ها - به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم."دکتر علی شریعتی" - مینیمال ها
minimlha.blogfa.com
مینیمال ها
http://www.minimlha.blogfa.com/post/24
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم.دکتر علی شریعتی. پيكان استيشن شش درب. نمايي از پاركينگ ايران ناسيونال. عكسي لو رفته كه گفته مي شود. مربوط به پروژه محرمانه است. مدلي انگليسي غرق شده در اعماق دريا. وقتي در مسابقات شتاب (. مي گفتند قرار است اين مدل جانشين پيكان شود. تبليغ پیکان براي خارج کشور. نسخه وانت در نمايشگاه خارجي. پيكان با پلاك عبور موقت تهران. هليمن اونجر در كارخانه پیکان. كنار يك سوناتا در استراليا. مدلي مخصوص مسابقه رالي. روي پيست قيامت مي كرد.
مینیمال ها
http://www.minimlha.blogfa.com/posts
رستم و سهراب امروزی. چهارشنبه بیستم دی ۱۳۹۱. پنجشنبه هفتم دی ۱۳۹۱. سنگ ها هم سخن می گفتند اگر می توانستند. یکشنبه سوم دی ۱۳۹۱. سؤالم را جواب بده بعد. چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۱. سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۱. چهارشنبه یکم آذر ۱۳۹۱. جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۱. جمعه هفتم مهر ۱۳۹۱. چرا تمام نمی شود. دوشنبه سوم مهر ۱۳۹۱. شنبه یکم مهر ۱۳۹۱. اینم هدیه من واسه روز دختر امبدوارم همیشه بدون جک هم بخندید! روزتون مبارک (میدونم گذشته). پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۱. آتش سوزی ته دره. چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۱. تو دوری و او نزدیک.
مینیمال ها
http://www.minimlha.blogfa.com/post/26
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم.دکتر علی شریعتی. سنگ ها هم سخن می گفتند اگر می توانستند. به روی سنگ فرش پیاده رو که قدم می زنم،سنگ ها از روز های صبوری شان با من سخن می گویند. قدم هایم سنگین و سنگین تر می شوند. فقط می دانم که از این سنگ ها سنگ ترم. آن ها سخن می گویند اما من نمی گویم و می دانم که نخواهم گفت. صیقل می خورم و صاف می شوم اما چیزی نمی گویم. کاش فقط می توانستم سنگ باشم. نوشته شده توسط fateme در یکشنبه سوم دی ۱۳۹۱. تراوشات یک مغز یخ زده.
مینیمال ها
http://www.minimlha.blogfa.com/1391/07
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم.دکتر علی شریعتی. یک گوشه خودش را جمع کرده.از دور مثل یک لکه سفید در سیاهی اتاق دیده می شود. سرش را تکان می دهد،انگار صدای پایم را می شنود. آهای دربان،در سلول را ببند. نوشته شده توسط fateme در جمعه هفتم مهر ۱۳۹۱. چرا تمام نمی شود. مدام این ور و آن ور می رفت.انگار حالش خوب نبود. پرسیدم: تو چت شده؟ مثل اینکه حالت خوب نیست! لبخندی زد و گفت: خوبم! نه خوبم.فقط می خواهم تمام شود. باز می پرسم: چطوری؟ نیازی به دکتر نداری؟ زنگ تفریح واسه تو.
مینیمال ها
http://www.minimlha.blogfa.com/post/22
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم.دکتر علی شریعتی. به قناری کوچکی دل باخته بود. نوشته شده توسط fateme در جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۱. تراوشات یک مغز یخ زده. زنگ تفریح واسه تو. نمونه کارهای طراحی سایت. 99% این وبلاگ به مینیمال ها اختصاص داره (سادهگرایی، سادهپسندی یا مینیمالیسم یک مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان و روشهای ساده و خالی از پیچیدگی معمول فلسفی و یا شبه فلسفی بنیان گذاشتهاست.) و اون یک درصد هم مختص مطالبه خنده داره.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
16
خاطرات یخ زده
http://www.icebrain.blogfa.com/1391/11
امروز صبح با صدای آقای احمدی بیدار شدم. تو سالن داد میزد: امروز روز نظافته. بعضی از اتاقا خیلی کثیفو شلوغ شده.کسایی که امروز خودشون اتاقشونو تمیز کنن ، به یه اردو که براتون در نظر گرفتیم میرن. وکسایی که خودشون اینکارو نکنن یعنی هنوز نمیتونن از اینجا خارج بشن. آخر شب پرستارا اتاقا رو نگاه میکنن. درمونده بودم. واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم. روی تخت نیم خیز شدم. باخودم گفتم بلاخره باید از یه جا شروع کرد. منتظر بودن هیچو حل نمیکنه.نیاز به یه شروع تازه داشتم. چندبار خودکشی کرده بودو هر بار ناموفق.می گفت ...
خاطرات یخ زده - این چند روز...
http://www.icebrain.blogfa.com/post/8
چند روزه نمی تونم فکر کنم.حرف بزنم. نمیدونم تو این چند روز چی شد؟ حتی نمیدونم از کجا باید شروع کنم! اما فکر کنم تصمیمم رو گرفتم. شاید باید از دوروز بعد از ورود تازه وارد شروع کنم. بعد از ناهار رو تختم دراز کشیده بودمو کتاب می خوندم که مثل همیشه علی اومد تو اتاق. اونم کار خاصی با من نداشت. گاهی اوقات از تنهایی میترسه.اومده بود که فقط تنها نباشه.گفت میخواد یه گوشه بشینه ونقاشی کنه. بین کتاب خوندن خوابم برد.وقتی بیدار شدم علی ازجاش تکون نخورده بود.هنوز داشت نقاشی میکرد. تا حالا بهت گفتم عاشق سیاه قلماتم!
خاطرات یخ زده - شروع تازه
http://www.icebrain.blogfa.com/post/11
امروز صبح با صدای آقای احمدی بیدار شدم. تو سالن داد میزد: امروز روز نظافته. بعضی از اتاقا خیلی کثیفو شلوغ شده.کسایی که امروز خودشون اتاقشونو تمیز کنن ، به یه اردو که براتون در نظر گرفتیم میرن. وکسایی که خودشون اینکارو نکنن یعنی هنوز نمیتونن از اینجا خارج بشن. آخر شب پرستارا اتاقا رو نگاه میکنن. درمونده بودم. واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم. روی تخت نیم خیز شدم. باخودم گفتم بلاخره باید از یه جا شروع کرد. منتظر بودن هیچو حل نمیکنه.نیاز به یه شروع تازه داشتم. چندبار خودکشی کرده بودو هر بار ناموفق.می گفت ...
خاطرات یخ زده - ............
http://www.icebrain.blogfa.com/post/12
یک ماهه که خیلی چیزا عوض شده. من.تو. یک ماهه حرف نزدم.نگاه نکردم.یک ماهه تازه شدم خودم. منبی اسم. بی نشون. آخ رویا. رویا.چرا این کارو کردی؟ همه چی خوب بود! آرامش داشتم. می فهمی لعنتی؟ بعد از سال ها آرامش داشتم! اما تو. تو دوباره اومدی.مثل همیشه.یک دفعه.بی خبر. اومدیو همه چیو زنده کردی.منو.چرا دوباره زندم کردی؟ همه چی خوب بود.تا قبل از اینک برام نشون بفرستی. قبل از اینکه دوباره اسمتو تو مغزم جا کنی. آخرویا.رویا.بقیه فکر میکنن من دچار توهم شدم.فکر میکنن اون معادلات فیزیکو خودم نوشتم. حالا از من چی میخای؟
خاطرات یخ زده
http://www.icebrain.blogfa.com/1391/12
یک ماهه که خیلی چیزا عوض شده. من.تو. یک ماهه حرف نزدم.نگاه نکردم.یک ماهه تازه شدم خودم. منبی اسم. بی نشون. آخ رویا. رویا.چرا این کارو کردی؟ همه چی خوب بود! آرامش داشتم. می فهمی لعنتی؟ بعد از سال ها آرامش داشتم! اما تو. تو دوباره اومدی.مثل همیشه.یک دفعه.بی خبر. اومدیو همه چیو زنده کردی.منو.چرا دوباره زندم کردی؟ همه چی خوب بود.تا قبل از اینک برام نشون بفرستی. قبل از اینکه دوباره اسمتو تو مغزم جا کنی. آخرویا.رویا.بقیه فکر میکنن من دچار توهم شدم.فکر میکنن اون معادلات فیزیکو خودم نوشتم. حالا از من چی میخای؟
خاطرات یخ زده - آرامش
http://www.icebrain.blogfa.com/post/9
شک داشتم داستانو به آوا بگم یانه؟ اما بعد به این نتیجه رسیدم که من هرچی تعریف کنم باز در نظر اون یه بیمار روانیم.دوباره شروع میکنه به زدن حرفای تکراری.به این که باید به آینده و بقیه زندگی فکر کنم و این حرفا فقط یه سری توهماته. بعد از دو سه روزی که خودمو حبس کرده بودم، می ترسیدم با دوستای قدیمی رو به رو بشم.البته ترس که نه.یه جور دلهره. درسته علی آدم مهم تو زندگی من نبود.اما مهم اینکه بود! اونم درست زمانی که هیچکس تو زندگیم نبود. آقا رفیع داشت گلدوناشو آب میداد.قبل اینکه بیارنش اینجا معلم بوده.بعض...وقتی ...
خاطرات یخ زده - اسمش یادم نمیاد...
http://www.icebrain.blogfa.com/post/6
امروز وقت روانشناسی داشتم با خانم نعیمی. آوا اسمش آواست. گاهی اوقات منم آوا صداش میکنم. وارد اتاق که شدم سرشو پایین انداخته بودو داشت یه چیزیو یادداشت میکرد.صدای در که اومد یکم سرشو چرخوندو از بالای عینک نگام کرد. چشمای مشکی.اون نگاه آشنا. راهنماییم کرد که بشینم.بعدش دستاشو تو هم گره کردو گفت:خب . جلسه پیش راجب دوران کودکیت صحبت کردیم.یادت میاد؟ چشماش عین شما بود! همینجوری. اونم وقتی تعجب میکرد ابروی راستشو می داد بالا. جایی که من هستم.برزخ.شایدم مستقیم بردنش بهشت.آره جهنمی نبود.اصلا! طراحی قالب : قالبفا.
خاطرات یخ زده - سیاه...سیاه...سیاه...
http://www.icebrain.blogfa.com/post/4
امروز علی رو اوردن. بعد از اینکه بردنش توی اتاقش آقای احمدی مدیر اینجا وسط سالن ایستاد و داد زد :علی هنوز به حالت عادی برنگشته زیاد دوروبرش نباشد . بزارید استراحت کنه. یکی دوساعت که گذشت. رفتم تو اتاقش .روی زمین نشسته بودو داشت یه نقاشیو رنگ میزد. کنارش نشستمو گفتم: علی دیشب چت شده بود؟ چرا دلت سیاه شده بود؟ دور و برش یه نگاه انداختو وقتی مطمئن شد کسی نیست صورتشو اورد جلو:بگم نمیترسی؟ دیشب روح بابام اومده بود.بهم گفت علی مگه من نگفتم حق نداری نقاشی بکشی؟ دادزدم: نه.التماست میکنم.نکن. طراحی قالب : قالبفا.
خاطرات یخ زده - تازه وارد
http://www.icebrain.blogfa.com/post/7
صبح زود علی نقاشه اومد تو اتاقو پرید رو تختم. پاشو پاشو .یه تازه وارد اومده. برو اونور بذار بخابم لعنتی. طرف اصلا بهش نمیخوره. بابام اگ بیاردش.نه.نه. بعدم از اتاق رفت بیرون.شب قبل ساعت سه خوابم برد. اما با حرفای علی نتونستم بیخیال طرف بشم. بلند شدمو دست وصورتمو شستم بعدم رفتم اتاقشو پیدا کنم. سالن تقریبا خالی شده بود. فکر کردم حتما اتاق آقای رحیمی که هفته ی پیش رفته رو بهش دادن. از تازه وارد یادم رفته بودو تو نخ علی نقاشه بودم که یه نفر داد زد:. برید کنار. یه نفری اینجاست که باید ببینمش.برید کنار. نوشته ...
خاطرات یخ زده - فقط یه نشونه
http://www.icebrain.blogfa.com/post/10
نمیدونم باید چیکار کنم. نمیدونم باید به چی برسم. نمیدونم از من چی میخای؟ حتما دیدی. چند روزه اصلاح نکردم. مثل آدمای ژولیده شدم. دل ودماغ هیچ کاریو ندارم. میدونم هستی. تو راهرو که راه میرم احساس میکنم نگام میکنی. فقط یه نشونه میخام.بگو چیکارکنم. بگو دنبال چی بگردم.بگو چیو پیدا کنم. فقط یه نشونه بهم بده.خواهش میکنم. فقط یه نشونه. نوشته شده در جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 19:19 توسط ice. طراحی قالب : قالبفا. امارگیر حرفه ای سایت. سایت خدماتی نایت اسکین - امارگیر سایت. آپلود نامحدود عکس و فایل.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
13
Minimalistic
October 25, 2013. Check all the Theme elements. Donec id elit non mi porta gravida at eget metus. Aenean lacinia bibendum nulla sed consectetur. Vivamus sagittis lacus vel augue laoreet rutrum faucibus dolor auctor. Donec ullamcorper nulla non metus auctor fringilla. Donec ullamcorper nulla non metus auctor fringilla. Integer posuere erat a ante venenatis dapibus posuere velit aliquet. Duis mollis, est non commodo luctus,. Purus sit amet fermentum. Sed posuere consectetur est at lobortis. Gravida at eget...
O nás
Vítáme vás na našich stránkách. Rádi bychom vám touto formou představili naše hospodářství a také to, co nabízíme. Protože naše oblast patří k méně úrodným krajům, je přirozené, že zde lidé odedávna chovají krávy a kozy především pro mléko. To ještě v poměrně nedávné historii sami dále zpracovávali. Dokonce i název naší obce Vrcovice bychom snad mohli odvodit od běžné činnosti našich babiček, vrcení smetany při výrobě másla. Čím tedy chceme vás, naše případné zákazníky, upoutat my? Vzhledem k tomu, jak j...
Le blog de minimlescrap.over-blog.com - Blog d'une scrappeuse passionnée, quand le scrap devient une drogue !je vous invite à partager cette passion et à me donner votre avis. bienvenue à toutes celles qui passeront par là
Un petit mot pour vous informer que je change de blog, voici ma nouvelle adresse, avec un tout nouvel article =). Http:/ leblogdeminimlescrap.blogspot.fr/2015/04/me-revoila.html. Merci de me suivre, et n'hésitez pas à vous inscrire à ma newsletter pour ne rien louper =). On se retrouve là bas? Un sketch et une page. Aujourd'hui retrouvez moi sur le blog Scrapidées. Je vous propose le sketch n 378 =). Voici quelques zooms de ma page. J'ai réalisé ma page avec le kit de Novembre de Scrap Kits and co. Réali...
Miniml
Thursday, June 21, 2007. City of Inka´s. Beauty country, beauty people, lots of energy in that place, i was there a few years ago, and it was really amazing, so i make it a space here like a kind of tribute for this place. Hermoso país, hermosa gente, muchisima energia en ese lugar, estuve ahi hace unos años atras, i fue realmente asombroso, asi ke le hice un espacio aqui en forma de tributo para este lugar. Machu Picchu, Cuzco (Perú). Amazing Temple. Shirts, hell yeah! Shirts, for now this is it, over.
مینیمال ها
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم.دکتر علی شریعتی. رستم و سهراب امروزی. گیر دادن رستم ، سهراب را. نوشته شده توسط fateme در چهارشنبه بیستم دی 1391. خودتون رو آماده کنید چون قراره تا حد سکته پیش برید. نوشته شده توسط fateme در پنجشنبه هفتم دی 1391. سنگ ها هم سخن می گفتند اگر می توانستند. به روی سنگ فرش پیاده رو که قدم می زنم،سنگ ها از روز های صبوری شان با من سخن می گویند. قدم هایم سنگین و سنگین تر می شوند. فقط می دانم که از این سنگ ها سنگ ترم. سؤالم را جواب بده بعد.
Čerstvé farmárske mliečne výrobky - Minimliekáreň
Kontakt: 0903 472 579. Ponúkame pasterizované aj nepasterizované čerstvé mlieko priamo z farmy. Mlieko neobsahuje žiadne chemické prísady a konzervačné látky a je bez akýchkolvek mechanických zásahov ako napríklad odstreďovanie. To pravé mlieko na posilnenie imunitného systému so skvelou chuťou. Jogurty, tvarohy a nátierky. Rôzne druhy farmárskeho syru. Naše farmárske mlieko VS biela voda. Neobsahuje žiadne chemické prísady a konzervačné látky. Nie je narušené žiadnym mechanickým zásahom ako napríklad od...
mnml
Powered by eSnips.com. Vrijdag 9 oktober 2009. Luciano brings the warm deep tribal and tech house sounds at his own Cadenza label party in Ushuaia Ibiza. Donderdag 8 oktober 2009. Abonneren op: Berichten (Atom). Mijn volledige profiel weergeven.
minimlondon.com
minimlpress.com
