mmea.blogfa.com

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - انقلابی بدون موسیقی

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/305/انقلابی-بدون-موسیقی

مادربزرگم به موسیقی محلی خیلی علاقه داشت. اون هم قدیمی هاش. من هم شدم مثل مادربزرگ. مادربزرگ. می گفت که از جوونی به موسیقی علاقه داشت. اولین دستگاه پخش موسیقی را پدرم آورده بود روستا. مادربزرگ بهش می گفت گرام. منظورش گرامافون بود. نسل من تو موسیقی بد آوورد.انقلاب که شد ما تازه به دنیا اومدیم و موسیقی حاکم بر کشور شد موسیقی انقلابی و ما هم ذائقه مان شد انقلابی! اما جنگ که تمام شد با منطق رفاه و آسایش فتیله موسیقی انقلابی را کشیدند پایین! داریوش، ابی، سیاوش و حتی هایده! و چقدر این مرد در این هنر استاده!

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - باید جوادیه بر پل بنا شود/پل! این شانه های ما

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/326/باید-جوادیه-بر-پل-بنا-شود-پل-این-شانه-های-ما

باید جوادیه بر پل بنا شود/پل! این شانه های ما. بر سینه ات نشست. زخم عمیق و کاری دشمن. ای سرو ایستاده نیفتادی. شعری است از خسرو گلسرخی. که در 29 بهمن 52 در بیدادگاه رژیم منحوس پهلوی محاکمه و اعدام شد. فیلم محاکمه اش را می توانید. نوشته شده در ۹۲/۱۲/۰۱ساعت 22:28 توسط فرزند فلکه ساعت. من فرزند فلکه ساعتم .دخترکی که سالهاست در فلکه ساعت (در یکی از همین شهرها) با کمک مردم مخارج خانواده اش را تامین میکند. دختر بابای بارون- فاطمه. برای فردا-احمد آقا و سارا خانم. يه روزي،يه جايي ، يه كسي.

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - باد یاد عاشقان را برد

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/319/باد-یاد-عاشقان-را-برد

باد یاد عاشقان را برد. اول: شیار 143 من را با خودش برد تا شبهای تاریک دهه شصت. همانجایی که عمه ام ، خاله ام و مادربزرگم، شبها، رادیوی ناسیونال سید علی محمد را تنظیم می کردند روی موج رادیو عراق، تا گوش دهند به برنامه معرفی سربازان ایرانی که به اسارت در آمده بودند، شاید یکی از آنها غلام حسین عمه ام آبی جان باشد، یا علی خاله ام نوشین یا . فیلم شیار 143 ادای دینی است تمام عیار به مادرانی، که تنها آرزویشان، بازگشت پلاکی از پسران رشیدشان بود. نوشته شده در ۹۲/۱۱/۲۲ساعت 20:22 توسط فرزند فلکه ساعت.

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - از پاساژ پروین تا میدان 72

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/309/از-پاساژ-پروین-تا-میدان-72

از پاساژ پروین تا میدان 72. سالها بعد از چاپ میلیونی کتاب تشیع علوی تشیع صفوی مراجع تقلید نسخه پیچیده شده توسط دکتر علی شریعتی را با فتاوی متعدد تایید کردند. سه نفر از افاغنه رزمنده اعزام شده از شهرم در جبهه های ایران مفقود الاثر شدند و تعدادی شهید گشتند. که دو نفر از آنان برادر بودند. چند سال پیش که قصد داشتم به خانواده هایشان سر بزنم متوجه شدم که خانواده های آنان یک سال بعد از جنگ از ایران رفته اند به افغانستان. نوشته شده در ۹۲/۰۸/۲۰ساعت 0:35 توسط فرزند فلکه ساعت. دختر بابای بارون- فاطمه.

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - صدوهشتادوشش سال گذشت، گویی همین دیروز بود

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/325/صدوهشتادوشش-سال-گذشت،-گویی-همین-دیروز-بود

صدوهشتادوشش سال گذشت، گویی همین دیروز بود. نماینده حکومت تزاری روسیه قرارداد را که امضا کرد سرش را بالا آورد و رو کرد به فرمانده قشون ایران و گفت: جناب عباس میرزا نوبت شماست امضا بفرمایید. این را با احتیاط گفت چون خشم را می شد در تمام اجزای صورت سردار ایرانی دید. عباس میرزا رو کرد به وزیر امور دول خارجه ایران و گفت: جناب میرزا ابولحسن خان شیرازی به عنوان نماینده دولت ایران امضا می کنند امضای ایشان کافی است. نوشته شده در ۹۲/۱۲/۰۱ساعت 19:4 توسط فرزند فلکه ساعت. دختر بابای بارون- فاطمه.

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - بگو خب!

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/301/بگو-خب-

روشن ترین خاطره کودکی ام از مادر، روزیست که پدر رزمنده بود و رفته بود جایی که آدرس نداشت. یه روز که شاد و خندان از مدرسه بر می گشتم، وسایل اندک خونمون رو دیدم که وسط کوچه ریخته و مادرم همراه با خانواده کوچک ما کنار وسایل نشسته. و یه پلیس دم در خونه ایستاده بود. استاندار دستور داده بود خونمون رو تخلیه کنن. مادرم تو اون شهر غریب بود و کسی رو نداشت. پدرم هم ایران نبود. نه تلفن داشت نه آدرس پستی. نه ایمیلی بود نه موبایلی. فقط یه مادر بود و 5 تا بچه قد و نیم قد. پسرت مشقهایش را کنار جوب خیابان می نویسد. من فر...

injafardast.ir

اینجا پریروز بود! - گرم شدن گفتمان انقلاب

http://www.injafardast.ir/post/323/گرم-شدن-گفتمان-انقلاب

گرم شدن گفتمان انقلاب. امروز استادمون در مورد گرم شدن دمای اقیانوسها و از بین رفتن حیات روی کره زمین صحبت می کرد. و تلاش بسیار می نمود که این موضوع رو با تصاویر ماهواره ای اثبات کنه. نمی دونم از این به بعد نگران گفتمان انقلاب باشم یا گرم شدن اقیانوسها؟ ۱-از استاد پرسیدم این بررسی علمی مغایر با آموزه های دینی ماست و با مبحث قیامت و انتظار در تضاده. گفتند: لطفا دیگر از این سوالات نپرس! حسن زاده آملی یه عالم اند و. استاد ما-که ۶۴۰ مقاله معتبر در ژورنالهای جهانی داره و به درجه استاد تمامی رسیده- هم عالمه؟

injafardast.ir

اینجا پریروز بود! - لعنت به روز تولد، وقتی که تعداد شمع ها زیاد باشد

http://www.injafardast.ir/post/312/لعنت-به-روز-تولد،-وقتی-که-تعداد-شمع-ها-زیاد-باشد

لعنت به روز تولد، وقتی که تعداد شمع ها زیاد باشد. اصلا چه کسی می خواند مطالب من را. اصلا برای چه کسی مهم است من به چه فکر می کنم؟ جهان را چگونه می بینم، اصلا من کی ام؟ خسته ام.خسته. خسته ام، از دست خودم، که خیلی عمر کرده ام. زیادی مانده ام، دارم گند می زنم، پوسیده می شوم. که این همه مانده ام. حتما روی یک دوراهی اشتباه رفته ام، می خواهم برگردم اما فراموش کرده ام از کدام راه آمده ام، باید دوباره شروع کنم، اما یادم نمی آید از کجا شروع کردم، اصلا من چقدر وقت دارم؟ کاش برمی گشتم به اولین دوراهی، برمی گشتم و ج...

injafardast.ir

اینجا پریروز بود! - از پاساژ پروین تا میدان 72

http://www.injafardast.ir/post/309/از-پاساژ-پروین-تا-میدان-72

از پاساژ پروین تا میدان 72. سالها بعد از چاپ میلیونی کتاب تشیع علوی تشیع صفوی مراجع تقلید نسخه پیچیده شده توسط دکتر علی شریعتی را با فتاوی متعدد تایید کردند. سه نفر از افاغنه رزمنده اعزام شده از شهرم در جبهه های ایران مفقود الاثر شدند و تعدادی شهید گشتند. که دو نفر از آنان برادر بودند. چند سال پیش که قصد داشتم به خانواده هایشان سر بزنم متوجه شدم که خانواده های آنان یک سال بعد از جنگ از ایران رفته اند به افغانستان. نوشته شده در ۹۲/۰۸/۲۰ساعت 0:35 توسط فرزند فلکه ساعت. دختر بابای بارون- فاطمه.

beyadefarda.blogfa.com

اینجا پریروز بود! - از جماران امام تا جماران هاشمی

http://www.beyadefarda.blogfa.com/post/306/از-جماران-امام-تا-جماران-هاشمی

از جماران امام تا جماران هاشمی. نمی دانم چقدر طول کشید تا روح الله از درب آبی رنگ حسینیه جماران، وارد فضایی شود که من همیشه آن را از قاب تلویزیون چهارده اینچ گلد استار دیده بودم. امام که آمد غوغایی شد. بچه ها داد می زدند و شعار می دادند: روح منی خمینی.بت شکنی خمینی. چهارم ابتدایی بودم و برای اولین بار رفته بودم اردو و مسوول ما شده بود ، آقای رهبر. آن سالها رییس مجلس کروبی بود. ما را بردند مجلس تا از نزدیک زیارتش کنیم. بچه ها دست کروبی را بوسیدند و من نه! و حالا ما بودیم و امام.شعار بچه ها قطع نمی شد&...