mlp.blogfa.com

tadamid.blogfa.com

تداعی - جدایی

http://www.tadamid.blogfa.com/post-115.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. خسته ام. از بغض قدیمیه عشق سنگینه تحملش تو صدام. خوبه که به یاد تو قانعم میتونم بگذرم از شکوه هام. باورش سخته برام ولی من میرم و چیزی ازت نمیخوام. بغض من وا نمیشه تو صدام خدایا. یه دریا گریه میخوام. نفهمید اونکه باید میدونست بیشتر از جون هنوز عزیزه برام. با جدایی هیچی تموم نمیشه عاشق از عاشقی سیر نمیشه. بگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلگیر نمیشه. نوشته شده در دوشنبه هشتم تیر ۱۳۸۸ساعت 2:20 توسط تداعی.

tadamid.blogfa.com

تداعی - به یاد من باش!!

http://www.tadamid.blogfa.com/post-114.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. به یاد من باش! هرجا که دیدی عاشقی. به یاد من باش! نوشته شده در جمعه پنجم تیر ۱۳۸۸ساعت 2:33 توسط تداعی. اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست/حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم.

tadamid.blogfa.com

تداعی

http://www.tadamid.blogfa.com/8710.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. سالها پیش که کودک بودم. سر هر کوچه کسی بود که چینی را. بند می زد با عشق و من آن روز به خود می گفتم. آخر این هم شد کار؟ ولی امروز که دیگر اثری از او نیست. نقش یک دل که به روی چینی است. ترکی دارد و من. در پی بند زنی می گردم. اري اغازدوست داشتن است. گرچه پايان راه ناپيداست. من به پايان دگرنمي انديشم. که همين دوست داشتن زيباست. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم دی 1387ساعت 2:12 توسط تداعی. قلب سوزان مي خرند در. چشم گريان مي خرند. هر كه شد محرم به دوست عطر بوي.

tadamid.blogfa.com

تداعی -

http://www.tadamid.blogfa.com/post-119.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو. بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو بدین امید زنده ام که گردم از سپاه تو. اللهم عجل لولیک الفرج. نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت 1:50 توسط تداعی. اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست/حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم.

tadamid.blogfa.com

تداعی - دوست دارم!!

http://www.tadamid.blogfa.com/post-113.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. ترا به اندازهء آسمان دوست دارم. ترا من به اندازهء بی کران دوست دارم. تو خود آسمانی،تو خود بی کرانی،عظیمی. ترا من به قدر خودت در جهان دوست دارم. ترا مثل آن دختر شاه پریان که قصرش. بنا گشته در عمق یک داستان دوست دارم. تو جاری شدی در رگم،درتمام وجودم. توآبی،ترا چون نهالی جوان دوست دارم. تو روح منی،بی تو من مرده ام،هیچ هیچم. توجانی،ولی من ترا بیش از آن دوست دارم. ترا با امیدی که مرغابی بی پناهی. پردسوی دریاچه ای بی نشان دوست دارم. تو سرشار عطری،توشور آفرینی،تو سبزی.

tadamid.blogfa.com

تداعی

http://www.tadamid.blogfa.com/8712.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. پناه می برم به شب. پناه می برم به شب. به زیر چتر تاریکی. به فانوس روشن کم سوی کوچه ها. تا کسی مرا نیازارد. از گناه خوشرنگ روشنایی روز. از نسیم چاپلوس سحر گاهی. از ترحم شبنم به شاخه ی خشک. ازپای مستم که در طلب او میرود به چاه. از کلبه ی عروسکان زمینی. پناه می برم به شب. به شب که خلوتگه مخلصان عشق است. به کوچه کوچه های شبانه. به آن ترنم لحظه های تنهایی. به آن اتاقک کوچک. به بوی خوش. بوی شب بویش. نوشته شده در شنبه هفدهم اسفند 1387ساعت 16:7 توسط تداعی. دل تنگ غروب .

tadamid.blogfa.com

تداعی - عذاب

http://www.tadamid.blogfa.com/post-120.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. بی گمان هرگز کسی چون من نکرد. خویشتن را مایه ی آزار خویش. نوشته شده در جمعه شانزدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت 1:1 توسط تداعی. اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست/حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم.

tadamid.blogfa.com

تداعی - گریه بی سبب نیست...

http://www.tadamid.blogfa.com/post-118.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. گریه بی سبب نیست. می گریم : برای دور شدن از خاطره ها. دو ركعت گریستن بر یاد ها ، واجب است. تو هم گریه كن! نوشته شده در دوشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت 2:40 توسط تداعی. اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست/حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم.

tadamid.blogfa.com

تداعی - روشنی...

http://www.tadamid.blogfa.com/post-117.aspx

نهرها نمیتوانند تشنگی عشق را برطرف سازند. می نشینم لب حوض. گردش ماهی ها روشنی من گل آب. مادرم ریحان می چیند. نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر. رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط. نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد. نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد. پشت لبخند پنهان هر چیز. روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست. چیزهایی هست که نمی دانم. می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد. می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم. راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم. پرم از راه از پل از رود از موج.