nazinajafi.blogfa.com

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی - البوم خاطرات

http://www.mahsamafi.blogfa.com/post/6

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. ان روزها را شما به یاد نمی اورید. . زمانی بود که با اسکناس 1000 تومانی همه. چیز می توانستیم بخریم. زمانی بود که پسرها به دخترها تو نمیگفتند. این جملات. برایمان اشنا بود: چه چشمای نازی ، چه خانوم با کلاسی. همان روز ها را میگویم که فقط یک نفر کار میکردو خرج 2 خانوار را متحمل میشد. همان روزها که پدرمان 1 روز کار میکرد و ما یک هفته خرج میکردیم. همان روزها که. زیر چشمان مادرمان اینقدر چین و چروک نداشت. دفترخانه ها فقط مخصوص ازدواج بود. اینها را گ...

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی - مینی مال

http://www.mahsamafi.blogfa.com/post/10

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. بخیه زدن را خوب بلد بود. اولین بار اورا در بیمارستان دیدم. چشم آسیب دیده ی مرا بخیه میزد. کارش را خوب بلد بود. نگاهش را به نگاهم بخیه زد. از آن به بعد دیگر چشمانم فقط اورا می دید. اما تمام شد.آن روزها تمام شد. حالا دیگر جیبش را به جیب یک پسر مایه دار بخیه زده است. نوشته شده در جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ساعت 22:26 توسط مهسا مافی. رسالت این وبلاگ بیان دغدغه های اجتماعی از نگاه یک نویسنده است. دل نوشته های شخصی. مثبت اندیشی در ادبیات.

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی - مینی مال

http://www.mahsamafi.blogfa.com/post/9

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. لبانش هنوز تکان می خورد .تن عریان و سردش می لبرزید قرمز بود. کعبه ی رویاهایش شکسته بود. چرا او باید قربانی خود خواهی ما می شد؟ دیگر امیدی نداشت.می دانست تقلا نکردنش بیهوده است. تنگ شکسته بود. آب ریخته شد.ماهی بیچاره مرده بود. سال تحویل شد. نوشته شده در جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ساعت 22:25 توسط مهسا مافی. رسالت این وبلاگ بیان دغدغه های اجتماعی از نگاه یک نویسنده است. دل نوشته های شخصی. مثبت اندیشی در ادبیات. اریوبرزن اخرین نگهبان پارسه.

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی -

http://www.mahsamafi.blogfa.com/post/5

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. من امروز تو سمینار دکتر ازمندیان بودم. تعریف. کردن از ایشو ن تو نوشته هام نمیگنجه. فکرشو بکنید. یه بمب انرژی با اون زبان شیرین ، لحن مقتدر و. اون شخصیت جذاب برای ما حرف میزد . من کتاب. تکنولوژی فکر ایشون رو قبلا مطالعه کرده. بودمولی حضور خودش یه چیز دیگه بود. وقتی. سرگذشت خودشو تعریف میکرد مو به تن ادم راست. میشد اون امشب عازم سفر به خارج از کشور بود . تو همون 2 ساعت ما از وجود ایشون خیلی استفاده. کردیم بهتون پیشنهاد میکنم تو سمینارهاشون شرکت.

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی - زن

http://www.mahsamafi.blogfa.com/post/4

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. زن را افسانه ایست غریب.خلقتش با فریب، راندنش از اسمان با مهیب. گویی به خاطر خبطی که روزی حوا کرده بود، زن را تا پایان عمر تاوانیست عجیب. حالا دگر هر ادمی زن را فریب میدهد.زن را بسیار قیمتیست. اما چه ارزان میفروشند. بیایید از گناه حوا در گذریم که زن را نیست بیش از این دریغ. ان تقاص و این سپاس از ان اوست. تا ثریا قطره قطره مهر اوست. نوشته شده در جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 1:29 توسط مهسا مافی. دل نوشته های شخصی. مثبت اندیشی در ادبیات.

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی

http://www.mahsamafi.blogfa.com/category/1

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. رسالت این وبلاگ بیان دغدغه های اجتماعی از نگاه یک نویسنده است. دل نوشته های شخصی. مثبت اندیشی در ادبیات. اریوبرزن اخرین نگهبان پارسه.

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی - دل نوشته های شخصی

http://www.mahsamafi.blogfa.com/category/2

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. نامه ای به برادر خیالی. شاید اگر برادری داشتم،توقعم از مردان زندگیم کمتر میشد. برادر عزیزم با نبودنت زندگی برایم خیلی سخت شده. کمر پدرمان زیر فشار زندگی شکست. اشکهای مادر جاری شد.و من فقط نگاه کردم.دیگر نه بر دامن مادر جایی برایم هست. و نه بر شانه های پدر نشانی از استقامت. اگر تو بودی با ان غیرت مردانه ات حتما می توانستی کاری کنی تا دلمان بیشتر به این سفره خوش باشد. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم تیر 1391ساعت 15:49 توسط مهسا مافی. چیز می توانست...

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی -

http://www.mahsamafi.blogfa.com/post/8

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. نامه ای به برادر خیالی. شاید اگر برادری داشتم،توقعم از مردان زندگیم کمتر میشد. برادر عزیزم با نبودنت زندگی برایم خیلی سخت شده. کمر پدرمان زیر فشار زندگی شکست. اشکهای مادر جاری شد.و من فقط نگاه کردم.دیگر نه بر دامن مادر جایی برایم هست. و نه بر شانه های پدر نشانی از استقامت. اگر تو بودی با ان غیرت مردانه ات حتما می توانستی کاری کنی تا دلمان بیشتر به این سفره خوش باشد. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 15:49 توسط مهسا مافی.

mahsamafi.blogfa.com

دستنوشته های ادبی

http://www.mahsamafi.blogfa.com/1391/04

مشقهای کودکیم را خط می زد معلم.حرفهای اکنونم را خط نزن ای دوست. نامه ای به برادر خیالی. شاید اگر برادری داشتم،توقعم از مردان زندگیم کمتر میشد. برادر عزیزم با نبودنت زندگی برایم خیلی سخت شده. کمر پدرمان زیر فشار زندگی شکست. اشکهای مادر جاری شد.و من فقط نگاه کردم.دیگر نه بر دامن مادر جایی برایم هست. و نه بر شانه های پدر نشانی از استقامت. اگر تو بودی با ان غیرت مردانه ات حتما می توانستی کاری کنی تا دلمان بیشتر به این سفره خوش باشد. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 15:49 توسط مهسا مافی.