nasefidnasiah.blogfa.com

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي - میخواهم برایت بگویم

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/post-25.aspx

دست به قلم میشوم تا بگویم حرفهایی که در دلم مانده ، حرفهایی که همیشه از گفتنش واهمه. داشتم ، حرفهایی که شاید اگر می شنیدی ترکم میکردی و من می ماندمو پشیمانی و زیپی که. همیشه به لبهایم می دوختم تا دیگر حرف دل نگویم. می دانم اگر بگویم بازهم می روی اما دیگر قلبم. سنگین شده طاقت حملش را ندارد هرچه بادا باد. من، کسی که تمام این سالها به تو گفته ام بودن یا نبودنت فرقی نمیکند اعتراف میکنم هر وقت که. به رفتنت فکر کرده ام بغضی به گلویم آمده و از ترس فهمیدن توهیچگاه گریه نکرده ام ، من اعتراف. برگهایی که ورق خورد.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/9301.aspx

از خفگی می ترسم. به جایی رسیدم که دارم غرق می شم. حالا دیگه مجبورم شنا کردن رو یاد بگیرم. دارم دست و پا میزنم و خودمو به زور بالا میکشم. مطمئنم که به ساحل می رسم. نوشته شده در دوشنبه هجدهم فروردین 1393ساعت 14:45 توسط مریم. کاغذ شیشه ای باعث شده نسبت به نوشتن حس تازه ای پیدا کنم. حس زیبایی که فقط با فشردن دکمه های صفحه کلید به دست میاد. کاغذ شیشه ای رو خط خطی می کنم تا بهترفکر کنم، بهتر ببینم و بهتر بنویسم. برگهایی که ورق خورد. برگهایی که ورق خورد. نه سفید نه سیاه. خیس تر از باران. میلاد(بیا تو حال کن).

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/9108.aspx

بعد از 19 سال. ته ذهنم دنبال يه خاطرم. خاطره ي بدي از تو كه شايد نبودنت رو تسكين بده. ولي هرچي مي گردم به پوچي مي رسم. انگار هميشه يه فرشته بودي كه هيچ خطايي نداشته. نمي دونم چرا زور خاطرات خوبت از خاطره هاي بدت بيشتره تو ذهنم تا به يه خاطره ي بد مي رسم خاطره ي خوب دستمو مي گيره و مي گه با من بيا، با هم مي ريم به روزايي كه تو مهربون تر از بقيه كنارم بودي،. چشمام تر مي شه. ولي نه، ديگه بعد از رفتنت حتي حوصله ي گريه كردن رو هم ندارم ، حتي به خاطر تو. آره خودشه همون روزي كه. امان از ذهن درگير من.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/9103.aspx

محبت مي كنند كه منت بزنند. محبت مي كنند چون به تو نياز دارند. زندگي مي كنند چون مجبورند. بهمت مي ريزند تا شاد نباشي. گريه مي كنند براي به رحم آوردن دل ديگري. اداي دوست داشتن در مي آورند كه بعد تير ناقافل بزنند. داد مي زنند چون به صلاحشون نيست. مي خوابند كه نبينند. سكوت مي كنند تا حرفهايت را نشنوند. مي گويند خسته ام تا نداني كه راهي نرفته اند. همه ي تقصيرها گردن تو مي افتد تا پاك و منزه شوند. بوسه مي زنند به بهانه ي عشق. به بهانه ي دوست داشتن زجرت مي دهند. مي روند كه نبينند. هميشه آب نطلبيده مراد نيست.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي - گاهي...

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/post-23.aspx

محبت مي كنند كه منت بزنند. محبت مي كنند چون به تو نياز دارند. زندگي مي كنند چون مجبورند. بهمت مي ريزند تا شاد نباشي. گريه مي كنند براي به رحم آوردن دل ديگري. اداي دوست داشتن در مي آورند كه بعد تير ناقافل بزنند. داد مي زنند چون به صلاحشون نيست. مي خوابند كه نبينند. سكوت مي كنند تا حرفهايت را نشنوند. مي گويند خسته ام تا نداني كه راهي نرفته اند. همه ي تقصيرها گردن تو مي افتد تا پاك و منزه شوند. بوسه مي زنند به بهانه ي عشق. به بهانه ي دوست داشتن زجرت مي دهند. مي روند كه نبينند. هميشه آب نطلبيده مراد نيست.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/9003.aspx

می ترسم از آینده ای که خبر ندارم. نکند زندگی بر وفق مرادم نباشد. نکند نشود آنچه که در ذهنم می گذرد. از روزگار می ترسم. ای روزگار نکند بر من اخم کنی! نکند رویت را از من برگردانی! از آدمها می ترسم. نکند خنجرشان را در قلبم فرو کنند. نکند از اطرافیانم دشمنی و نامردی ببینم. از تو می ترسم. نکند دیگر دوستم نداشته باشی! نکند سهم من از تو فقط جدایی باشد! نکند اشک در چشمانم حلقه بزند. نکند کمر شکسته شوم. نکند در حسرت تمام آرزوهایم بمانم. پن:چه غصه هایی به خاطر اتفاقاتی که هرگز در زندگی ام رخ نداد خوردم.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/9004.aspx

انگشتت را بکن در حلقم. بگذار بالا بیارم این زندگی را. نوشته شده در سه شنبه هفتم تیر ۱۳۹۰ساعت 20:6 توسط مریم. کاغذ شیشه ای باعث شده نسبت به نوشتن حس تازه ای پیدا کنم. حس زیبایی که فقط با فشردن دکمه های صفحه کلید به دست میاد. کاغذ شیشه ای رو خط خطی می کنم تا بهترفکر کنم، بهتر ببینم و بهتر بنویسم. برگهایی که ورق خورد. برگهایی که ورق خورد. نه سفید نه سیاه. خیس تر از باران. میلاد(بیا تو حال کن). خاتم نگین سبز کویر. اسمان سهم من است.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي -

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/post-26.aspx

شعر زیبای حمید مصدق از زبان جوانی شیدا. تو به من خندیدی و نمی دانستی. من به چه دلهره از باغچه همسایه. باغبان از پی من تند دوید. سیب را دست تو دید. غضب آلود به من کرد نگاه. سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک. و تو رفتی و هنوز ،. سالهاست که در گوش من آرام آرام. خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم. اندیشه کنان غرق در این پندارم. که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت. من به تو خندیدم. چون که می دانستم. تو به چه دلهره از باغچه. ی همسایه سیب را دزدیدی. پدرم از پی تو تند دوید. و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي - پرواز با بالهای شکسته

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/post-19.aspx

پرواز با بالهای شکسته. قدم اول را برمی دارد. گذشته همچون فیلم سینمایی از جلوی چشمانش میگذرد. دو روز بود که دیگر مادر در بین آنها نبود و او در 9 سالگی مادر خواهر و برادر کوچکش شده بود. مشکلات زندگی برای شانه های کوچک او بزرگ بود خیلی بزرگ. خماری، عاطفه را از پدر ربوده بود. پدر هر روز خواهر و برادر کوچکش را با یک جعبه آدامس و فال حافظ به بیرون از خانه می فرستاد و مجبور می کرد با جیب های پر و دستهای خالی به خانه برگردند. دیگر به آخرین پله رسیده است. او رها شده است. برگهایی که ورق خورد. برگهایی که ورق خورد.

kaghazeshishee.blogfa.com

كاغذ شيشه اي - ...

http://www.kaghazeshishee.blogfa.com/post-20.aspx

نه به اين جرم که حيوان پليديست بد است. و نه چون نسبت سودش به ضرر يک به صد است. طفل معصوم به دور سر من ميچرخيد. يا که چون اغذيه ي مشهورش تا به آن حد گندم. اي دو صد نور به قبرش بارد. من به اين جرم که از ياد تو بيرونم کرد. پن:نمی دونم شاعرش کیه؟ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 14:36 توسط مریم. کاغذ شیشه ای باعث شده نسبت به نوشتن حس تازه ای پیدا کنم. حس زیبایی که فقط با فشردن دکمه های صفحه کلید به دست میاد. کاغذ شیشه ای رو خط خطی می کنم تا بهترفکر کنم، بهتر ببینم و بهتر بنویسم.