eshghehzamini.blogfa.com
دل بارانی
http://www.eshghehzamini.blogfa.com/8909.aspx
نوشته شده در دوشنبه هشتم آذر 1389ساعت 13:44 توسط علیرضا. این منم پسری عاشق بوی خاک نم خورده چای تازه چوب سوخته و عطر ريحون تازه چيده شده راستیصبر کن سهراب. من هم از دغدغه ی داغ زمین بی زارم. خط خطی های ذهنم.
eshghehzamini.blogfa.com
دل بارانی
http://www.eshghehzamini.blogfa.com/9006.aspx
سلام اینجا تهران است هوای دل بس ابری است اما هوای دیده نه ولی به نظر میرسد با اوهامی که از جانب خیال میوزد تا ساعتی دیگر دیده هم ابری شود خیال خیال و بازهم خیال انگار ما کار دیگری نداریم خسته شدیم از بی همصدایی دلمان یه چیز میگوید عقلمان یه چیز وجدانمان چیزی دیگر بعد باهم دعوا میکنند سپس آشتی و روبوسی پس همصدا کجاییییییییییییییییییییییییییییی؟ نوشته شده در پنجشنبه سوم شهریور 1390ساعت 9:23 توسط علیرضا. این منم پسری عاشق بوی خاک نم خورده چای تازه چوب سوخته و عطر ريحون تازه چيده شده راستیصبر کن سهراب.
to-maro.mihanblog.com
بغض قلم - تو ممنوع!
http://to-maro.mihanblog.com/post/329
ماییم و نوای بینوایی.بسم الله اگر حریف مایی. پنجشنبه 7 آذر 1392 : نویسنده : شكوفه دادفرنیا. چقدر شعر می بارد بر دلم که نباید سرود. چقدر بغض می آرد هر نفسم که نباید گریست. چقدر خاطره میریزد بر سرم که نباید به یاد اورد. چقدر حرف بغض می شود که نباید گفت. چقدر تمنا قنوت می شود که نباید خواست. که چشمانت اینهمه بغض و شعر و خاطره دارد هنوز. لینک های مرتبط :. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. یکی درد و یکی درمان پسندد. یکی وصل و یکی هجران پسندد. من از درمان و درد و وصل و هجران. پسندم آنچه را جانان پسندد!
to-maro.mihanblog.com
بغض قلم
http://to-maro.mihanblog.com/page/1
ماییم و نوای بینوایی.بسم الله اگر حریف مایی. دوباره امده ام میان دستانت. جمعه 12 شهریور 1395 : نویسنده : شكوفه دادفرنیا. دلم عجیب گرفته است. نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،. نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست. نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند. و فکر می کنم. که این ترنم موزون حزن تا به ابد. پن: باید دوباره بنویسم.دلم برایت تنگ شده مهربان من.دلم برای خود خودت تنگ شده. لینک های مرتبط :. چهارشنبه 21 خرداد 1393 : نویسنده : شكوفه دادفرنیا. لینک های مرتبط :.
iman2010-raz.blogfa.com
به او بگویید دوستش دارم... - عشق
http://www.iman2010-raz.blogfa.com/post-91.aspx
به او بگویید دوستش دارم. نبود در تار و پودش. دیدی گفت عاشقه عاشق. نبودش @ @ @ @ @. امشب همه جا حرف. از آسمون و مهتابه ،. تموم خونه دیدار این خونه. خوابه ، تو که رفتی هوای. از درو دیوارش غم. عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،. بیا بر گرد تا ازعشقت. نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش. حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و. طاقچه شده کارش فراموشی. خشکیدن مثل خار بیابون ها ،. و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ، ، من گفتم و یارم گفت. تو می میرم ، ولی.
iman2010-raz.blogfa.com
به او بگویید دوستش دارم... - جان دلسرد
http://www.iman2010-raz.blogfa.com/post-86.aspx
به او بگویید دوستش دارم. خسته ام از بازی های این زمونه. خسته از بی وفایی ها. از دل های بی نشونه. ازیاری كه مارادراین دیار رهاگذاشت. دراول راه رها گذاشت. این یارمارا اینگونه نبین كه به ما پشت پا زده. این سنگیست كه روزگاره ما. به ما باجفا زده. ازابتدای راه این روزگار سر جنگ داشت. خسته ام ازاین روزگار لعنتی. نوشته شده در شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 17:15 توسط ایمان. به او بگوييد دوستش دارم. ایمان 24ساله ساکن اصفهان-بهارستان. جهت هرگونه انتقاد یا پیشنهاد در مورد وبلاگ با شماره. خط خطی های ذهنم.
iman2010-raz.blogfa.com
به او بگویید دوستش دارم...
http://www.iman2010-raz.blogfa.com/9003.aspx
به او بگویید دوستش دارم. بیا یک شو منور کن اطاقم. مهل در محنت و درد فراقم. به طاق جفت ابروی تو سوگند. که همجفت غمم تا از تو طاقم. نوشته شده در شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 17:27 توسط ایمان. خسته ام از بازی های این زمونه. خسته از بی وفایی ها. از دل های بی نشونه. ازیاری كه مارادراین دیار رهاگذاشت. دراول راه رها گذاشت. این یارمارا اینگونه نبین كه به ما پشت پا زده. این سنگیست كه روزگاره ما. به ما باجفا زده. ازابتدای راه این روزگار سر جنگ داشت. خسته ام ازاین روزگار لعنتی. به او بگوييد دوستش دارم.
iman2010-raz.blogfa.com
به او بگویید دوستش دارم... -
http://www.iman2010-raz.blogfa.com/post-93.aspx
به او بگویید دوستش دارم. اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم. پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو. گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست.