rizdune.blogspot.com
HR: من وعلی
http://rizdune.blogspot.com/2006/06/blog-post_14.html
پنجشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۵. فیلم می بینی و خود ارضایی می کنی. دارم از موضوع پرت می شم! تو شونزده سالگی یه دوست پسر پیدا کردم و اون کسی نبود جز علی پسر عموم. از سال قبلش که همایون داداشم رفت اتریش پیش عمه ام اینا من با خیال راحت با علی بگو بخند می کردم. البته همایون قبلاً هم کاری بهم نداشت ولی من خودم ازش حساب می بردم و هنوز هم می برم! گفتم علی آقا بفرما تو دم در بده؟ گفت وای تو هم که حالا واسه ما مؤمن شدی! منظورت چیه؟ گفت خداییش با نمی شه می خوای لباستو عوض کن بعد! 1567; با کنایه بهش گفتم ببینم این طوری راح...
rizdune.blogspot.com
HR: هستی 4
http://rizdune.blogspot.com/2006/04/4.html
چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵. برنامه سکس سعید و من ادامه داشت. تقریباً یه روز در میون با یک کلکی محل کار رو دو در می کردیم و می رفتیم با هم دو سه ساعتی حال می کردیم. تو خونه دیگه با علی حال نمی کردم. یعنی اصلاً اون انقدر سرد بود که من هر کاری هم می کردم براش فرقی نداشت انگار نه انگار که شوهرمه! آخه اگه بدونی چه لذتی داره اصلاً قابل توصیف نیست. سعید هم اگه من اوکی می دادم آبشو می ریخت توم و اگر هم نه تا آخرین لحظه اون تو نگه می داشت و یهو در می آورد و همشو خالی می کرد رو پشتم! یکشنبه, اردیبهشت ۱۷, ۱۳۸۵ ۸:۲۰...
rizdune.blogspot.com
HR: ... اولین فیلم و
http://rizdune.blogspot.com/2006/06/blog-post.html
سهشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۵. جاتون خالی با فرشته - یکی از دوستام - یه ماه رفته بودم شرق آسیا. چین و تایوان و تایلند. از همشون خاطرات ناب دارم. اونارو هم می گم. ولی نمی دونم چرا توی اورکات دیلیت شدم؟ مهم نیست برم سراغ خاطره ام؛. بعد از اون شب و دیدن چیزایی که همیشه تو فیلما دیده بودم، مصمم شده بودم که خودم طعم سکس رو بچشم. اول از همه از عسل خیلی چیزارو یاد گرفتم. تازه فهمیدم که اون شب جیش نکرده بودم! با تعریفای عسل از سکس و یاد گرفتن خود ارضایی دیگه همه زندگیم شده بود سکس! اما فقط توی تصوراتم! باز هم می نویسم.
rizdune.blogspot.com
HR: December 2005
http://rizdune.blogspot.com/2005_12_01_archive.html
شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۴. هیچ نظری موجود نیست:. اشتراک در: پستها (Atom). سکس با مامان جون.
rizdune.blogspot.com
HR: مامی و بابا
http://rizdune.blogspot.com/2006/05/blog-post_05.html
شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۵. حشری کردن دخترا همیشه یکی از دغدغه های شما پسراست! اما دوست پسرای من همیشه از این یک کار معاف بودن. چون به قول یکی از دوستام من خودم بمب حشریتم! بعد از اون خیلی بیشتر کنجکاو شدم که ببینم همه آدما مثل هنرپیشه های تو فیلما هستن یا نه! آآآآآخ خ خ خ . یواش عزت-. تعجب کردم . وایسادم و گوش کردم کردم. این طوری که سینمو زخم می کنی بابا یه ذره آروم تر-. با شنیدن این حرفا یاد فیلما افتادم یواشکی خودمو به درد اتاق نزدیک تر کردم. مامی: عزت شُستیش؟ عزت: خوب حالا بیا عزیزم. سلام هستی عزیز....
rizdune.blogspot.com
HR: معلم خصوصی هما
http://rizdune.blogspot.com/2006/07/blog-post_30.html
دوشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۵. نمیدونم شما مردا به کی میگین جنده ولی من به کسی می گم که از این راه پول در میاره. برای همین هم من هم به علی هم به امیرحسین ماجرای رابطمو گفتم. برخورد هردوشون خیلی بد بود! تو چی بهش گفتی؟ گفت: گفتم صدا از بالا میاد و اون هم با یه خنده قضیه رو تموم کرد. گفتم:. بی جا کرد خندید! و بعد رفتم هما رو بغل کردم و گفتم: ببخشید خواهری خوبم که آبروریزی کردم! هما هم مثل خودم که همیشه یه دره غرغر می کنم غرغر کرد و بعد هم همه چی تموم شد. اما این تازه اول ماجرا بود! گفت: سکوت علامت رضاست! من فقط د...
rizdune.blogspot.com
HR: June 2006
http://rizdune.blogspot.com/2006_06_01_archive.html
پنجشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۵. فیلم می بینی و خود ارضایی می کنی. دارم از موضوع پرت می شم! تو شونزده سالگی یه دوست پسر پیدا کردم و اون کسی نبود جز علی پسر عموم. از سال قبلش که همایون داداشم رفت اتریش پیش عمه ام اینا من با خیال راحت با علی بگو بخند می کردم. البته همایون قبلاً هم کاری بهم نداشت ولی من خودم ازش حساب می بردم و هنوز هم می برم! گفتم علی آقا بفرما تو دم در بده؟ گفت وای تو هم که حالا واسه ما مؤمن شدی! منظورت چیه؟ گفت خداییش با نمی شه می خوای لباستو عوض کن بعد! 1567; با کنایه بهش گفتم ببینم این طوری راح...
rizdune.blogspot.com
HR: مامی و عمو
http://rizdune.blogspot.com/2006/08/blog-post.html
دوشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۵. رفتم بالا تو همه اتاقا سرک کشیدم دیدم نه خیر کسی نیست. پیش خودم گفتم دیدی بیخودی فکرای الکی می کنی! تا عمو بره من بیرون موندم و وقتی که رفت برگشتم تو اتاقم و منتظر شدم مامی بره دستشویی تا من برم و از بیرون دوباره بیام. هنوز هم اون روز که یادم میاد یه حس عجیبی بهم دست می ده نمی دونم شاید مامی از سکس با بابا لذت نمی برده که این کارو کرده شاید هم ما خانوادگی این طوری هستیم. Salam man dastaneto khoondam male khodeto ghashangtar minvisi. دوشنبه, شهریور ۰۶, ۱۳۸۵ ۹:۱۸:۰۰ قبلازظهر.
rizdune.blogspot.com
HR: September 2006
http://rizdune.blogspot.com/2006_09_01_archive.html
یکشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۵. از این به بعد بیایین اینجا. Http:/ dindari.blogspot.com/. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). از این به بعد بیایین اینجا http:/ dindari.blogspo. سکس با مامان جون.
rizdune.blogspot.com
HR: August 2006
http://rizdune.blogspot.com/2006_08_01_archive.html
دوشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۵. رفتم بالا تو همه اتاقا سرک کشیدم دیدم نه خیر کسی نیست. پیش خودم گفتم دیدی بیخودی فکرای الکی می کنی! تا عمو بره من بیرون موندم و وقتی که رفت برگشتم تو اتاقم و منتظر شدم مامی بره دستشویی تا من برم و از بیرون دوباره بیام. هنوز هم اون روز که یادم میاد یه حس عجیبی بهم دست می ده نمی دونم شاید مامی از سکس با بابا لذت نمی برده که این کارو کرده شاید هم ما خانوادگی این طوری هستیم. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). سکس با مامان جون.