novin5050.blogfa.com

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس - سکوت

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/post-120.aspx

دلنوشته های دو همنفس. معنای این همه سکوت چیست؟ من گم شده ام در تو یا تو گم شده ای در من . ای زمان؟ کاش هرگز آن روز از درخت انجیر. نوشته شده در پنجشنبه ۵ آذر۱۳۸۸ساعت 13:47 توسط نفس. خواستم تمام گلهای زمین را به پایت بریزم. دیدم لبخند تو از هر گلستانی خوشبوتر است. آمدم ستاره های هفت آسمان را بر سرت بیفشانم. دیدم برق نگاه تو روشن ترین ستاره هاست. دوست داشتم قطره قطره دریاها را بر گونه هایت بپاشم. دیدم لطافت احساست با طراوت تر از هر اقیانوسی است. فکر میکردیم عاشقی هم بچگیست. روزهای طلایی باهم بودن.

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/8804.aspx

دلنوشته های دو همنفس. جا مانده است . چیزی. جایی. که دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد. نوشته شده در چهارشنبه ۳۱ تیر۱۳۸۸ساعت 21:55 توسط نفس. درحالی که به صدای گرم و محزون و تنهای حسین پناهی گوش میدم. کتابهاشو ورق می زنم تا یه شعر انتخاب کنم برای نوشتن. به آخر کتاب میرسم. برمیگردم از اول. باز تا آخر. می بینم نمی شه از هیچ کدوم از این شعرا چشم پوشید و دیگری رو ترجیح داد. کاش می تونستم همه شونو براتون بنویسم. اما نمیشه! برای اعتراف به کلیسا میروم. رودرروی علف های روییده بر دیوار کهنه می ایستم. واقعا فکر کن ...

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس -

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/post-128.aspx

دلنوشته های دو همنفس. اومدم بهت بگم عشق آخرم. دیدم با وجود حسی که با تو دارم تجربه میکنم هیچ کدوم از احساسات قبلم عشق نبوده، که تو بخوای آخرینش باشی. پس بهتر دیدم بگم عشق اولم. باز از خودم پرسیدم مگه قراره باز عاشق بشی؟ اصلا مگه یه آدم چند بار عاشق میشه؟ بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر . . . کز آتش درونم دود از کفن برآید! پس میگم تنها عشقم. یگانه عشقم. اما نه! اینها هم نیست. آخه عشق به ذات خودش یگانه هست! دیگه نیازی نیست که پیشوند یگانگی براش بیاد. نوشته شده در دوشنبه ۱۶ آذر۱۳۸۸ساعت 22:13 توسط نفس.

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/8805.aspx

دلنوشته های دو همنفس. دوست دارم از دیروز بنویسم. اما نمی دونم چی بگم! اینبار واقعا نمی دونم! آخه اونقدر دیروز شاد و خوش و آروم بودم که نمی تونم وصفش کنم. دیروز یه روز بی نظیر بود! مثل همیشه ای که ما با هم هستیم. آخه هیچ کدوم از روزهای ما مثل هم نیست و هر روز رنگ و بوی خودش رو داره. و این خیلی خوبه! رفتیم کلکچال. اما نه اونقدر که همیشه میریم بالا. یه جا نشستیم و خواستیم بیشتر از وجود هم بهره ببریم. تو امتحان زبان داری و با هم درس خوندیم! گفتم امروز هم خوش گذشت! گفتی چقدر خوبه که همیشه به ما خوش میگذره!

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس - مرد

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/post-129.aspx

دلنوشته های دو همنفس. البته الان دیوار زن و مرد از بین رفته و خیلی از زنها هم مثل مردها و یا شاید بیشتر زحمت میکشن. اما غرور مرد یه چیز دیگه س! همین الان یه پسر جوون داره تو مترو روان نویس میفروشه. چرا نباید یه شغل درس و حسابی داشته باشه تا به این کارای کاذب دست نزنه؟ اما باز جای شکرش باقیه که تلاش میکنن تا نون حلال دربیارن و تو خونه ببرن. هنوز قبح حرام خواری اونقدر از بین نرفته و هرکسی دست به این کار نمی زنه. دیده ام مردهایی رو که چه زحمتی میکشن. اما تو خونه به جای اینکه همسر داشته باشن دردسر دارن.

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/8808.aspx

دلنوشته های دو همنفس. چندبار اومدم از جمعه بنویسم.اما نمی دونم چرا نشد. دوست دارم بعدها که این وبلاگ رو مرور میکنم یاد تک تک دیدارهایی که داشتیم بیفتم. پس یه کم از جمعه مینویسم. وقتی رسیدم خونه - مثل همیشه - بغض داشتم. دلم یه دنیا برات تنگ شده بود. حتی گریه هم کردم. آخه نبودی ببینی چقدر چقدر دلم تنگ بود. مثل دیروز. هر روز بیشتر به این مسئله پی میبرم که آرامشی رو که تو بهم دادی تا حالا تجربه نکرده بودم. نمی دونم خدا به پاداش کدوم کار خوب نکرده م تورو بهم داده. فقط میدونم هرچی شکرش کنم باز کمه....ای که از ...

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس - شب نوشته

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/post-127.aspx

دلنوشته های دو همنفس. انگار یه چیزی گم کردم. اصلا آروم و قرار ندارم. دوست دارم یه گوشه بشینم و فقط و فقط به تو فکر کنم. خودت که نیستی. حداقل خیالت رو به آغوش بکشم. همه ش جلوی چشمامی. حتی وقتی تو آینه به چشمام نگاه میکنم تو رو می بینم. انگار نقشت تو چشمام حک شده. دیگه خودمو نمی بینم. خودمو میخوام چی کار! تا تو هستی. تا تو همه ی من هستی. داره یک سال کم کم پر میشه. میخواستم بگم انگار نه انگار که یک سال گذشته و احساسمون و رابطه مون مثل روز اوله. اما دیدم این حرف درستی نیست! آمدم ستاره های هفت آسمان را بر سرت...

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس - غریبگی ~ آشنایی

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/post-126.aspx

دلنوشته های دو همنفس. دیروز قرار بود یه کتابی بهت بدم به خاطر همین یه دیدار کوچولو داشتیم. خیلی کم. شاید نیم ساعت. اما اونقدر این نیم ساعت سرشار بود که یه عالمه خوش گذشت بهمون! اونقدر با اشتیاق نگاهت میکردم که انگار تمامم چشم شده بود و داشت به تو نگاه میکرد. وقتی رسیدم خونه نا خود آگاه یه کاغذ و خودکار برداشتم و شروع کردم به نوشتن: :. چه داستان غریبی است از غریبگی تا آشنایی. از آشنایی تا نگاه. از نگاه تا دل. تا باختن. اگر بتوان به این نام ها اعتماد کرد! چه نام دیگری میتواند در برابر تو معنی پیدا کند؟

2-ham-nafass.blogfa.com

دلنوشته های دو همنفس - عنوان نمی خواد 2تا خط!

http://www.2-ham-nafass.blogfa.com/post-125.aspx

دلنوشته های دو همنفس. عنوان نمی خواد 2تا خط! خیلی دوست دارم بنویسم. اما یه کم خسته م. فکرم متمرکز نمیشه. یه ذره هم حالم بده. انگار دارم سرما میخورم. امروز دمای بدنم فکر کنم از ۳۰ درجه بیشتر نشد. خیلی یخ کرده بودم. در اولین فرصت میام و می نویسم. نوشته شده در سه شنبه ۱۰ آذر۱۳۸۸ساعت 20:45 توسط نفس. خواستم تمام گلهای زمین را به پایت بریزم. دیدم لبخند تو از هر گلستانی خوشبوتر است. آمدم ستاره های هفت آسمان را بر سرت بیفشانم. دیدم برق نگاه تو روشن ترین ستاره هاست. فکر میکردیم عاشقی هم بچگیست. با من بمان بهترینم.