samar.mihanblog.com

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا - فقط و فقط برای توی دیوونه

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/post-36.aspx

فقط و فقط برای توی دیوونه. چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 2:12. با یه عالم عذر خواهی کودکانه! نوشته شده توسط دخترک.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8702.aspx

یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 1:22. زیبایی کودکی این بود. که هرگاه گریه می کردیم. می توانستیم پیش خودمان فکر کنیم. حالا حتما خدا خیلی دلش برایمان می سوزد. علیرضا روح نواز -. نوشته شده توسط دخترک.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا -

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/post-37.aspx

یکشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 18:16. کلی گذشته و خبری ازت نیست. تقریبا دوماه و نیم. بعد از این همه وقت منم از رو رفتم و برگشتم اما تو. یعنی انقدر سرت شلوغه؟ باشه اشکالی نداره بازم صبر می کنم! نوشته شده توسط دخترک.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8610.aspx

چهارشنبه دوازدهم دی ۱۳۸۶ ساعت 8:44. تو بگو به کدامین راه؟ وقتی که از هراس لحظه ی تلخ نبودنت. هر روز می میرم! جائی برای وحشت و اندوه. نوشته شده توسط دخترک. شنبه یکم دی ۱۳۸۶ ساعت 1:42. تو را به جاي تمام بشريت عاشق آفريدند. و چشمانت منشا همه ي عشق هاي عالم است. به اندازه ي همه ي دختران طراوت. به اندازه ي تمام زنان زنانگي. تو را به جاي تمامي زنان عالم زيبا آفريدند. تو را به جاي تمام زنان مادر آفريدند. و آغوشت مامن همه ي كودكان جهان است. تو را به اندازه شب عميق آفريدند. ديگر معجزه اي نيست -.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8905.aspx

سه شنبه نوزدهم مرداد ۱۳۸۹ ساعت 0:55. من از اين همه تاريكي مطلق. كه توي چشماي توست، مي ترسم! دارم از نگاه پر احساسي كه داري ،. نه به من ، مي ترسم! دلم از بس كه به جاي تو به من مي گه نترس،. دارم از دلمم كه هنوز ديوونته مي ترسم! نوشته شده توسط دخترک.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8608.aspx

چهارشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۸۶ ساعت 3:13. نمی دونم چی بگم یا چه حسی داشته باشم! یعنی می تونیم نذاریم ایران رو از ذهن روزگار پاک کنن؟ به خاطر دوستام از این لینک نگذشتم-. نوشته شده توسط دخترک. شنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۶ ساعت 22:20. نمی دونم چی بود. فقط می دونم کپی-پیست نبود. برداشت آزاد هم نبود. یه کم هم با اون فرق نداشت. گفتم که خیلی فرق داشت. چون اون قشنگتر بود. شاید اصلشو پیدا کردم براتون. نوشته شده توسط دخترک. شنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۶ ساعت 2:33. تا بوده همین بوده. تو می روی و قلبم می میرد. مثل همیشه شروع شد.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8607.aspx

من سحر نمی دانم! دوشنبه سی ام مهر ۱۳۸۶ ساعت 17:30. من سحر نمی دانم. من فقط روحم را که بزرگ بود و سنگین گستراندم. من سحر نمی دانم. گفتی زمستان شده ای و من دلم به حالت سوخت. و روحم را که بزرگ بود و سنگین بود,. مثل چادری روی تو کشیدم و ذکر عشق خواندم تا تو داغ شدی. من سحر نمی دانم. نفس هات به شماره افتاده بود و روح من با تنفس تو می تپید. و تو دیگر نفس نکشیدی. و روح من از تپش ایستاد. گفتم نکند تو را کشته باشم؟ نکند من مرده باشم؟ پس روحم را از روی تو برچیدم. گفتم که سحر نمی دانم. نوشته شده توسط دخترک. من غلام...

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8903.aspx

رابی و نواختن قطعه ایی از موتزارت با پیانو. سه شنبه چهارم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 19:18. نام من میلدرد است میلدرد آنور. قبلا در دی موآن. رابی یازده سال داشت که مادرش ( مادری بدون همسر ) او را برای گرفتن او لین درس پیانو نزد من آورد . برای رابی توضیح دادم که ترجیح می دهم شاگردانم. مادرش را از دور می دیدم و در همین حد می شناختم می دیدم که با اتومبیل قدیمی اش او را دم خانه ی من پیاده می کند و سپس می آید و او را می برد . همیشه دستی تکان می داد و لبخندی می زد ام ا هرگز داخل نمی آمد. او گفت ، " مادرم مریض بود و نمی تو...

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا -

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/post-38.aspx

دوشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 0:16. يه فرشته ، يه پري. امشب يه خواب ناز ديده. خواب چشماي شما رو. تو آسمونا باز ديده. خواب ديده يه روز چشاتون. به دل ما وا مي شه. يه روز از همين روزا. مثل دل شما مي شه . . . نوشته شده توسط دخترک.

havvaye-ghesseh.blogfa.com

دختر حوا

http://havvaye-ghesseh.blogfa.com/8706.aspx

شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 23:48. این روزا همه میگن آخه تو کجائی که پیدات نیست؟ واااا مثلا چی کار داری؟ میگن ای بابا تو هم کشتی ما رو با این کارات! اصلا می دونی چیه خسته شدم انقدر هر کاری می کنم آخرشم . یه وقتی می تونستم و بودم و می رفتم دوستام و می دیدم و . حالا که نمی تونم یکی نمیاد بگه اصلا تو چه مرگته! من نمی تونم برم بقیه هم نمی تونن بیان؟ زنگ نمی زنم بقیه هم. وااااااااااااااااااااای از دست آدما. با همه ی این حرفا اگه فکر کردین می تونین کاری کنین که وبلاگمو تعطیل کنم و برم پی کارم کور خوندین.