nod-3-2.blogfa.com

varhassanlou.blogfa.com

تصاویری زیبا از روستای وار

http://www.varhassanlou.blogfa.com/post/2

تصاویری زیبا از روستای وار. از توابع آ-غ -شهرستان خوی. مدیر وبلاگ: بیت اله حسنلو. تکنولوژی جدید قابل توجه کشاورزان و باغداران گرامی. تصاویری از عزاداران روستای وار در روز واقعه عاشورا (آبان ماه 92). تصاویری از شبیه خوانی روستای وار در سال 92. خاطره ای از فوتبال دهه 70 روستای وار یادش به خیر(فراموش شده). عید سعید فطر بر تمامی دوستان و آشنایان عزیز تبریک و تهنیت باد. ویترین بهترین قالب های بلاگفا. ثبت سایت در موتورهای جستجو. آپدیت روزانه آنتی ویروس Nod 32. سایت نمونه سوالات مدارس ایران.

varhassanlou.blogfa.com

تصاویری زیبا از روستای وار

http://www.varhassanlou.blogfa.com/1392/05

تصاویری زیبا از روستای وار. از توابع آ-غ -شهرستان خوی. مدیر وبلاگ: بیت اله حسنلو. خاطره ای از فوتبال دهه 70 روستای وار یادش به خیر(فراموش شده). ویترین بهترین قالب های بلاگفا. ثبت سایت در موتورهای جستجو. آپدیت روزانه آنتی ویروس Nod 32. سایت نمونه سوالات مدارس ایران. ورود به سامانه دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد خوی. ولايت يار از زبان آقاي رستملو. اس ام اس های جدید و فوق العاده. نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و دوم مرداد 1392 توسط بیت اله حسنلو. Weblog Themes By Blog Skin.

varhassanlou.blogfa.com

تصاویری زیبا از روستای وار

http://www.varhassanlou.blogfa.com/post/3

تصاویری زیبا از روستای وار. از توابع آ-غ -شهرستان خوی. مدیر وبلاگ: بیت اله حسنلو. تکنولوژی جدید قابل توجه کشاورزان و باغداران گرامی. تصاویری از عزاداران روستای وار در روز واقعه عاشورا (آبان ماه 92). تصاویری از شبیه خوانی روستای وار در سال 92. خاطره ای از فوتبال دهه 70 روستای وار یادش به خیر(فراموش شده). عید سعید فطر بر تمامی دوستان و آشنایان عزیز تبریک و تهنیت باد. ویترین بهترین قالب های بلاگفا. ثبت سایت در موتورهای جستجو. آپدیت روزانه آنتی ویروس Nod 32. سایت نمونه سوالات مدارس ایران.

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-12.aspx

دل شکستگان تنها قسمت 02. حال من بهتر شد. فقط لرزش دستانم بود که مرا مي آزرد. حالا از ميان جمع بودن هراسي نداشتم اما نمي توانم زياد جمع را تحمل کنم و حالم بد مي شد، که اين هم از خستگي بود. با کيميا صميمي شدم. کاوه هر روز با هداياي کوچکش مرا خوشحال مي کرد. با آن چشمان خاکستري و خندانش مرا مجذوب خود مي کرد. مرسي، تو چطوري پرستو؟ از خونه خسته شدم. چرا مگه مامان پيشت نيست؟ اما خب اکثرا پيش اعظم خانمه. وقتي هم کسي تو خونه هست يا نيست اون همه ش توي آشپزخونه ست. دستي به پيشاني ام زد و گفت:. چرا مگه نگفتي خسته ام؟

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-5.aspx

دل شکستگان تنها قسمت 09. وقتي به خانه برگشتم از ديدن خانواده ي زهره جا خوردم. با لبخندي گرم اما خسته با آنها احوالپرسي کردم. زهره صدايم کرد. به آشپزخانه رفتم. عصبي پرسيد:. بگير اين بچه رو. بس که بغليش کردي تو بغل هيچکي آروم و قرار نمي گيره. مستانه را در آغوش کشيدم. لبخند زيبايش را به صورتم پاشيد. الهي مامان قربون اون لپاي جال افتاده ت بره. سپس بوسه ي آبداري از لپهايش گرفتم. به هال برگشتم. خانم شجاعي رو به من گفت:. بده ببينم اين آتيش پاره رو. خانم شجاعي با شما غريبگي مي کنه. پيمان خنديد و گفت:. بچه را به ...

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-13.aspx

دل شکستگان تنها قسمت اول. در خانه شور و غوغايي ديگر بود. قرار بود با يکديگر براي برادرم پيمان به خواستگاري برويم. همه ي خانواده عمو محمد يعني زن عمو سميه و خود عمو محمد و دو قلوهايشان شاهين و شاهد و ته تغاريشان شيوا به همراه خواهر بزرگترم پرند و شوهرش رضا و پدرام و بهنام و خواهر کوچکترم بهناز در هال نشسته بوديم، مي گفتيم و مي خنديديم. دو قلوهاي عمو سر به سر پيمان مي گذاشتند. آخه داري خر مي شي؟ پيمان اخم زيبايي کرد و گفت:. به وقتش شما هم خر مي شيد. ما زن نمي خوايم. مادر تا نرفتيم يه جارو به حياط بزن.

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-14.aspx

اسلحه به دوش به این سو و آن سو می رفت. عراقی ها همه جا بودند. شهر سقوط کرده بود. در پناه دیواری ایستاد و به کوچه نگریست. چند عراقی به همراه دو تانک غول پیکر در حال گشت زدن بودند. روسری اش را عقب تر داد. به خشاب نگریست. چند عدد فشنگ بیشتر برایش نمانده بود. آهی کشید و با درماندگی گفت:. کمکم کن. . مسعود کجایی؟ من هذا البیت کان. انا سمعته. با شنیدن همین مکالمه به اطراف نگریست. زیر لب گفت:. ای وای، الان میان، خدا . مسعود . کمکم کنین. کجا برم؟ با دیدن بشکه ی بزرگی به سویش رفت. سرش باز بود. حالا از کجا برم؟

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-8.aspx

دل شکستگان تنها قسمت 06. کار نقاشي من پيشرفت کرد، همچنين اينکه به سرکار برگشتم. کار با رنگ روغن را آغاز کردم و پيشرفت قابل توجهي داشتم. عاشق از من راضي بود ولي مثل سابق پويش نداشت. يک روزکه مثل هميشه به سالن رفتم چند دختر و پسر جوان نيز درون سالن ديدم. با گره اي به ابروانم سوالم را از عاشق پرسيدم . او نيز به کنارم آمد. جديدا چند تا شاگرد گرفتم. آخه مجوز کار گرفتم. مبارکه، پس چرا به من چيزي نگفتي؟ به من نگريست و با مهرباني گفت:. سپس با صداي بلند نظر همه ي شاگردان را به سوي ما معطوف کرد. با خشم محوي گفتم:.

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-4.aspx

دل شکستگان تنها قسمت 10. روز پنج شنبه به همراه پيمان و زهره به شاه عبدالعظيم رفتيم. زهره رو به من کرد و گفت:. راستي پرستو لادن حامله س! تو از کجا مي دوني؟ ديروز با سينا اومده بود بيمارستان که آزمايش بده. وقتي ديدمش ازش پرسيدم واسه چي اومده گفت واسه تست حاملگي، شک داشته، بعد از اون که جواب و گرفتم، گفتن حامله س. تازه 6 هفته شه. نمي دوني سينا چقدر خوشحال بود؟ چند ساله که ازدواج کردن. نه من که بعد يه سال حامله شدم. پيمان به او نگريست و گفت:. مگه من مجبورت کردم؟ عمو اخمي کرد و گفت:. آن شب عمو تا مي توانست جو...

roman-nevis.blogfa.com

رمان نویس

http://www.roman-nevis.blogfa.com/post-9.aspx

دل شکستگان تنها قسمت 05. مگه نگفتم نيما رو نيار. با صداي لرزاني گفتم:. اما من نيما رو نيوردم. لحظه اي دست از کار کشيد. دستانش را مي ديدم که مي لرزيد. قلم مو از دستش افتاد. خم شد و آن را برداشت و مشغول شد. مي خواستي شکسته شدن غرور يه مرد و ببيني؟ سرم را پايين انداختم، دمي سکوت کردم سپس سر بلند کردم و نگاهش کردم. اومدم بگم هنوز من و به شاگرديت قبول داري؟ عصبي قلم مو و شستي را به گوشه اي نهاد و به سمتم آمد ، در را باز کرد و گفت:. در را بستم و گفتم:. يه دروغي هم سر هم مي کنم. مگه نمي خواستي باهات کار کنم؟